English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
English Persian
lie on the table از دستور خارج شدن
Search result with all words
table از دستور خارج کردن
tabled از دستور خارج کردن
tables از دستور خارج کردن
tabling از دستور خارج کردن
lay on the table از دستور خارج کردن
to put out of court از دستور خارج کردن
Other Matches
statements 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
separator نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
statements دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
skips دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
statement دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
skipped دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
actual address دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
modifiers دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
modifier دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
skip دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
piped که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
pipe که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
GOSUB دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
basics دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basic دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetches دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetched دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetch دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
prefix کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
effective دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
prefixes کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
branches مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
discrimination instruction دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
macroinstruction دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halts وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halt وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
residents برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
resident برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
one plus one address قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
branches دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branch دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
immediate دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
addressing در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
externals خارج
abroad خارج
out- خارج
non combatant خارج از صف
out خارج
external خارج
non-combatants خارج از صف
per خارج از
non-combatant خارج از صف
off side خارج از خط
off خارج از
out of tune خارج
out [of] <adv.> خارج [از]
outwith [Scotish E] <adv.> خارج [از]
out-of- خارج از
outside در خارج
outside خارج
out of خارج از
outsides در خارج
externally از خارج
outsides خارج
outside [of] <adv.> خارج [از]
outed خارج
aroint خارج شو
forth of خارج از
beside the question خارج از موضوع
ejects خارج کردن
ejecting خارج کردن
popping خارج شدن
ejected خارج کردن
outsides به سمت خارج
eject خارج کردن
to rule out خارج کردن
out of turn خارج از نوبت
eccentrics خارج از مرکز
off duty خارج از خدمت
blow out به خارج دمیدن
off duty خارج از نگهبانی
to fall out خارج شدن
bring out خارج کردن
submultiple خارج قسمت
standaway خارج از بدن
nonsense خارج از منطق
soto uke دفاع از خارج
out of phase خارج از فاز
outside به سمت خارج
out of proportion خارج از اندازه
out of line خارج از خط جبهه
extra professional خارج حرفهای
void خارج شدن
derails از خط خارج شدن
eccentric خارج از مرکز
outboard bearing یاتاقان خارج
phase out خارج کردن
The train ran off the rails. قطار از خط خارج شد
out of doors خارج ازمنزل
derailing از خط خارج کردن
abaxile خارج از مرکز
acentric خارج از مرکز
ouyby خارج از دور از
derails از خط خارج کردن
begone خارج شو عزیمت کن
emigration مهاجرت به خارج
over the side خارج از ناو
oversea خارج از کشور
off season خارج از فصل
extra-marital خارج از زناشویی
discharges خارج کردن
To fall out. از صف خارج شدن
derailing از خط خارج شدن
inaccessible خارج از دسترس
beside the mark خارج ازموضوع
away دوراز خارج
cross country خارج از جاده
outbye خارج از دور از
to pass off خارج شدن
unship خارج کردن
discharge خارج کردن
derail از خط خارج شدن
derail از خط خارج کردن
derailed از خط خارج شدن
derailed از خط خارج کردن
outbound مربوط به خارج
outbound خارج ازمحدوده
anieoro از داخل به خارج
out خارج از حدود
from out of town از خارج [از شهر]
extramarital خارج ازدواجی
extramarital خارج از زناشویی
without بطرف خارج
out of در خارج بواسطه
extramundane خارج دنیایی
quotient خارج قسمت
extraction خارج کردن
ungracious خارج از نزاکت
from outside از خارج [از شهر]
out-of- در خارج بواسطه
abroad خارج از کشور
out- خارج از حدود
outed خارج بیرون
outed خارج از حدود
outdoors خارج از منزل
fescennine خارج ازاخلاق
irrelevant خارج از موضوع
inaccessible <adj.> خارج از دسترس
issue خارج شدن
issued خارج شدن
issues خارج شدن
overseas خارج ازکشور
extravascular خارج رگی
alfresco خارج از منزل
extrauterine خارج رحمی
exits خارج شدن
exit خارج شدن
quotients خارج قسمت
extraterritorial خارج الارضی
foreign market بازار خارج
double out 081 خارج
exterritorial خارج الملکتی
expulse خارج کردن
torts خارج از قرارداد
off center خارج از مرکز
extraneous خارج از قلمروچیزی
out of door خارج ازمنزل
out- خارج بیرون
egress خارج شدن
out of action خارج ازنبرد
emissive خارج شونده
off key خارج از مایه
tort خارج از قرارداد
out of question خارج از موضوع
not to the point خارج از موضوع
out خارج بیرون
endarch متشکل در خارج
extragalactic خارج کهکشانی
extracellular خارج سلولی
extra spectral خارج طیفی
extra regular خارج ازقاعده
from the outside از خارج [از جایی]
extra cosmical خارج ازعالم
neither here nor there خارج ازموضوع
prescript دستور
direction دستور
precept دستور
enjoinment دستور
prescriptions دستور
prescription دستور
order دستور
say-so دستور
say so دستور
rule دستور
precepts دستور
instructions دستور
commandments دستور
instruction دستور
commandment دستور
formulae دستور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com