English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
adhesion الحاق دولتی به یک پیمان
Other Matches
make a diplomatic representation به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
the funds قرضه دولتی سهام وام دولتی
crown debt طلب دولتی بستانکاری دولتی
brucsels treaty organization سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
concatenate الحاق الحاق کردن
concordat پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
contract پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
concatenation الحاق
subjunction الحاق
incorporation الحاق
adhesion الحاق
juxtaposition الحاق
juncture الحاق
joinder الحاق
merging الحاق
unions الحاق
union الحاق
insertion الحاق
annexation الحاق
adjunction الحاق
inset الحاق
joining الحاق
insets الحاق
addendum الحاق
addenda الحاق
interpolation الحاق
additament الحاق
interpolations الحاق
appends الحاق کردن
augmenting الحاق کردن
allotted <adj.> <past-p.> الحاق شده
link up عمل الحاق
link-up عمل الحاق
link-ups عمل الحاق
assigned <adj.> <past-p.> الحاق شده
surcharge and falsify الحاق و حذف
junction point نقطه الحاق
append الحاق کردن
accession الحاق حقوق
enclosed <adj.> <past-p.> الحاق شده
attributed <adj.> <past-p.> الحاق شده
irredentism الحاق گرایی
appending الحاق کردن
incorporative وابسته به الحاق
appended الحاق کردن
junctions نقطه الحاق
allocated <adj.> <past-p.> الحاق شده
attached <adj.> <past-p.> الحاق شده
catenate الحاق کردن
catena الحاق کردن
access الحاق اضافه
annexation of territory الحاق سرزمین
affected [added] <adj.> <past-p.> الحاق شده
accessed الحاق اضافه
accesses الحاق اضافه
affixed <adj.> <past-p.> الحاق شده
annexed <adj.> <past-p.> الحاق شده
accessing الحاق اضافه
junction نقطه الحاق
augment الحاق کردن
augmented الحاق کردن
augments الحاق کردن
insert الحاق کردن
inserting الحاق کردن
inserts الحاق کردن
link الحاق ملحق
link نقطه الحاق
supplementing الحاق زاویه مکمل
supplemented الحاق زاویه مکمل
supplements الحاق زاویه مکمل
object assembly test ازمون الحاق قطعات
cross over point نقطه الحاق مسیرها
supplement الحاق زاویه مکمل
assembly نقطه الحاق هوایی
rendezvous area نقطه الحاق یکانها
junction محل الحاق چهارراه
junctions محل الحاق چهارراه
synoeky اتحاد واتفاق الحاق
synoecy اتحاد واتفاق الحاق
epenthesis الحاق حرفی درمیان کلمه
group rendezvous نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
accession شیی ء اضافه یا الحاق شده
boat rendezvous area منطقه الحاق قایقهای ناو گروه
states دولتی
stating دولتی
governmental <adj.> دولتی
government-run [television, newspaper etc.] <adj.> دولتی
belonging to the state <adj.> دولتی
stated دولتی
governmental دولتی
national [state, federal state] <adj.> دولتی
state دولتی
state- دولتی
public ownership مالکیت دولتی
debenture حواله دولتی
economic unit موسسه دولتی و ...
public domain مالکیت دولتی
state دولتی حالت
stated دولتی حالت
etatism سوسیالیزم دولتی
public domain خالصه دولتی
public ownership خالصه دولتی
government control نظارت دولتی
public assistance کمکهای دولتی
states دولتی حالت
stating دولتی حالت
state- دولتی حالت
private غیر دولتی
privates غیر دولتی
civil servant مستخدم دولتی
public sector بخش دولتی
public schools مدارس دولتی
civil services خدمات دولتی
civil servants مستخدم دولتی
government control کنترل دولتی
government departments دوایر دولتی
government owned industries صنایع دولتی
state bank بانک دولتی
state enterprise مالکیت دولتی
public monopoly انحصار دولتی
nationalized industries صنایع دولتی
state university دانشگاه دولتی
the funds وام دولتی
state socialism سوسیالیسم دولتی
political circles دوایر دولتی
quasi public نیمه دولتی
public ship ناو دولتی
public domain خالصه دولتی
public institutions نهادهای دولتی
public service استخدام دولتی
public ownership مالکیت دولتی
state college دانشکده دولتی
state ownership مالکیت دولتی
state enterprise بنگاه دولتی
government property مال دولتی
government regulation مقررات دولتی
state prison زندان دولتی
government office اداره دولتی
government sector بخش دولتی
government officials مامورین دولتی
public servants مامورین دولتی
force rendezvous نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
quasi public company شرکت نیمه دولتی
privatises غیر دولتی کردن
the king in council شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
state planning برنامه ریزی دولتی
government enterprise موسسات تولیدی دولتی
privatising غیر دولتی کردن
privatization غیر دولتی کردن
government bonds اوراق قرضه دولتی
government securities اوراق بهادار دولتی
The corruption in government offices . فساد دردستگاههای دولتی
lycee l دبیرستان دولتی درفرانسه
privatizing غیر دولتی کردن
order in council تصویب نامه دولتی
privatized غیر دولتی کردن
privatize غیر دولتی کردن
bureaucracy مجموع گماشتگان دولتی
privatised غیر دولتی کردن
bill of oredit اوراق قرضه دولتی
privatizes غیر دولتی کردن
government broadcasting پخش برنامههای دولتی
granted کمک دولتی اعانه
grants کمک دولتی اعانه
grant کمک دولتی اعانه
bureaucracies مجموع گماشتگان دولتی
arms نشان دولتی نیرو
dole کمک هزینه دولتی به بیکاران
blue book هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
security گرو سهام قرضه دولتی
fund holder دارنده سهام قرضه دولتی
iranian state railways راه اهن دولتی ایران
funded تنخواه قرضه دولتی سهام
fund تنخواه قرضه دولتی سهام
public ship کشتی حمل و نقل و مسافربر دولتی
floater گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
emissions انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
emission انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
The subsidy will be phased out next year. یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
barratry خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
welfare state دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
covenant پیمان
federates هم پیمان
federating هم پیمان
league پیمان
compaction پیمان
federate هم پیمان
covenants پیمان
deed of covenant پیمان
federated هم پیمان
contract پیمان
compacts پیمان
vow پیمان
vowed پیمان
obstriction پیمان
vowing پیمان
vows پیمان
lague پیمان
troth پیمان
avows پیمان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com