English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
logic operator اپراتور منطقی
Other Matches
conditional شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
implies شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
implication شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material consequence شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material implication شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material conditional شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
paged address مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
operators اپراتور
operator اپراتور
operator اپراتور
users اپراتور ها
user اپراتور
operators اپراتور ها
programmable logic array ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
operator console پیشانه اپراتور
wireless operator اپراتور بی سیم
arithmetic operator اپراتور محاسباتی
computer operator اپراتور کامپیوتر
exclusive or اپراتور بولی
operator console کنسول اپراتور
machine operator اپراتور ماشین
impedance operator اپراتور مقاومت
console operator اپراتور کنسول
monadic boolean operator اپراتور بولی با یک اپراند
automatic lathe operator اپراتور ماشین تراش خودکار
operator of light machinery اپراتور ماشین الات سبک
operator of heavy machinery اپراتور ماشین الات سنگین
monadic operator اپراتور منط قی فقط با یک عملوند
control line ارتباط بین اپراتور و خط کنترل هواپیما
one address computer دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
worked فضای حافظه که اپراتور اشغال کرده است
work فضای حافظه که اپراتور اشغال کرده است
alternate که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternated که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
automatic آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
alternates که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
inclusive or اپراتور بولی که مقدار جدول صحت را بیان میکند
manual انجام شده توسط اپراتور و بدون کمک ماشین
menu انتخاب دستورات از لیستی از انتخابها معرفی شده به اپراتور
automatics آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
menus انتخاب دستورات از لیستی از انتخابها معرفی شده به اپراتور
panel یچ ها که به اپراتور امکان کنترل عملیات کامپیوتر یا وسیله جانبی را میدهد
panels یچ ها که به اپراتور امکان کنترل عملیات کامپیوتر یا وسیله جانبی را میدهد
internal زمانی در سیستم کامپیوتری که تحت کنترل مستقیم اپراتور نیست
objects داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
indirect objects داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
direct objects داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
front panel مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
window فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
operator وسایل ورودی خروجی که اپراتور برای کنترل کامپیوتر استفاده میکند
objected داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
operators وسایل ورودی خروجی که اپراتور برای کنترل کامپیوتر استفاده میکند
objecting داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
object داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
operator مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند
operators مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند
unattended operation سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
manual عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
key قطعه ای کاغذ بالای کلیدهای مخصوص برای یادآوری به اپراتور تابع های خاص
tilt and swivel که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
workspace فضایی در حافظه که برای استفاده آماده است یا در حال حاضر اپراتور در آن کار میکند
default عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulting عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
conscious error خطای اپراتور که به سرعت تشخیص داده میشود ولی درهمان زمان قابل جلوگیری از آن نیست
defaults عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulted عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
argumentative منطقی
argumentive منطقی
rational منطقی
logic منطقی
intralogical منطقی
logical منطقی
dialectic منطقی
dialectical منطقی
logical trace رد منطقی
not نه منطقی
logistic منطقی
dialectician منطقی
reasonable منطقی
control line aircraft نوعی هواپیمای مدل که مسیرپرواز ان با تغییر نیروی کشش دو یا چند سیم یا رشته توسط اپراتور زمینی کنترل میشود
logical design طراحی منطقی
logic multiply ضرب منطقی
logic operation عمل منطقی
logic instruction دستورالعمل منطقی
logical difference تفاضل منطقی
logic network شبکه منطقی
logic gates گیتهای منطقی
logic gate دروازه منطقی
logical drives گردانندههای منطقی
logical function تابع منطقی
logical fallacy سفسطه منطقی
logical file پرونده منطقی
logical file فایل منطقی
logical design طرح منطقی
logic probe کاوشگر منطقی
logic unit واحد منطقی
logic variable متغیر منطقی
logical state حالت یک منطقی
logical add جمع منطقی
logical cognition شناخت منطقی
logical comparison مقایسه منطقی
logical connective رابط منطقی
logical connector رابط منطقی
logical decision تصمیم منطقی
logic symbol علامت منطقی
logic symbol نماد منطقی
logic switch گزینه منطقی
logic sum مجموع منطقی
logic product حاصلضرب منطقی
logic theory نظریه منطقی
logical instruction دستورالعمل منطقی
nonsequitur غیر منطقی
paralogism لغزش منطقی
postulation قیاس منطقی
prelogical پیش منطقی
rational expectations انتظارات منطقی
rational numbers اعداد منطقی
sorites تسلسل منطقی
syllogism قیاس منطقی
syllogism قضیه منطقی
syntaxic thought اندیشه منطقی
to stand to reason منطقی است
unreasoning غیر منطقی
stand to reason <idiom> منطقی بودن
non logical غیر منطقی
logicality منطقی بودن
logical value مقدار منطقی
logical not نقص منطقی
logical not نفی منطقی
logical operation عمل منطقی
logical operation عملکرد منطقی
logical operations عملیات منطقی
logical operator عملگر منطقی
logical product رکورد منطقی
logical reasoning استدلال منطقی
logical record مدرک منطقی
logical record رکورد منطقی
logical representation نمایش منطقی
logical sum جمع منطقی
logical symbol علامت منطقی
logical unit واحد منطقی
logical value ارزش منطقی
logic function تابع منطقی
or یای منطقی
and جمع منطقی
inconsecutive فاقدارتباط منطقی
and ضرب منطقی
inconsequent فاقدارتباط منطقی
rational عقلانی منطقی
consequences نتیجه منطقی
consequence نتیجه منطقی
ligical multiply ضرب منطقی
logical multiply ضرب منطقی
illogic غیر منطقی
postulate قیاس منطقی
irrationally بطورغیر منطقی
alu واحدحسابی- منطقی
consecution نتیجه منطقی
postulating قیاس منطقی
elench تکذیب منطقی
logical expression مبین منطقی
postulates قیاس منطقی
postulated قیاس منطقی
logic add جمع منطقی
logic analysis تحلیل منطقی
logic diagram نمودار منطقی
logic circuits مدارهای منطقی
logic design طرح منطقی
logic element عنصر منطقی
logic design طراحی منطقی
logic device دستگاه منطقی
logic circuit مدار منطقی
logic card کارت منطقی
logical error خطای منطقی
logic array ارایه منطقی
logic board تخته منطقی
logic error خطای منطقی
logic board برد منطقی
processor وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
nor نفی جمع منطقی
logical conjunction عطف منطقی [ریاضی]
majorpremise کبرای قضیه منطقی
minor term صغرای قیاس منطقی
matter of course بدیهی نتیجه منطقی
not نفی منطقی نقیض
rational producer تولید کننده منطقی
premise فرض منطقی کردن
pars rationabilis قسمت منطقی و عقلایی
random logic design طرح منطقی تصادفی
thick <idiom> احمق ،غیر منطقی
noetic ذهنی قیاس منطقی
rational numbers اعداد منطقی [ریاضی]
nand نفی ضرب منطقی
premised فرض منطقی کردن
syllogize بشکل منطقی دراوردن
logical unit number شماره منطقی دستگاه
premisses فرض منطقی کردن
proposition مقصود قیاس منطقی
inconsequence فقدان ارتباط منطقی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com