English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
secret اسرارامیز پوشیده
secrets اسرارامیز پوشیده
Other Matches
cloak and dagger اسرارامیز
cloak-and-dagger اسرارامیز
orphic مرموز اسرارامیز
numinous اسرارامیز روحی
of an unknown parentage پوشیده تبار پوشیده گهر
snow capped دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
defilade پوشیده
recondite پوشیده
florid پوشیده از گل
larvated پوشیده
covert پوشیده
shaded پوشیده
veiled پوشیده
crypto پوشیده
painted پوشیده
inapparent پوشیده
dressed پوشیده
feathered پوشیده
latent پوشیده
overcast پوشیده
furriest خز پوشیده
privates پوشیده
furry خز پوشیده
impenetrable پوشیده
private پوشیده
occult پوشیده
crested پوشیده
cryptonym نام پوشیده
cryptical پوشیده مرموز
cryptogenous پوشیده سبب
cryptonimous پوشیده نام
armor basis پوشیده با زره
covered space فضای سر پوشیده
scurvy پوشیده از شوره
bosky پوشیده از بوته
bosky پوشیده ازبیشه
covered approach مسیر پوشیده
blotchy پوشیده از لکه
covered position موضع پوشیده
acloud پوشیده از ابر
cloudy پوشیده از ابر
covered space فضای پوشیده
latent defect نقض پوشیده
overgrown with plants پوشیده از گیاه
panoplied زره پوشیده از سر تا پا
plumbeous پوشیده از سرب
surmounted with snow پوشیده از برف
robed in bleck سیاه پوشیده
rolling country زمین پوشیده
sadly dressed جامه غم پوشیده
scanned image تصویر پوشیده
stubbly پوشیده از کاهبن
shrubby پوشیده از بوته
snow clad برف پوشیده
mystic sense معنی پوشیده
masked epilepsy صرع پوشیده
defiladed area منطقه پوشیده
efflorescent پوشیده ازگرداملاح
enclosed bridge پل فرماندهی سر پوشیده
verrucous پوشیده از گندمه
verrucose پوشیده از گندمه
glace پوشیده ازشکر
habilitate لباس پوشیده
indoor swimming pool استخر سر پوشیده
ivied پوشیده از پاپیتال
kerchiefed or chift بادستمال پوشیده
masked depression افسردگی پوشیده
solvated حلال پوشیده
shod کفش پوشیده
feathery پوشیده ازپر
icy پوشیده از یخ بسیارسرد
storehouse انبار سر پوشیده
snowy پوشیده از برف
grassy پوشیده از چمن
uncovered غیر پوشیده
icier پوشیده از یخ بسیارسرد
concealed پوشیده شده
beetle پوشیده شدن
iciest پوشیده از یخ بسیارسرد
beetles پوشیده شدن
covert پوشیده پوشپر
storehouses انبار سر پوشیده
woolfell پوست پوشیده ازپشم
pruinose پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
ermined جامه قاقم پوشیده
gesso سطح پوشیده از بتونه
verdant پوشیده از سبزه بی تجربه
reconditely بطور پوشیده یا عمیق
tussocky پوشیده ازکلاله مو یا علف
there was no secrecy about it مطلب پوشیده ای نبود
woody چوبی پوشیده از چوب
frosted پوشیده ازشبنم یخ زده
squamose پوشیده از فلس یاپولک
incog پوشیده بانام عوضی
in mourning جامه ماتم پوشیده
hiddenly بطور پوشیده و مکتوم
he wears black سیاه پوشیده است
he is thinly dressed کم لباس پوشیده است
woolskin پوست پوشیده ازپشم
heavily overcast ابری پوشیده [ هواشناسی]
culverts مجرای سر پوشیده ابرو
covered approach راه نفوذی پوشیده
bushed ازبوته پوشیده شده
stellular پوشیده ازستارگان کوچک
occultly بطور پوشیده یا پنهان
scutate پوشیده از فلسهای بزرگ
culvert مجرای سر پوشیده ابرو
solvated proton پروتون حلال پوشیده
rich clad جامه فاخر پوشیده
smudgier پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgiest پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgy پوشیده از کثافت یا گل و غیره
dressed up to the nines با دقت لباس پوشیده
dressed inred جامه سرخ پوشیده
clarence درشکه چهارچرخه پوشیده
dressed in scarlet جامه سرخ پوشیده
soddy پوشیده ازریشه یاکلوخ چمنی
spinose پوشیده شده ازخارهای زیاد
radar clutter منطقه پوشیده از دید رادار
hidden پنهان کرده شده پوشیده
she was prettily dressed جامه قشنگ پوشیده بود
She was dressed in the latest fashion . آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
smoggy پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
pollinose پوشیده ازگردههای زرد رنگ
spiny پوشیده شده ازخارهای زیاد
puberulent پوشیده شده از موهای ریز
the matter was kept private مطلب را پوشیده نگاه داشتند
occultist جستجو کننده علوم پوشیده
mask زمین پوشیده از دید و تیر
snow-capped دارای قله پوشیده از برف
acinarious پوشیده شده از حفرههای کروی
candy apple سیب با ژلاتین پوشیده شده
toffie apple [British English] سیب با ژلاتین پوشیده شده
defilade گودال پوشیده از دید و تیر
