Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
downy's will temperament test
ازمون داونی برای ارزیابی اراده و خلق
Other Matches
shares
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shared
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
share
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
abuleia
فقدان نیروی اراده ضعف اراده
abulia
فقدان نیروی اراده ضعف اراده
real will
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
hanfman kasanin concept formation test
ازمون هانفمان- کاسانین برای شکل گیری مفهومها
post implementation review
ارزیابی یک سیستم پس از این که برای چندین ماه مورداستفاده قرار گرفته است
army classification battery test
ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
tryout
ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
pert
Technique Review Evaluationand Program فن ارزیابی و بررسی برنامه Technique Review Evaluationand Project روش مرور و ارزیابی پروژه
shear box test
ازمون برشی با جعبه ازمون برشی جعبهای
civil damage assessment
ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
area assessment
ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
voluntariness
اراده
infirm of purpose
بی اراده
resolutions
اراده
resolution
اراده
passives
بی اراده
thy will
اراده تو
willed
اراده
wills
اراده
volitionally
با اراده
will
اراده
will-power
اراده
thy will
اراده ات
animus
اراده
intentions
اراده
intention
اراده
abulic
بی اراده
on the impluse of the moment
بی اراده
determination
اراده
weak kneed
بی اراده
volition
اراده
weak-kneed
بی اراده
aimless
بی اراده
nisus
اراده
passive
بی اراده
purposeful
با اراده
voluntarism
اراده گرایی
voluntarily
از روی اراده
will
اراده کردن
driftless
بی مرام بی اراده
dysbulia
اختلال اراده
An iron wI'll.
اراده آهنین
involuntarily
بدون اراده
volition
از روی اراده
willed
اراده کردن
wills
اراده کردن
volitionary
وابسته به اراده
will therapy
اراده درمانی
willable
قابل اراده
will-power
قدرت اراده
steely look
نگاه با اراده
free will
اراده ازاد
free will
ازادی اراده
automatons
ادم بی اراده
automaton
ادم بی اراده
abulic
فاقد اراده
social will
اراده اجتماعی
it is our pleasure to
اراده ما اینست که
self will
اراده شخصی
The will of the nation
[people]
اراده ملت
[مردم]
of one's own volition
از روی اراده خود
To have a strong wI'll.
اراده قوی داشتن
will of iron
<idiom>
اراده آهنین داشتن
what is your will?
اراده شما چیست
libertarian
طرفدار ازادی اراده
libertarians
طرفدار ازادی اراده
He is strong-wI'lled.
آدم با اراده ای است
real will
نظریه اراده واقعی
willpower
تصمیم جدی نیروی اراده
self surrender
واگذاری خود تسلیم به اراده
animal
مربوط به روح وجان یا اراده
abulomania
دیوانگی در نتیجه ضعف اراده
animals
مربوط به روح وجان یا اراده
will temprament tests
ازمونهای اراده- خلق وخوی
tenant at will
متصرف به میل و اراده مالک
He hasnt a mind of his own.
ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
automatize
کسی را بی اراده الت دست کردن
drifted
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drift
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifting
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifts
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
spermatorrhoea
خروج منی بدون اراده احتلام
It depends on your decison.
