English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English Persian
goiterogenic ایجاد کننده گواتر
goitrogenic ایجاد کننده گواتر
Other Matches
goiter گواتر
goitre گواتر
struma گواتر تورم
originative ایجاد کننده
causer ایجاد کننده
worker ایجاد کننده
thallogenous ایجاد کننده تالیوم
recreative دوباره ایجاد کننده
siliciferous ایجاد کننده سیلیکون
swisher ایجاد کننده صدای فش فش
genesis پسوند بمعنی ایجاد کننده
neurogenic ایجاد کننده بافت عصبی
integrator ایجاد کننده ائتلاف یا انضمام
hypnogenetic ایجاد کننده خواب هیپنوتیزم
seminiferous ایجاد کننده بذر یا نطفه
goitrogenic ایجاد کننده تورم غده تیروئید
tetanic داروی ایجاد کننده تشنجات کزازی
snow machine ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
signing on فرایند ایجاد یک ارتباط مابین کامپیوتر و استفاده کننده
carry خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
carries خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
carried خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
carrying خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
countervailing power مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
form utility در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
feep صدایی که ترمینال برای جلب توجه استفاده کننده ایجاد میکند
carrying وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
carry وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
carried وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
carries وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
Hayes Corporation تولید کننده مودم که زبان کنترل استاندارد برای مودم ها ایجاد میکند
carried وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
carrying وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
carries وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
carry وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
cascade carry وام ایجاد شده در یک جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی, رقم نقلی ابشاری
bulk مین کننده اطلاع برای ایجاد صفحات متن ویدیویی -off line به کار می رود که بعد آنها را به سرعت به کامپیوتر اصلی متصل کند
ActiveX سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
creation ایجاد
creations ایجاد
constructions ایجاد
production ایجاد
generations ایجاد
productions ایجاد
origination ایجاد
generation ایجاد
construction ایجاد
creates ایجاد
developments ایجاد
development ایجاد
bridging ایجاد پل
creating ایجاد
create ایجاد
authorship ایجاد
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
engendering ایجاد کردن
pick and roll ایجاد سد و چرخش
creates ایجاد کردن
windowing ایجاد پنجره
mythopoeia ایجاد افسانه
engenders ایجاد کردن
develop ایجاد کردن
screeching ایجاد کردن
constructs ساختن یا ایجاد
constructing ساختن یا ایجاد
develops ایجاد کردن
structuralization ایجاد ساختمان
create ایجاد کردن
grounding ایجاد زمین
orogenesis ایجاد کوه
originationu ایجاد ابداع
furunculosis ایجاد کورک
preclusion ایجاد مانع
construct ساختن یا ایجاد
wealth creation ایجاد ثروت
constructed ساختن یا ایجاد
vacuolation ایجاد حفره
creating ایجاد کردن
polarization ایجاد دو قطب
rake in the money <idiom> ایجاد تعجب
make waves <idiom> ایجاد دردسر
lenticulation ایجاد عدسی
system generation ایجاد سیستم
amount ایجاد مجموعی از...
amounted ایجاد مجموعی از...
amounting ایجاد مجموعی از...
amounts ایجاد مجموعی از...
irruption ایجاد ناگهانی
stockade ایجاد مانع
isochronism ایجاد همزمانی
stockades ایجاد مانع
looping ایجاد حلقه
pitting ایجاد حفره
territorialization ایجاد ناحیه
engendered ایجاد کردن
engender ایجاد کردن
hypnogenesis ایجاد خواب
stylization ایجاد سبک
pustulation ایجاد جوش
screech ایجاد کردن
money creation ایجاد پول
housing ایجاد مسکن
screeched ایجاد کردن
screeches ایجاد کردن
form ایجاد یک شکل
formed ایجاد یک شکل
lactation ایجاد شیر
forms ایجاد یک شکل
lacrimation ایجاد اشک
stimulation ایجاد محرک
scandalization ایجاد افتضاح
salivation ایجاد بزاق
averaged ایجاد میانگین
obstructions ایجاد مانع
creation date تاریخ ایجاد
creation of money ایجاد پول
averaging ایجاد میانگین
obstruction ایجاد مانع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com