covered approach پیشروی پوشیده معابر مخفی
ceil [پوشیده شده با روکوب چوبی]
turfy پوشیده از ریشه یا کلوخ چمنی
lepidote پوشیده از شوره یا پولکهای شورهای
masks زمین پوشیده از دید و تیر
he is thinly dressed لباس نازک پوشیده است
slushy <adj.> پوشیده ازبرف آب دار با گل [اصطلاح روزمره]
she wears a shirt پیراهن پوشیده است برتن دارد
slipcover پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
wooded پوشیده شده از درخت خیلی انبوه
under pledge of secrecy با این قول که راز پوشیده بماند
to read between the lines معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
pilose پوشیده از موی ریز یا کرک مودار
tundras دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
They were all dreesd in black. تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
frost سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
frosts سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
tundra دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
encapsulated فایل حاوی دستورات پوشیده Post Script
thicketed پوشیده شده بوسیله جنگل ودرخت زار
slipper bath یکجور فرف تن شویی که روی ان نیمه پوشیده است
grandstands جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
disk صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
disks صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
They were dressed all in black. همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
grandstand جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
to gloze over one's words سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
corset cover لباس زیر زنانه که روی کرست پوشیده میشود زیرپوش
scrub زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
geode سنگ پوکی که درون ان ازموادبلورین یا مواد معدنی پوشیده باشد
scrubs زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbing زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbed زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
gold contacts که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
footprint فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
goggles عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
footprints فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
pictures که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
muddy weather هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود [هوا و فضا]
picture که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picturing که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictured که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
cut and cover shelter سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
screens تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screening, screenings تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screened تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
holiday تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holidays تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
magnetic tapes پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic tape پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
tapes پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
taped پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
tape پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
epithelialize پوشیده شدن باو یا تبدیل شدن به بافت مخاطی
Type cable چهار سیم به صورت دو جفت که با یک لایه بافته شده پوشیده شده است تا تصادف را کاهش دهد
electrostatic محفظه فلزی که با ماده حساس پوشیده شده است . و متصل به زمین است که آن را از واسط ها حفظ میکند
epithelize پوشیده شدن با و یا تبدیل شدن به بافت مخاطی
garbed in silk جامه ابریشمی پوشیده ملبس بجامه ابریشمی
glaciated ازیخ پوشیده شده زیرتاثیرعمل یخ واقع شده
electrosensitive کاغذ چاپ پوشیده شده از فلر که میتواند حروف را توسط گرما با نوک مخصوص چاپ -Ddot matrix نمایش میدهد
You have got odd socks on . جورابهایت را لنگه به لنگه پوشیده ای
scutellate فلس دار پوشیده از فلس
it is wrapt in mystery پوشیده است نهانی است
flush kerb لبه همکف لبه پوشیده
latently بطور ناپیدا بطور پوشیده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com