بستگش به اراده (تصمیم )شما دارد
jelly bean
ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
self enforcing
دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
impulsively
با نیروی انی و بدون اراده از روی تحریک
voluntarism
فلسفهای که اراده را عامل موثر در ایجاد عالم وجودمیداند
intrusive thoughts
اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
estimated
ارزیابی
estimate
ارزیابی
assessment
ارزیابی
evalution
ارزیابی
indiction
ارزیابی
it was valued at rials 000
ارزیابی شد
estimates
ارزیابی
assessments
ارزیابی
cost accounting
ارزیابی
estimating
ارزیابی
attack assessment
ارزیابی تک
valuations
ارزیابی
appraisement
ارزیابی
evaluation
ارزیابی
appraisals
ارزیابی
appraisal
ارزیابی
valuation
ارزیابی
evaluations
ارزیابی
assessing
ارزیابی کردن
surveys
ارزیابی کردن
estimated
ارزیابی تخمین
evaluated
ارزیابی کردن
stock valuation
ارزیابی موجودی
estimate
ارزیابی تخمین
assesses
ارزیابی کردن
surveyed
ارزیابی کردن
survey
ارزیابی کردن
economic appraisal
ارزیابی اقتصادی
evaluate
ارزیابی کردن
evaluates
ارزیابی کردن
check
ارزیابی کردن
bolt
[examine]
ارزیابی کردن
evaluate
ارزیابی کردن
study
ارزیابی کردن
dissect
[analyse]
ارزیابی کردن
summative evaluation
ارزیابی تلخیصی
assay
ارزیابی کردن
analyze
[American]
ارزیابی کردن
analyse
[British]
ارزیابی کردن
evaluating
ارزیابی کردن
supplier evaluation
ارزیابی فروشنده
survey
ارزیابی کردن
scrutinize
ارزیابی کردن
look into
ارزیابی کردن
investigate
ارزیابی کردن
inspect
ارزیابی کردن
explore
ارزیابی کردن
examine
ارزیابی کردن
enquire into
ارزیابی کردن
determine
ارزیابی کردن
formative evaluation
ارزیابی تکوینی
untested
<adj.>
ارزیابی نشده
estimates
ارزیابی تخمین
rate
ارزیابی کردن
attack assessment
ارزیابی نتایج تک
appraising
ارزیابی کردن
job evaluation
ارزیابی شغل
appraises
ارزیابی کردن
reappraisals
ارزیابی تازه
reappraisal
ارزیابی تازه
uninspected
<adj.>
ارزیابی نشده
unexamined
<adj.>
ارزیابی نشده
unevaluated
<adj.>
ارزیابی نشده
unchecked
<adj.>
ارزیابی نشده
unaudited
<adj.>
ارزیابی نشده
valuation of stock
ارزیابی موجودی
validation
تصدیق ارزیابی
rates
ارزیابی کردن
valued
ارزیابی شده
job costing
ارزیابی هزینه ها
project evaluation
ارزیابی طرح
appraised
ارزیابی کردن
personality assessment
ارزیابی شخصیت
rated
ارزیابی شده
holistic evalution
ارزیابی کلی
make an evaluation
ارزیابی کردن
revaluation
ارزیابی مجدد
estimating
ارزیابی تخمین
evaluation score
نمره ارزیابی
assess
ارزیابی کردن
assessed
ارزیابی کردن
unverified
<adj.>
ارزیابی نشده
cost accountant
متخصص ارزیابی
corporate appraisal
ارزیابی شرکت
appraise
ارزیابی کردن
ratable
قابل ارزیابی
assessed
جریمه کردن ارزیابی
rates
سرعت ارزیابی کردن
aimed
ارزیابی کردن شمردن
revalues
دوباره ارزیابی کردن
scouts
ارزیابی حریف اینده
revalue
دوباره ارزیابی کردن
revalued
دوباره ارزیابی کردن
assesses
جریمه کردن ارزیابی
aim
ارزیابی کردن شمردن
assessing
جریمه کردن ارزیابی
aims
ارزیابی کردن شمردن
inappreciable
غیر قابل ارزیابی
assess
جریمه کردن ارزیابی
appraisement
تقویم و ارزیابی مال
scouted
ارزیابی حریف اینده
loss assessment
ارزیابی میزان خسارت
scout
ارزیابی حریف اینده
assessable
قابل ارزیابی یا تقویم
revaluing
دوباره ارزیابی کردن
evaluation report
گزارش ارزیابی وضعیت
evaluations
ارزیابی اخبار رسیده
appraisal
تقویم ارزیابی کردن
taxation of costs
ارزیابی هزینههای دعوی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com