Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English
Persian
hot dog skiing
اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست
Other Matches
demanded
تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demand
تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demands
تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
hilliness
پستی و بلندی
ruggedness
پستی و بلندی
ups and down
پستی و بلندی
accentuation
پستی و بلندی صدا
rise and fall
تعیین پستی و بلندی نقاط نسبت به سطح مبنا
uncreate
نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
doctrinaire
کسی که تابع دکترین خاصی است اصولی
head way
بلندی طاق سرعت
dedicated
برنامه یا تابع یا سیستمی که برای استفاده خاصی است
engine
بخشی از بسته نرم افزاری که تابع خاصی را انجام میدهد
uphill
اسکی سرعت
downhill
اسکی سرعت
support
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
slalom
مسابقه سرعت اسکی بازی
slaloms
مسابقه سرعت اسکی بازی
downhill
مسابقه سرعت در اسکی الپاین
zero wait state
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
egg position
حالت تخم مرغی در مسابقات سرعت اسکی
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
surfboard
تخته مخصوص اسکی روی اب اسکی ابی بازی کردن
surfboards
تخته مخصوص اسکی روی اب اسکی ابی بازی کردن
skis
اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
skied
اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
ski
اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
communication engineering
تکنیک مخابرات تکنیک جریان ضعیف
reserved character
حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
variable
شمارهای که فقط با توابف خاصی در بخش خاصی از برنامه قابل دستیابی است
variables
شمارهای که فقط با توابف خاصی در بخش خاصی از برنامه قابل دستیابی است
local
متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
locals
متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
there is no time like the present
<idiom>
سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
conscious error
خطای اپراتور که به سرعت تشخیص داده میشود ولی درهمان زمان قابل جلوگیری از آن نیست
nest
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nests
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
trick ski
اسکی کوتاه برای انجام حرکات نمایشی اسکی روی اب
wind aided
اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
telemark
پیچ اسکی بجلو وجلو بردن ان از اسکی دیگر
dogger
اسکی باز ماهر در هات داگ اسکی
glm
روش اموزش اسکی به بزرگسالان با اسکی کوتاه
conversion tables
جدول جستجو یا مجموعهای ازنتایج ذخیره شده که به سرعت با یک فرآیند قابل دستیابی هستند و نیازی به محاسبه نتیجه نیست
embedded code
بخش ها یا توابعی که به زبان ماشین نوشته شده اند و در برنامه سطح بالا وارد می شوند برای سرعت بخشیدن یا انجام تابع خاص
diagonal
اسکی تورینگ و اسکی صحرانوردی
intonate
با لحن خاصی تلفظ کردن
intonate
بااهنگ خاصی ادا کردن
selective clock stetching
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
ice-skates
روی یخ اسکی کردن
skied
اسکی بازی کردن
skis
اسکی بازی کردن
ice skate
روی یخ اسکی کردن
ski
اسکی بازی کردن
ice-skate
روی یخ اسکی کردن
mini
کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
snow farming
اماده کردن پیست اسکی
alpine
اسکی کردن در سراشیبی کوه
medoterranean
واقع در میان چند زمین میان زمینی
waxing cork
چوب پنبه برای پولیش کردن اسکی
grooms
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
groom
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
equivalence
1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
programs
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
program
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
hotspot
فضای خاص در تصویر یا نمایش که در صورت حرکت کردن نمایشگر روی آن کار خاصی میکند
outsides
خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
outside
خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
All is not gold that glitters.
