Total search result: 202 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
bureau |
ادارهای که متخصص در پردازش کلمه است |
bureaus |
ادارهای که متخصص در پردازش کلمه است |
|
|
Other Matches |
|
bureau |
ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است |
bureaus |
ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است |
wordprocessing |
شرکت متخصص در پردازش کلمات برای شرکتهای دیگر |
word processing |
پردازش کلمه |
word processing operator |
متصدی پردازش کلمه |
wps |
انجمن پردازش کلمه |
word processing center |
مرکز پردازش کلمه |
word processing supervisor |
نافر پردازش کلمه |
word processing society |
انجمن پردازش کلمه |
word processing system |
سیستم پردازش کلمه |
word processing program |
برنامه پردازش کلمه |
wp |
Processing Word پردازش کلمه |
homes |
امور مالی شخصی و پردازش کلمه است |
home |
امور مالی شخصی و پردازش کلمه است |
pc write |
IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC |
framework |
بسته نرم افزاری ساخت ASHTON-TATE که پردازش کلمه |
frameworks |
بسته نرم افزاری ساخت ASHTON-TATE که پردازش کلمه |
electronic |
توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص |
edp |
پردازشگر کلمه که قادر به انجام توابع پردازش داده مشخص است |
pages |
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید |
autoscore |
در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود |
superscripsit |
بسته نرم افزاری که به منظور پردازش کلمه درسیستمهای ریزکامپیوتر بکارمی رود |
band street writer |
یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت BUNDSOFTWARE BROADER ساخته شده است |
paged |
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید |
page |
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید |
fireworker |
متخصص اتش بازی متخصص مرمیات وموشکهای جنگی متخصص مواد منفجره و اتش زنه |
microsoft word |
یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت microsoft به وجود امده است مایکروسافت ورد |
exception |
ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر |
word star |
یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic |
exceptions |
ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر |
scripsit |
بسته نرم افزاری که برای پردازش کلمه روی سیستمهای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio بکار می رود |
texts |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
macwrite |
برنامه کاربردی پردازش کلمه برای ریزکامپیوتر مک اینتاش که توسط شرکت کامپیوتری APPLE ساخته شده است |
accumulator |
مهمترین ثبات ذخیره سازی داخلی CPU که شامل نتیجه یک عمل یا کلمه داده پردازش شونده است |
text |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
accumulator register |
مهمترین ثبات ذخیره سازی داخلی CUP که شامل نتیجه یک عمل یا کلمه داده پردازش شونده است |
hyphen |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
hyphens |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
logogriph |
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد |
tacticians |
متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین |
tactician |
متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین |
search and replace |
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند |
he was nothing of an expert |
هیچ متخصص نبود متخصص کجا بود |
interdepartmental |
بین ادارهای |
columns |
در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است |
column |
در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است |
bureaus |
ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد |
bureau |
ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد |
office of the future |
ادارهای که استفاده گستردهای از کامپیوتر |
intelligence department |
ادارهای که وفیفه اش جمع اوری اطلاعات است |
word |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
worded |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
postprocessor |
برنامهای که داده را از برنامه دیگر پردازش میکند که پردازش شده است |
least significant bit |
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد. |
prefixes |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
prefix |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
statute at large |
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی |
marker |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
augmented |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
worded |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
augments |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
augmenting |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
augment |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
word |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
markers |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
Persian rug |
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.] |
radiologist |
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول |
radiologists |
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول |
to rime one word with another |
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن |
photocomposition |
کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد |
interactive processing |
پردازش فعل و انفعالی پردازش محاورهای |
ring shift |
