Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
ahmad
اسم حضرت رسول اکرم -ستوده تر- برگزیده ترین
Other Matches
the prophet
حضرت رسول حضرت محمد
calvary
نام صلیب گاه حضرت عیسی نمایش صلیب کردن حضرت عیسی
laudable
ستوده
honorable
ستوده
exemplary
ستوده نمونه وسرمشق
adorably
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
ended
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nethermost
پایین ترین زیر ترین
carries
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
ambassadors
رسول
ambassador
رسول
messenger
رسول
messengers
رسول
apostle
رسول
presager
رسول
apostles
رسول
nuncio
پیک رسول
messengers
فرستاده رسول
messenger
فرستاده رسول
messenger of god
رسول الله
god's messenger
رسول خدا پیغمبر
combat resolution
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
court rug
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
saintdom
حضرت
his eminece
حضرت
holiness
حضرت
sainthood
حضرت
honor
حضرت
saintship
حضرت
luke
نام طبیب پولس رسول که انجیل لوقا بدومنسوب است
adam's wine
حضرت آدم
the inaccessible god
حضرت تنگبار
the precursor
حضرت مبشر
her majesty
علیا حضرت
moses
حضرت موسی
select
برگزیده
selected
برگزیده
favourite or vor
برگزیده
selects
برگزیده
favorite
برگزیده
chosen
برگزیده
Madonnas
تصویر حضرت مریم
Madonna
تصویر حضرت مریم
book of psalms
زبور حضرت داود
dominical
یعنی حضرت مسیح
adams apple
سیب حضرت ادم
the psalms of david
زبور حضرت داود
chrestomathy
قطعات برگزیده
selectman
شخص برگزیده
picked
خاردار برگزیده
peculiar people
قوم برگزیده
the chosen people
قوم برگزیده
favourites
دلخواه برگزیده
favourite
دلخواه برگزیده
favorites
دلخواه برگزیده
select
سواکردن برگزیده
selected
سواکردن برگزیده
selects
سواکردن برگزیده
It is an elephantine task . it takes a lot of doing . It is a Herculean task.
کار حضرت فیل است
it is a hard row to hoe
کار حضرت فیل است
isaac
اسحق فرزند حضرت ابراهیم
book of proverbs
کتاب امثال حضرت سلیمان
little office
نماز مخصوص حضرت مریم
president-elect
رییس جمهور برگزیده
choicer
چیز نخبه برگزیده
president-elects
رییس جمهور برگزیده
choicest
چیز نخبه برگزیده
choice
چیز نخبه برگزیده
Featured lists
فهرست های برگزیده
delectus
کتابی که پارههای برگزیده
choices
چیز نخبه برگزیده
he lost the seat
دوباره بوکالت برگزیده نشد
elects
انتخاب کردن برگزیده منتخب
electing
انتخاب کردن برگزیده منتخب
elect
انتخاب کردن برگزیده منتخب
icon
تصویر حضرت مسیح یامریم ویامقدسین مسیحی
icons
تصویر حضرت مسیح یامریم ویامقدسین مسیحی
last supper
اخرین شام حضرت عیسی باحواریون خود
ikons
تصویر حضرت مسیح یامریم ویامقدسین مسیحی
valentine
معشوقهای که در روز 41فوریه برگزیده شود
valentines
معشوقهای که در روز 41فوریه برگزیده شود
passionist
عضو دستهای از نصارا که پیوسته مصیبت حضرت مسیح رابایدیاداورشوند
queen of
دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
peers of iveland
بزرگانی که از میان انها 82تن بطور دائم برای نمایندگی برگزیده می شوند
peers of scotland
بزرگانی که از میان انها 61تن برای نمایندگی در مجلس اعیان برگزیده میشود
saints
عنوان روحانیون مثل "حضرت " که در اول اسم انهامیاید ومخفف ان st است جزو مقدسین واولیاء محسوب داشتن
saint
عنوان روحانیون مثل "حضرت " که در اول اسم انهامیاید ومخفف ان st است جزو مقدسین واولیاء محسوب داشتن
backmost
پس ترین
proto
مهم ترین
midmost
میان ترین
more like;most like
شبیه ترین
meritorious
شایسته ترین
downmost
پایین ترین
most significant
پراهمیت ترین
middlemost
میان ترین
lowermost
پایین ترین
lower most
پایین ترین
leftmost
سمت چپ ترین
least significant
کم اهمیت ترین
westernmost
غربی ترین
foremost
پیش ترین
lattermost
عقب ترین
rightmost
راست ترین
hindmost
عقب ترین
best
عظیم ترین
lattermost
پست ترین
nethermost
پست ترین
