Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
current liability
اقلامی از بدهی که پرداخت انها از محل دارایی جاری باشد
Other Matches
expired appropriation
اقلامی که مدت اعتبار توزیع انها گذشته باشد
long life itemes
اقلامی که عمر قانونی انها 5سال یا بیشتر باشد
an insolvent estate
دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
sets of bill
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
liabilities and assets
بدهی و دارایی
current asset
دارایی جاری
circulating asset
دارایی جاری
current assets
دارایی جاری
current liability
بدهی جاری
working capital
مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
due bill
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
liquidation
پرداخت بدهی
the d. of a debt
پرداخت بدهی
rebates
پرداخت قسمتی از بدهی
monetization
پرداخت نقدی بدهی
rebate
پرداخت قسمتی از بدهی
defaults
عدم پرداخت بدهی
chargeable
قابل بدهی یا پرداخت
solvency
توانایی پرداخت بدهی
due
بدهی موعد پرداخت
liquidation
[of something]
پرداخت بدهی
[اقتصاد]
defaulting
عدم پرداخت بدهی
realisation
[British E]
[of something]
پرداخت بدهی
[اقتصاد]
default
عدم پرداخت بدهی
realization
[American E]
[of something]
پرداخت بدهی
[اقتصاد]
defaulted
عدم پرداخت بدهی
insolvency
عدم توانایی در پرداخت بدهی
amortization
پرداخت بدهی به اقساط مساوی
monetization
پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
payment on open account
پرداخت در حساب جاری
tax avoidance
اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی
debt of honour
بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
brass bands
ادوات انها از برنج باشد
brass band
ادوات انها از برنج باشد
asset
جمع دارایی شخص که بایستی بابت دیون او پرداخت گردد
unliquidated damages
خسارتهایی که نحوه محاسبه و پرداخت انها در قرارداد ذکرنشده است
judgement dept
بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
delegatee
کسیکه پرداخت بدهی شخص دیگر به او واگذار شده است
heirlooms
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
heirloom
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
insured
کسی که زندگی و دارایی اش بیمه شده باشد
current ratio
نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
dowagers
بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowager
بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
mysticism
مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
collocation
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
record
برنامهای که رکوردها را نگه می داردو میتواند به انها دستیابی داشته باشد و برای تامین اطلاعات پردازش کند
paymistress
زنی که مامور پرداخت باشد
deferred dividened
سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
blank bill
براتی که در ان محل پرداخت قید نشده باشد
post paid
که پول پست ان از پیش پرداخت شده باشد
escheat
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
economizing
صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
foreign attachment
توقیف دارایی شخص بیگانه یاغائب ازمحل دارایی
notobranchiate
در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
out of bond
کالاهایی که پس از پرداخت حقوق گمرکی ازمحوطه گمرک خارج شده باشد
ringing the changes
ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
reserve
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserving
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserves
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
forwarding merchant
حق الزحمهای دریافت می دارد بدون انکه دروسیله حمل یا پرداخت کرایه شریک باشد
drivel
اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
customs of the services
مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
conversions
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
conversion
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
centralized items
اقلامی که دستور کنترل توزیع تمرکزی ان رسیده
cyclic item
اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
budget item
اقلامی که به دستور فرمانده قیمت ان ازبودجه یکان کسر میشود
helps
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
he inherited a large fortune
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
financing
رسته دارایی دارایی
finances
رسته دارایی دارایی
finance
رسته دارایی دارایی
financed
رسته دارایی دارایی
accelerationists
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
current cost accounting
حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری
progress payment
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fate
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage
کسری پرداخت کسر پرداخت
tax evasion
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
shedding
خون جاری ساختن جاری ساختن
shed
خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds
خون جاری ساختن جاری ساختن
ransom
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
running key
[کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
asset
دارایی
holding
دارایی
pursing
دارایی
possession
دارایی
financed
دارایی
means
دارایی
financing
دارایی
portfolios
دارایی
purses
دارایی
finances
دارایی
estate
دارایی
estates
دارایی
pursed
دارایی
purse
دارایی
property
دارایی
wealth
دارایی
fortunes
دارایی
fortune
دارایی
finance
دارایی
portfolio
دارایی
carnet
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
those
انها
yond
انها
they
انها
debit
بدهی
liabilities
بدهی
liability
بدهی
due
بدهی
debiting
بدهی
indebtedness
بدهی
debts
بدهی
debits
بدهی
debt
بدهی
debited
بدهی
liability to disease
بدهی
hereditament
دارایی غیرمنقول
finance office
اداره دارایی
cham cell or of the e.
وزیر دارایی
finance ministry
وزارت دارایی
equities
دارایی شرکاء
personalty
دارایی شخصی
assets
مایملک دارایی
to take an inventory of
صورت دارایی
equity
دارایی شرکاء
finance officer
افسر دارایی
personal chattels
دارایی منقول
Chancellor of the Exchequer
وزیر دارایی
Chancellors of the Exchequer
وزیر دارایی
temporality
دارایی دینوی
the furniture of ones pocket
دارایی جیب
personal state
دارایی منقول
thing
اسباب دارایی
circulating asset
دارایی در گردش
capital goods
دارایی ثابت
fortune
دارایی ثروت
fortunes
دارایی ثروت
financial agency
اداره دارایی
weal
ثروت دارایی
assets and equities
دارایی ودیون
installation property
دارایی قسمت
ministry of f.
وزارت دارایی
inventory
دفتر دارایی
possession
دارایی متصرفات
money bag
دارایی دولت
hab
داشتن دارایی
property tax
مالیات دارایی
weals
ثروت دارایی
private property
دارایی شخصی
intendant
پیشکار دارایی
one of them
یکی از انها
many of them
بسیاری از انها
the most that i can do
بیشتر انها
most of them
بیشتر انها
who are they?
انها کی هستند
debt perpetrator
خطاکار در بدهی
collective liability
بدهی جمعی
debt
بدهی داشتن
debts
بدهی داشتن
floating debt
بدهی متغیر
to be in debt
بدهی داشتن
promissory note
برگه بدهی
promissory notes
برگه بدهی
arrear
بدهی پس افتاده
contingent liability
بدهی احتمالی
debit card
کارت بدهی
debit
ستون بدهی
debt burden
بار بدهی
due bill
سند بدهی
admission of liability
قبول بدهی
an active debt
بدهی با ربح
acknowledgement of debt
اقرار به بدهی
contingent liability
بدهی اتفاقی
to get into debt
بدهی پیداکردن
acknowladgement of debt
قبول بدهی
legal liability
بدهی قانونی
absolute liability
بدهی مطلق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com