Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
to listen with rapt attention
با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
Other Matches
The cat ate the whole mouse.
گربه تمام موش راخورد ( گوشت ،استخوان وغیره )
I simply cant concentrate.
حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
attractability
مجذوبیت
interestedness
مجذوبیت
six parts
ششدانگ
sopranist
ششدانگ خوان
soprano
ششدانگ صدای بلند
sopranos
ششدانگ صدای بلند
distracts
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
distract
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
terminate
تمام شدن تمام کردن
terminates
تمام شدن تمام کردن
terminated
تمام شدن تمام کردن
to p off an awkward situation
حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
lapped
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
stow away
مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
To turn off the lights. (T. V. ,radio).
چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
twiddling
باساعت مچی وغیره بازی کردن وررفتن
twiddles
باساعت مچی وغیره بازی کردن وررفتن
To turn on the light(radio, T. V).
چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن
taxidermist
ویژه گر پر کردن پوست حیوانات باکاه وغیره
twiddle
باساعت مچی وغیره بازی کردن وررفتن
twiddled
باساعت مچی وغیره بازی کردن وررفتن
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
swabs
پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره
swab
پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره
lotion
محلول طبی مخصوص شستشویا ضدعفونی کردن صورت وغیره لوسیون
lotions
محلول طبی مخصوص شستشویا ضدعفونی کردن صورت وغیره لوسیون
distract
حواس
distracts
حواس
tunes
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
wool-gathering
حواس پرتی
sense
حواس پنجگانه
whackiest
حواس پرت
senses
حواس پنجگانه
sensed
حواس پنجگانه
attentions
خاطر حواس
abstractedly
با تفرقه حواس
distraction
حواس پرتی
preoccupied
پریشان حواس
distractions
حواس پرتی
absent minded
حواس پرت
absent-minded
حواس پرت
wackiness
حواس پرتی
absent-mindedly
حواس پرت
abstractedness
تفرقه حواس
attention
خاطر حواس
sensuousness
وابستگی به حواس
the five senses
حواس پنجگانه
wackiest
حواس پرت
wacky
حواس پرت
distraught
پریشان حواس
aprosexia
تفرقه حواس
preoccupiedly
با حواس پریشان
wackier
حواس پرت
whackier
حواس پرت
collectedness
جمعی حواس
mental defectives
اختلال حواس
absentminded
حواس پرت
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
sensuously
وابسته به حواس یااحساسات
off-putting
حواس پرت کننده
nitwits
ادم پریشان حواس
light headed
گیج حواس پرت
dysaesthesia
اختلال حواس جسمانی
sensuous
وابسته به حواس یااحساسات
supersensible
ماوراء عالم حواس
light-headed
گیج حواس پرت
to space out
پرت شدن حواس
wool gather
حواس پرت بودن
collected
دارای حواس جمع
sensorium
مرکز حواس اعضای حس
featherhead
شخص پریشان حواس
haptics
علم حواس پوستی
nitwit
ادم پریشان حواس
to finish off
تمام کردن
attained
تمام کردن
to eat up
تمام کردن
to see through
تمام کردن
go through with
<idiom>
تمام کردن
attain
تمام کردن
attaining
تمام کردن
get (something) over with
<idiom>
تمام کردن
get through
تمام کردن
to fill out
تمام کردن
fulfill
تمام کردن
to see out
تمام کردن
use up
تمام کردن
attains
تمام کردن
fiddle away
تمام کردن
integrates
تمام کردن
integrate
تمام کردن
forth
تمام کردن
fulfils
تمام کردن
to run away with
تمام کردن
fulfills
تمام کردن
fulfilling
تمام کردن
fulfilled
تمام کردن
fulfil
تمام کردن
run out of
تمام کردن
integrating
تمام کردن
preoccupiedly
با داشتن حواس در جای دیگر
woolly headed
مغشوش گیج و حواس پرت
self collected
دارای کف نفس حواس جمع
featherhead
ادم حواس پرت سبکسر
nip and tuck
<idiom>
به سختی تمام کردن
to apply for written testimony
استشهاد تمام کردن
make a day of it
<idiom>
تمام روزکار کردن
exhaust
تمام کردن بادقت بحث کردن
exhausts
تمام کردن بادقت بحث کردن
featherbrain
ادم حواس پرت پریشان خیال
have eyes only for