<proverb>
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
libraries
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stubbed
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubs
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
library
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stub
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
DPA
روش بار کردن پشتههای پروتکل در حافظه فقط وقتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
winchester disk
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
outside
اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
outsides
اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
intervenient
در میان اینده واقع در میان
futtock
میان چوب میان تیر
step frame
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
seeping
از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
seep
از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
seeps
از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
seeped
از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
word star
یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
cut across
میان بر کردن
cut of a corner
میان بر کردن
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
practice
تکنیک
hydrotechnics
تکنیک اب
technique
تکنیک
technic
تکنیک
techniques
تکنیک
combined speed indicator
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
speed ring
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
burning rate
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
indicated airspeed
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
transparently
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
arm
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
syncopate
از میان کوتاه کردن
intract
در میان هم کار کردن
dragged
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
slaloms
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slalom
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
telegraph engineering
تکنیک تلگراف
lighting
تکنیک نور
measuring technique
تکنیک سنجش
kihon
تکنیک کاراته
lighting engineering
تکنیک روشنایی
telecommunication technique
تکنیک مخابرات
telecommunication technique
تکنیک ارتباطات
radio engineering
تکنیک رادیو
illuminating engineering
تکنیک روشنایی
gei
تکنیک تکواندو
lubrication technology
تکنیک روغنکاری
high vaccum engineering
تکنیک خلاء
motoring
تکنیک اتومبیل
true air speed
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
tachometer
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
rate of flame propagation
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
leaving files open
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
interjected
در میان امدن مداخله کردن
To settle upon a price during a dispute.
<proverb>
میان دعوا نرخ طى کردن .
to cut short
قطع کردن میان برکردن
inserts
داخل کردن در میان گذاشتن
intervene
مداخله کردن پا میان گذاردن
intervenes
مداخله کردن پا میان گذاردن
interject
در میان امدن مداخله کردن
intervened
مداخله کردن پا میان گذاردن
inserting
داخل کردن در میان گذاشتن
interjects
در میان امدن مداخله کردن
insert
داخل کردن در میان گذاشتن
interjecting
در میان امدن مداخله کردن
telephone engineering
تکنیک یا مهندسی تلفن
signal engineering
تکنیک جریان ضعیف
kempo
تکنیک قدیم کاراته
highway engineering
تکنیک جاده سازی
precision engineering
تکنیک ابزار دقیق
low frequency engineering
تکنیک فرکانس پایین
low voltage engineering
تکنیک فشار ضعیف
bangoe gei
تکنیک دفاعی تکواندو
foundry practice
تکنیک ریخته گری
reference count technique
تکنیک شمارش ارجاعات
his parentage isunknown
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
to put out of the way
سربه نیست کردن
coopt
انتخاب کردن ودر میان خوداوردن
to split the difference
تفاوت میان دو چیز را دو نیم کردن
railroad engineering
مهندسی یا تکنیک راه اهن
telephone switching technique
تکنیک مراکز تلفن خودکار
machining practice
تکنیک و روش براده برداری
safety interlock
قفل ایمنی
[تکنیک و تکنولوژی]
safety locking device
قفل ایمنی
[تکنیک و تکنولوژی]
govern
حکمرانی کردن تابع خود کردن
governs
حکمرانی کردن تابع خود کردن
governed
حکمرانی کردن تابع خود کردن
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
rate of pouring
سرعت سیلان سرعت جاری شدن
muzzle velocity
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
governmentalize
پیرو و تابع قانون کردن
input
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
interpolates
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolate
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolated
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolating
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
materiel
قسمت مادی یا مکانیکی هنر تکنیک
boxless molding
تکنیک فرم دهی بدون جعبه
safety interlocks
قفل های ایمنی
[تکنیک و تکنولوژی]
safety locking devices
قفل های ایمنی
[تکنیک و تکنولوژی]
bit parallel
طراحی و یا بکارگیری تکنیک انتقال موازی
Its no joke running a factory .
اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
He meant to help , no doubt.
تردیدن نیست که منظورش کمک کردن بود
permanent
خطایی در سیستم که قابل رفع کردن نیست
heian sandan
اجرای هم زمان دو تکنیک اوچی اوکه و گدان باری
it is past all hope
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
chocked nozzle
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerated
سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic
با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerates
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate
سرعت دادن سرعت گرفتن
spanks
با سرعت حرکت کردن
barrel
با سرعت زیادحرکت کردن
barrels
با سرعت زیادحرکت کردن
spanked
با سرعت حرکت کردن
rate
سرعت ارزیابی کردن
rates
سرعت ارزیابی کردن
spank
با سرعت حرکت کردن
Industrialized building
[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
mach hold
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
height
بلندی
exaltedness
بلندی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com