Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English
Persian
hang out the laundry
ازاد کردن چتر عقب پس ازعبور از خط پایان
Other Matches
eol
پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
glide path
مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
terminated
پایان دادن پایان یافتن
terminate
پایان دادن پایان یافتن
terminates
پایان دادن پایان یافتن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
fineless
بی پایان کردن
wind up
<idiom>
به پایان رساندن ،تسویه کردن
end up
<idiom>
پایان ،بلاخره کاری کردن
subjoin
در پایان افزودن اضافه کردن
unwrap
ازاد کردن
liberation
ازاد کردن
enfranchised
ازاد کردن
enfranchise
ازاد کردن
extrication
ازاد کردن
let go
ازاد کردن
liberalization
ازاد کردن
enfranchize
ازاد کردن
enfranchises
ازاد کردن
emancipate
ازاد کردن
emancipated
ازاد کردن
emancipates
ازاد کردن
unwrapped
ازاد کردن
to set at liberty
ازاد کردن
let slip
ازاد کردن
to let loose
ازاد کردن
released
ازاد کردن
to set at large
ازاد کردن
to let ship
ازاد کردن
unwraps
ازاد کردن
release
ازاد کردن
let loose
ازاد کردن
releases
ازاد کردن
unwrapping
ازاد کردن
liberate
ازاد کردن
liberates
ازاد کردن
unfix
ازاد کردن
set at large
ازاد کردن
set free
ازاد کردن
emancipating
ازاد کردن
deallocate
ازاد کردن
uncage
ازاد کردن
cast loose
ازاد کردن
affranchize
ازاد کردن
discharge
ازاد کردن
unstring
ازاد کردن
enfranchising
ازاد کردن
discharges
ازاد کردن
liberating
ازاد کردن
unloose
ازاد کردن
setting free
ازاد کردن برده
unshackle
از زنجیر ازاد کردن
freewheel
ازاد زندگی کردن
freewheeled
ازاد زندگی کردن
untuck
از بند ازاد کردن
freewheels
ازاد زندگی کردن
to discharge a guarantee
ضمانتی را ازاد کردن
disentanglement
از بند ازاد کردن
disencumber
ازقید ازاد کردن
manumit
بنده را ازاد کردن
manumission
ازاد کردن برده
emancipation
ازاد کردن برده
trips
ازاد کردن یاشکل کردن طناب
tripped
ازاد کردن یاشکل کردن طناب
trip
ازاد کردن یاشکل کردن طناب
folds
بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
folded
بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
fold
بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
unyoke
از زیر یوغ ازاد کردن
release
برگ مرخصی ازاد کردن
extricates
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
extricating
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
to release for a ransom
با گرفتن فدیه ازاد کردن
to purify from sin
از قید گناه ازاد کردن
releases
برگ مرخصی ازاد کردن
back off
ازاد بریدن قطع کردن
extricated
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
bail
بقید کفیل ازاد کردن
extricate
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
bail out
به قید کفیل ازاد کردن
release on bail
به قید کفیل ازاد کردن
released
برگ مرخصی ازاد کردن
played
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
play
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
plays
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
playing
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
space heater
بخاری مخصوص گرم کردن فضای ازاد
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
totake
شخص بست نشسته یاپناهنده را دستگیر یا ازاد کردن
pick up
واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
asserts
حمایت کردن ازاد کردن
unbrace
رها یا ازاد کردن شل کردن
assert
حمایت کردن ازاد کردن
asserting
حمایت کردن ازاد کردن
asserted
حمایت کردن ازاد کردن
bail out
به قید کفیل ازاد کردن و شدن با پاراشوت از هواپیما پریدن
high sea
دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
free enterprise
اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
letter of recall
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
conclusions
پایان
out
<adv.>
پایان
never ending
بی پایان
never-ending
بی پایان
unending
بی پایان
inconclusive
بی پایان
unfinished
بی پایان
period
پایان
termination
پایان
cessation
پایان
ends
پایان
conclusion
پایان
unbound
بی پایان
issue
[outcome]
پایان
ending
پایان
endings
پایان
finish
پایان
finishes
پایان
abysses
بی پایان
abyss
بی پایان
finish line
خط پایان
end line
خط پایان
ended
پایان
decapoda
ده پایان
eternity
بی پایان
eternities
بی پایان
end
پایان
end all
پایان
point
پایان
interminate
بی پایان
foreverness
بی پایان
to sit out
تا پایان
eternity
بی پایان
perpetuity
بی پایان
windup
پایان
bourne
پایان
eternality
بی پایان
initiator terminator
پایان ده
hexapod
شش پایان
forever
بی پایان
aeon
بی پایان
limit
پایان
infinite time
بی پایان
illmitable
بی پایان
illimitable
بی پایان
immortality
بی پایان
closest
پایان
abysm
بی پایان
incessant
پی در پی بی پایان
periods
پایان
close
پایان
finality
پایان
closer
پایان
fruition
پایان
closes
پایان
finis
پایان
finallist
پایان رس
endless
بی پایان
sempiternity
بی پایان
gastropod
شکم پایان
normal termination
پایان عادی
myriapoda
هزار پایان
sequel
نتیجه پایان
finishes
پایان مسابقه
sequels
نتیجه پایان
finish
پایان مسابقه
It's over.
به پایان رسید.
interminable
پایان ناپذیر
abend
پایان غیرعادی
sustainable energy
انرژی بی پایان
rhizopod
ریشه پایان
sign off
پایان دادن به
dissertations
پایان نامه
godspeed
پایان انجام
get through
به پایان رساندن
to get oven
به پایان رساندن
to go through with
به پایان رساندن
get over
به پایان رساندن
do away with
<idiom>
به پایان رساندن
get done with
به پایان رساندن
ominscience
دانش بی پایان
omniscience
دانش بی پایان
on side
پایان بازی
dissertation
پایان نامه
conclusion
پایان یک چیز
follow through
<idiom>
به پایان رساندن
year-end
سال پایان
conclusions
پایان یک چیز
placing judge
داور خط پایان
come off
پایان مسابقه
Finifugal
<adj.>
تنفر از پایان
turn out
<idiom>
نتیجه ،پایان
harvest home
پایان درو
endless
بدون پایان
last a
دم اخر پایان
tape
نوار خط پایان
taped
نوار خط پایان
tapes
نوار خط پایان
ends
پایان یک دور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com