<idiom>
همه حواس وتوجه را به چیزی دادن
put one's foot down
<idiom>
با تمام وجود اعتراض کردن
ceasing
بند امدن تمام کردن
shoot one's wad
<idiom>
تمام پول را خرج کردن
ceases
بند امدن تمام کردن
ceased
بند امدن تمام کردن
see out
<idiom>
تمام کردن وخارج شدن
cease
بند امدن تمام کردن
use up
تمام شدن مصرف کردن
end
تمام کردن خاتمه دادن
process
بانجام رساندن تمام کردن
for all one is worth
<idiom>
تمام سعی خودرا کردن
call it quits
<idiom>
متوقف کردن تمام کار
done with
<idiom>
تمام کردن استفاده از چیزی
processes
بانجام رساندن تمام کردن
do one's best
<idiom>
تمام تلاش خودرا کردن
unquote
نقل قول را تمام کردن
ended
تمام کردن خاتمه دادن
dost
بپایان رسانیدن تمام کردن
ends
تمام کردن خاتمه دادن
to get done with
خاتمه دادن تمام کردن
finishes
تمام کردن رنگ وروغن زدن
fish out
تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
To consume all ones energy .
تمام نیروی خودرا مصرف کردن
polish off
از جلو کسی درامدن تمام کردن
finish
تمام کردن رنگ وروغن زدن
shingle
توفال چوبی یاسیمانی وغیره توفال کوبی کردن
telesthesia
احساس چیزی از مسافت دوربدون دخالت حواس پنجگانه
strike out
تمام کردن بازی با سه استرایک پی در پی در بخش دهم
erasing
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
speeds
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeding
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speed
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
erases
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erased
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erase
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
zap
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zaps
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapping
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapped
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
to make an end of
موقوف کردن تمام کردن
To sell at coast price .
مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
mysticism
مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
clears
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
zero in on
<idiom>
تمام توجه شخصی را جلب کردن(میخ کسی شدن)
clearer
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearest
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clear
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
crunched
صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ وغیره
crunch
صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ وغیره
crunches
صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ وغیره
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
etcaetera
وغیره
et cetera
وغیره
And so on and so forth. Etcetera et cetera .
وغیره وغیره
earom
Only Read Alterableحافظه فقط خواندنی تغییرپذیرالکتریکی RO که میتواند بدون پاک کردن تمام اصلاعات ذخیره شده به طور انتخابی تغییرکند
tilting mixer
نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
dale
خلیج وغیره
pile
پرزقالی وغیره
piled
پرزقالی وغیره
snap
قفلکیف وغیره
snapped
قفلکیف وغیره
snapping
قفلکیف وغیره
snaps
قفلکیف وغیره
dales
خلیج وغیره
sheeting
ملافه وغیره
logs
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
log
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
exhausts
تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
exhaust
تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
trap
زانویی مستراح وغیره
coronal
هاله خورشید وغیره
frontlet
پیشانی اسب وغیره
dossel
پشتی صندلی وغیره
dower
لانه خرگوش وغیره
stations
ایستگاه اتوبوس وغیره
coronel
هاله خورشید وغیره
shells
پوست فندق وغیره
pillboxes
قوطی حب دارو وغیره
service charge
سرویس مهمانخانه وغیره
shelling
پوست فندق وغیره
dossal
پشتی صندلی وغیره
sashes
حمایل نظامی وغیره
coequal
درشان ومقام وغیره
clop
لنگی اسب وغیره
Dont move . Hold it. Keep stI'll.
بی حرکت ( در عکاسی وغیره )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com