Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English
Persian
mizzen staysail
بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
Other Matches
afterleech
بادبان جلوی قایق
head sail
بادبان جلوی دکل
jibs
بادبان سه گوشه جلوی دکل
foresail
بادبان سه گوش در جلوی دکل
jibbed
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbing
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jib
بادبان سه گوشه جلوی دکل
tacked
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tack
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacks
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacking
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
mizzen sail
بادبان روی دکل فرعی
sailed
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sail
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sailings
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
working sails
بادبان معمولی که با بادبان سبک یا سنگین در موقع تغییرشدت باد فرق دارد
foresail
بادبان عمده دگل جلو کشتی بادبان پایین
subspecies
قسم فرعی جنس فرعی از یک نژاد
by pass
بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
by pass
گذرگاه فرعی مسیر فرعی
ecotype
بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
stbtitle
عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
frontward
جلوی
former
جلوی
feont
جلوی
forward
جلوی گستاخ
fore
جلوی درجلو
fore
جلوی قایق
forwarded
جلوی گستاخ
in the way
جلوی راه
before my very eyes
جلوی چشمهایم
at the fore
در جلوی کشتی
sincipital
واقع در جلوی سر
prior
پیشین جلوی
bowling crease
خط موازی جلوی پایه ها
prowords
کلمات جلوی جملات
to stop the bus
جلوی اتوبوس را گرفتن
anticum
جرز جلوی معبد
nose spray
بسکهای جلوی گلوله
cambers
انحنای جلوی اسکی
camber
انحنای جلوی اسکی
ackermanaxle
محور جلوی اتومبیل
to get in the way
جلوی راه را گرفتن
forward area
منطقه جلوی رزم
windshields
شیشه جلوی اتومبیل
windshield
شیشه جلوی اتومبیل
foresheets
فضای جلوی قایق
front wing
گلگیر جلوی اتومبیل
decks
سکوی جلوی تانک
bowing
قسمت جلوی قایق
bows
قسمت جلوی قایق
front mud guard
گلگیر جلوی اتومبیل
deck
سکوی جلوی تانک
forward echelon
رده جلوی نبرد
bowed
قسمت جلوی قایق
Get out of my face!
<idiom>
از جلوی چشمم دور شو!
Get out of my sight!
<idiom>
از جلوی چشمم دور شو!
googol
عدد یک با صد صفر در جلوی ان
wind screen
شیشه جلوی اتومبیل
under one's nose
<adv.>
جلوی چشم کسی
I walked past the shop ( store ) .
از جلوی فروشگاه گذشتم
bow
قسمت جلوی قایق
decked
سکوی جلوی تانک
To teach grandma to suck eggs.
جلوی لوطی معلق زدن
foreshore
لبه جلوی ساحل دریا
metopon
قسمت جلوی زائده جلومغز
to nip something in the bud
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
To keep prices down.
جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
Accidents wI'll happen .
جلوی اتفاق رانتوان گرفت
forwards
سه بازیگر جلوی تور والیبال
forebody
بدنه قسمت جلوی ناو
foreshores
لبه جلوی ساحل دریا
hold one's fire
<idiom>
جلوی زبان خود را گرفتن
forward bow spring
فنر جلوی سینه کشتی
to block
[hold up]
(the) traffic
جلوی رفت و آمد را گرفتن
to bridle one's own tongue
جلوی زبان خودرا گرفتن
front wheel suspension
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
nip in the bud
<idiom>
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
batten pocket
بادبان
sailings
بادبان
vela
بادبان
velorum
بادبان
sailcloth
بادبان
inhauler
بادبان کش
brail
بادبان
sail
بادبان
sailed
بادبان
inhaul
بادبان کش
Drop me by the phone booth.
مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
anti dazzle vizor
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
to get in somebody's way
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father.
جلوی پدرش سیگار نمی کشد
It took place under my very eyes.
درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
Come and get warm by the fire .
بیا جلوی آتش که گرم بشوی
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
There is nothing to prevent me.
هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
fore and aft
واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
panels
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
panel
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
washes
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
foreland
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
washed
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
wash
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
to take in a reef
بادبان را تو گذاشتن
fill away
بادبان اراستن
topsail
بالاترین بادبان
mainsail
بادبان اصلی
to clew up
[ a sail
بالاکشیدن بادبان
fill away
بادبان برافراشتن
gasket
بادبان بند
jigger
بادبان کوچک
gaskets
بادبان بند
lateen rig
بادبان 3 گوشه
jackstay
بادبان بند
lateen sail
بادبان سه گوش
foot
پایین بادبان
main sail
بادبان اصلی
cut of sail
برش بادبان
unfurls
بادبان گستردن
unfurling
بادبان گستردن
sail area
سطح بادبان
inhauler
ریسمان بادبان کش
halyard
ریسمان بادبان
halliard
ریسمان بادبان
goosewing
دو پهلو بادبان
reefer
بادبان جمع کن
reefers
بادبان جمع کن
catboat
قایق تک بادبان
mizzen sail
بادبان پاشنه
unfurled
بادبان گستردن
foresail
بادبان سینه
unfurl
بادبان گستردن
sublease
اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
head down
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
It is never too late to mend.
هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
You are going to gain weight. if you let yourself go.
اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
head up
بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
fore check
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
Drop me off in front of the train station!
من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
You are roasting yourself in front of the fire .
خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
hold one's tongue
<idiom>
جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
head off
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
He parked the car right in front of the garage.
درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
to bolt somebody out
[با قفل کردن]
جلوی راه کسی را گرفتن
leading point
نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
skysail
بادبان فوقانی کشتی
furls
پیچیدن و بستن بادبان
shake out
باز کردن بادبان
shake-out
باز کردن بادبان
shake-outs
باز کردن بادبان
atrip
مربوط به بادبان برافراشته
furled
پیچیدن و بستن بادبان
furl
پیچیدن و بستن بادبان
head sail
بادبان جلو کشتی
ship rigged
دارای بادبان مربع
set sail
بالا بردن بادبان
sail loft
جایگاه بادبان سازی
brail up
جمع کردن بادبان
airing
هوا خوری بادبان
press of sail or canvas
بادبان بفراخور باد
frigate
کشتی بادبان دار
furling
پیچیدن و بستن بادبان
flying jib
بادبان سه گوش کوچک
topsoil
بادبان اصلی ناو
clew
گوشه پایین بادبان
tackline
طناب بادبان جلو
luff
لبه جلویی بادبان
mainsail
بادبان اصلی کشتی
rigged
بادگل و بادبان اراستن
frigates
کشتی بادبان دار
under bare poles
با دکل خالی بی بادبان
miz
واپسین بادبان کشتی
rigs
بادگل و بادبان اراستن
rig
بادگل و بادبان اراستن
zero stage
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
to swat the ball away
با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن
[دربازه بان]
center of gravity envelope
تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
muzzle boresight
حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
ante-choir
[فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
flying dutchman
قایق بادبان دار 3 نفره
lateen sail
کشتی دارای بادبان سه گوش
lateener
کشتی دارای بادبان سه گوش
gaff headed
بادبان چهارضلعی نیازمند به میله
spinnaker
بادبان 3 گوشه بشکل بالن
booming
تیر افقی وصل به بادبان
backs
تنظیم بادبان پشت کمان
genoa
بادبان عریض برای مسابقه
dumb barge
کرجی بی بادبان یابی موتور
windsurfer
تخته موج سواری با بادبان
reefs
پیچیدن و جمع کردن بادبان
windsurfing
موج سواری با تخته و بادبان
back
تنظیم بادبان پشت کمان
parachute spinnaker
بادبان سه گوش قایقهای تفریحی
bend
بستن بادبان به تیر دکل
mainsheet
طناب حافظ بادبان اصلی
boom
تیر افقی وصل به بادبان
boomed
تیر افقی وصل به بادبان
foretoppsail
بادبان بالای شراع صدر
reef
پیچیدن و جمع کردن بادبان
lugger
کشتی کوچک با بادبان چارگوش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com