Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English
Persian
caveatemptor
اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
Other Matches
contango
بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
buyer's option to duble
خیار مشتری در این که درصورت ترقی ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
duble option
خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
gibberish
اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
external good order
اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
declaratory
متضمن بیان
search
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searches
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searchingly
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searched
بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
earnest
مقداری از مبیع که پیش از قبض واقباض کل مبیع و ثمن به خریدار تسلیم میشود
femto
پیشوندی که بیان کننده یک کوادریلیوم یا یک میلیونیم یک بیلیون میباشد
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
data packet
نرم افزاری که حاوی یک رشته بررسی خطا میباشد
dummy
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
dummies
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
To sit for an examination.
درامتحان شرکت کردن
To cheat in an examination.
درامتحان تقلب کردن
duplication check
بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
marketing
بررسی روشهای پخش و توزیع کالااز لحظه خروج از کارخانه تا رسیدن به دست مشتری
eol
پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
positive true logic
یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
call of more
حق تقاضای زیاد کردن مبیع
to speak
[things indicating something]
بیان کردن
[رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
knocked down
کالاهایی که بصورت باز به مشتری داده میشود و خود مشتری انرانصب مینماید مانند مبلمان
charges forward
هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
parity
سیگنال وقفه از تابع بررسی خطا که بیان میکند داده دریافتی در برسی پریتی پذیرفته نشده و آسیب دیده است
To pass an examination .
درامتحان قبول شدن
To pass (fail,flunk) an exam.
درامتحان قبول ( رد )شدن
I got good marks in the exams .
نمرات خوبی درامتحان آوردم
carring over
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
free port
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
free ports
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
caveatemptor
به معنی " بگذار مشتری حذرکند یا بگذار مشتری موافب باشد "
to t. a cusomer for goods
کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
monomial
یک اصطلاحی
idiomatic
اصطلاحی
colloquial
مصطلح اصطلاحی
an idiomatic experssion
عبارت اصطلاحی
canvass
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassed
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
the thing sold
مبیع
object of sale
مبیع
tout
مشتری جلب کردن
accosting
مشتری جلب کردن
accosted
مشتری جلب کردن
touts
مشتری جلب کردن
touted
مشتری جلب کردن
accost
مشتری جلب کردن
touting
مشتری جلب کردن
accosts
مشتری جلب کردن
solecism
غلط اصطلاحی بی ترتیبی
solecisms
غلط اصطلاحی بی ترتیبی
patronised
نگهداری کردن مشتری شدن
patronises
نگهداری کردن مشتری شدن
patronizes
نگهداری کردن مشتری شدن
patronized
نگهداری کردن مشتری شدن
patronize
نگهداری کردن مشتری شدن
particulars of sale
اوصاف مبیع
canvass
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
buyer's option to duble
مقداربیشتری از مبیع مطالبه کند
Mahal
محل
[اصطلاحی است که به قالی ساروق درجه دو اطلاق می شود.]
seller's option to duble
از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
eurocheque
چک انگلیسی که قابل نقد کردن در بانکهای اروپایی میباشد
analogue
یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال کامپیوتر یا ترمینال
analogues
یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال کامپیوتر یا ترمینال
feasibility
بررسی هزینه ها و مزیت برای بررسی شروع مجدد پروژه
inferences
بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
inference
بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
analog
یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال کامپیوتر محلی یا ترمینال
warns
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warn