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند |
backing |
رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی |
bureaus |
ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند |
bureau |
ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند |
batch |
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند |
batches |
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند |
gpr |
ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط ق مختلف پردازش کند |
edp |
پردازش داده در سطحی گسترده توسط کامپیوترهای دیجیتالی الکترونیکی پردازش داده به صورت الکتریکی |
pipelines |
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه |
pipeline |
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه |
hypertext |
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر |
processor |
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم |
synonyms |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
syllables |
جزء کلمه مقطع کلمه |
syllable |
جزء کلمه مقطع کلمه |
synonym |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
lsb |
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است |
keyword |
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد |
enclitic |
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد |
softer |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
soft |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
softest |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
shifts |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shifted |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shift |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
softer |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
soft |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
softest |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
centralized data processing |
پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز |
distributed processing system |
سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز |
cycles |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
cycle |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
cycled |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
in line processing |
پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی |
osteopathist |
متخصص |
stylists |
متخصص مد |
rhinologist |
متخصص |
geriatrist |
متخصص |
geriatrician |
متخصص |
stylist |
متخصص مد |
skilled |
متخصص |
specialist |
متخصص |
adhoc |
متخصص |
expert |
متخصص |
experts |
متخصص |
specialists |
متخصص |
au fait |
متخصص |
technician |
متخصص تکنیسین |
artillerist |
متخصص توپخانه |
financier |
متخصص مالی |
skilled |
متخصص تخصصی |
financial e. |
متخصص مالی |
skilled workers |
کارگران متخصص |
skilled witness |
شاهد متخصص |
gas man |
متخصص گاز |
proficient |
حاذق متخصص |
hydrologist |
متخصص اب شناسی |
hydropathist |
متخصص اب درمانی |
hygeist |
متخصص بهداشت |
hygienist |
متخصص بهداشت |
pomologist |
متخصص میوه |
an expert accountant |
حسابدار متخصص |
actuaries |
متخصص بیمه |
experts |
متخصص کارشناس |
actuary |
متخصص بیمه |
technicians |
متخصص فنی |
algebraist |
متخصص جبرومقابله |
technicians |
متخصص تکنیسین |
financiers |
متخصص مالی |
anaesthetist |
متخصص بیهوشی |
electricians |
متخصص برق |
media specialist |
متخصص رسانه ها |
computer specialist |
متخصص کامپیوتر |
computer professional |
متخصص کامپیوتر |
journeyman |
کارگر متخصص |
clinician |
متخصص بالینی |
journeymen |
کارگر متخصص |
climatologist |
متخصص اب وهوا |
neurologist |
متخصص اعصاب |
electrician |
متخصص برق |
economist |
متخصص اقتصاد |
toxicologist |
متخصص زهرشناسی |
technician |
متخصص فنی |
theologian |
متخصص الهیات |
theologians |
متخصص الهیات |
cost accountant |
متخصص ارزیابی |
economists |
متخصص اقتصاد |
clinicians |
متخصص بالینی |
ceramist |
متخصص سفالگری |
ceramicist |
متخصص سفالگری |
e. advice |
نظر متخصص |
expert |
متخصص کارشناس |
outrebound |
متخصص ریباند |
cambist |
متخصص ارز |
theolog |
متخصص الهیات |
ophlhalmologist |
متخصص چشم |
specialist engineering |
مهندس متخصص |
geophysicist |
متخصص ژئوفیزیک |
geophysicists |
متخصص ژئوفیزیک |
aurist |
متخصص گوش |
acoustician |
متخصص علم شنوایی |
metallurgists |
متخصص ذوب اهن |
metllurgist |
متخصص ذوب فلزات |
statistician |
امارگر متخصص فن احصائیه |
competent |
فنی متخصص کاردان |
statisticians |
امارگر متخصص فن احصائیه |
internist |
متخصص داروهای درونی |
municipalist |
متخصص درامور شهرداری |
ideologist |
متخصص علم تصور |
osteopaths |
متخصص بیماریهای استخوان |
branch qualified officer |
افسر متخصص رستهای |
diagnostician |
متخصص تشخیص مرض |
dermatologist |
متخصص امراض پوست |
linguist |
متخصص زبان شناسی |
osteopath |
متخصص بیماریهای استخوان |
educationists |
متخصص اموزش و پرورش |
educationist |
متخصص اموزش و پرورش |
cosmographer |
متخصص کیهان شناسی |
cutman |
متخصص در جلوگیری ازخونریزی |
criminologist |
متخصص جرم شناسی |
data entry specialist |
متخصص داده دهی |
data base specialist |
متخصص پایگاه داده |
anatomist |
متخصص علم تشریح |
astrophysicist |
متخصص فیزیک نجومی |
etymologer |
متخصص علم اشتقاق |
horticulturist |
متخصص عمل باغبانی |
histologist |
متخصص بافت شناسی |
herpetologist |
متخصص خزنده شناسی |
hellenist |
متخصص فرهنگ یونان |