driest
خشک ترین
first and foremost
<adv.>
پیش ترین
aftmost
عقب ترین
lowest
پایین ترین
arrant
بدنام ترین
most important
<adj.>
مهم ترین
drier
: خشک ترین
backmost
عقب ترین
undermost
زیر ترین
furthest
پیشرفته ترین
topmost
اعلی ترین
bottommost
پایین ترین
undermost
پایین ترین
eldest
مسن ترین
rearmost
عقب ترین
most significant digit
با اهمیت ترین رقم
least significant bit
کم اهمیت ترین بیت
heartstring
عمیق ترین احساسات دل
least significant digit
کم اهمیت ترین رقم
royal road
اسان ترین راه
most significant bit
با ارزش ترین بیت
lsb
کم اهمیت ترین بیت
most significant bit
با اهمیت ترین بیت
full-backs
عقب ترین بازی کن
full-back
عقب ترین بازی کن
most significant digit
با ارزش ترین رقم
eastermost
شرقی ترین نقطه
neap
خفیف ترین جزر و مد
tenth rate
از پایین ترین جنس
top flight
اعلی ترین مرتبه
bottom price
پائین ترین قیمت
aftermost
عقب ترین واپسین
tick
سخت ترین مرحله
tenth rate
پایین ترین درجه
ticked
سخت ترین مرحله
next
نزدیک ترین پس ازان
ticks
سخت ترین مرحله
easternmost
شرقی ترین نقطه
neap tide
پائین ترین جزر و مد
innermost
داخلی ترین دراعماق
best
شایسته ترین پیشترین
upmost
عالی ترین بالاترین درجه
troposphere
پایین ترین بخش اتمسفر
sternmost
عقب ترین قسمت کشتی
Put your warmest clothes on .
گرم ترین لباسهایت را تن کرد
thermosphere
خارجی ترین لایه اتمسفر
primitive data type
ساده ترین شکل داده
combat resolution
پایین ترین رده رزمی
exosphere
خارجی ترین لایه اتمسفر
lasts
پایین ترین درجه یا مقام
last
پایین ترین درجه یا مقام
lasted
پایین ترین درجه یا مقام
curtail step
پایین ترین پله پلگان
curtal step
پایین ترین پله پلگان
culminant
درمرتفع ترین موضع کامل
fullback
جای عقب ترین بازی کن
admiral
عالی ترین افسرنیروی دریایی
admirals
عالی ترین افسرنیروی دریایی
lower high water
پایین ترین پیشرفت اب دریا
main battle tank
قوی ترین تانک رزمی
next of kin
نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل
skirting armor
ضخیم ترین قسمت زره تانک
subcutis
عمیق ترین قسمت زیر پوست
last but not least
<idiom>
آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
bottom
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
bottoms
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
belly
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
least upper bound
[lub, LUB]
کوچک ترین کران بالا
[ریاضی]
least common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ک.م.م]
[ریاضی]
supremum
کوچک ترین کران بالا
[ریاضی]
This is the easisrt way.
این آسان ترین راه است
lowest common multiple
[LCM]
کوچک ترین مضرب مشترک
[ک.م.م]
[ریاضی]
lowest common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
least common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
heart strings
عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
least developed countries
پائین ترین کشورهای در حال توسعه
lower low water
پایین ترین پست رفت اب دریا
master pick
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
smallest common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
bellies
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
master tooth
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
greatest common factor
[GCF]
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
msd
با اهمیت ترین رقم Digit Significant ost
This is the oldest Persian script in existence.
این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
knight bachelor
پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
best seller
پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
aftermost
نزدیکترین دگل عقب کشتی پست ترین
water collecting sump
پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com