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
commas
علامت " , " که برای جدا کردن داده ها و متغیر ها و آرگومان ها میباشد
comma
علامت " , " که برای جدا کردن داده ها و متغیر ها و آرگومان ها میباشد
link
برنامههای بررسی کامپیوتری برای بررسی اینکه هر قطعه در ارتباط با دیگران خوب کار میکند یا نه
leap frog test
و داده می نویسد و می خواندن و برای بررسی اختلاف مقایسه میکند تا تمام محل ها بررسی شوند
automatic
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
automatics
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
newton raphson
اصطلاحی که به یک رویه محاورهای بکار برده شده درحل معادلات اطلاق میشود
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
curve fitting
روش ریاضی برای پیدا کردن یک فرمول که نمایشگرمجموعهای از نقاط داده میباشد
utility
برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
back wardation
خسارت دیر کرد در تحویل سهام برقراری مدت برای تسلیم مبیع
seller's option to duble
خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
systems analysis
1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
go to sleep
اصطلاحی برای توقف کامیپوتریا عدم امکان انجام عملی توسط کامپیوتر به دلیل گرفتار شدن در یک حلقه نامحدود
put option
خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
statement
بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
statements
بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
set forth
بیان کردن
set out
بیان کردن
imparting
بیان کردن
says
بیان کردن
imparts
بیان کردن
say
بیان کردن
imparted
بیان کردن
impart
بیان کردن
voice
بیان کردن
tells
بیان کردن
to set forth
بیان کردن
tell
بیان کردن
telling-off
بیان کردن
frame
بیان کردن
utter
بیان کردن
embody
متضمن
embodying
متضمن
informational
متضمن
embodied
متضمن
containing
متضمن
underlying
متضمن
embodies
متضمن
client side
داده یا برنامهای روی کامپیوتر مشتری ونه روی سرور اجرا میشود مثلاگ یک برنامه java script روی جستجوگر و کاربر اجرا میشود و برنامه کربردی مشتری است یا داده ذخیره شده ریو دیسک سخت کابر است
edited
فرآیندی که بررسی میکند آیا داده جدید نیازهای لازم را دارد پیش از اینکه کل داده و محتوای اطلاعی آن بررسی شود
edit
فرآیندی که بررسی میکند آیا داده جدید نیازهای لازم را دارد پیش از اینکه کل داده و محتوای اطلاعی آن بررسی شود
To weight up the pros and cons of something .
مطلبی راسبک وسنگین کردن (بررسی کردن )
study
بررسی کردن
check
بررسی کردن
perusing
بررسی کردن
peruses
بررسی کردن
perused
بررسی کردن
peruse
بررسی کردن
probe
بررسی کردن
probed
بررسی کردن
probes
بررسی کردن
indagate
بررسی کردن
checked
بررسی کردن
investigate
بررسی کردن
evaluate
بررسی کردن
inspect
بررسی کردن
dissect
[analyse]
بررسی کردن
assay
بررسی کردن
analyze
[American]
بررسی کردن
analyse
[British]
بررسی کردن
survey
بررسی کردن
explore
بررسی کردن
examine
بررسی کردن
enquire into
بررسی کردن
determine
بررسی کردن
check
بررسی کردن
look into
بررسی کردن
scrutinize
بررسی کردن
bolt
[examine]
بررسی کردن
reconcider
بررسی کردن
surveys
بررسی کردن
survey
بررسی کردن
studying
بررسی کردن
study
بررسی کردن
studies
بررسی کردن
surveyed
بررسی کردن
checks
بررسی کردن
express
بیان کردن اداکردن
quantify
چندی بیان کردن
restating
مجددا بیان کردن
restates
مجددا بیان کردن
restated
مجددا بیان کردن
word
بالغات بیان کردن
detailing
یات را بیان کردن
bubbling
بیان کردن حباب
bubble
بیان کردن حباب
riddles
تفسیریا بیان کردن
expresses
بیان کردن اداکردن
worded
بالغات بیان کردن
riddle
تفسیریا بیان کردن
expressed
بیان کردن اداکردن
detail
یات را بیان کردن
restate
مجددا بیان کردن
quantified
چندی بیان کردن
expressing
بیان کردن اداکردن
sound off
<idiom>
عقاید را بیان کردن
bubbles
بیان کردن حباب
sound off
ازادانه بیان کردن
come out with
<idiom>
بیان کردن ،گفتن
bubbled
بیان کردن حباب
quantifies
چندی بیان کردن
run on
بتفصیل بیان کردن
quantifying
چندی بیان کردن
embodying
متضمن بودن
interdictory
متضمن نهی
fatidic
متضمن پیشگویی
punitory
متضمن مجازات
embody
متضمن بودن
presupposing
متضمن بودن
embodies
متضمن بودن
expositorv
متضمن تفسیر
retaliator
متضمن تلافی
pergnant
حاصلخیز متضمن
prophetical
متضمن پیشگویی
invitatory
متضمن دعوت
embodied
متضمن بودن
presupposes
متضمن بودن
purposive
متضمن مقصود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com