Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
Without wishing to belittle
[disparage]
[denigrate]
the importance of this issue, I would like to ...
بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
Other Matches
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
chop
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
chopped
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
extrajudicial
بدون ارتباط به موضوع دعوی
inadvisably
بدون اینکه صلاح باشد
off the point
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
irrelevantly
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
incomparably
بدون اینکه نظر داشته باشد
without lifting a finger
بدون اینکه به چیزی دستی بزند
[اصطلاح روزمره]
without lifting a finger
بدون اینکه اصلا کاری بکند
[اصطلاح روزمره]
box
وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
boxes
وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
bracket
چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
vector
که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
to be exposed to a constant stream of something
در معرض چیزی به طور مداوم بودن
[بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
free float
مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
vectors
که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
equitable mortgage
بدون انکه موضوع این عمل یاتاسیس صراحتا" یا منجزا"به رهن دلالت داشته باشد
relocatable
آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
assistance
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
standalone
ترمینال کامپیوتر با پردازنده و حافظه که مستقیماگ به مودم وصل میشود و بدون اینکه عنصر شبکه یا انشعابی از آن باشد
intensive cultivation
اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
hierarchy
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchies
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
operated
نرم افزاری که عملیات ابتدایی و سطح پایین سخت افزار و مدیریت فایل را انجام میدهد بدون نیاز به کاربر
operates
نرم افزاری که عملیات ابتدایی و سطح پایین سخت افزار و مدیریت فایل را انجام میدهد بدون نیاز به کاربر
operate
نرم افزاری که عملیات ابتدایی و سطح پایین سخت افزار و مدیریت فایل را انجام میدهد بدون نیاز به کاربر
freedom of seas
ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
over break
خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
unmoderated list
لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
secondary
در درجه دوم اهمیت یا کم اهمیت تر از اولین
I would like to
[ undress]
take off my clothes.
من می خواهم
[لخت بشوم]
لباسهایم را در بیاورم.
OS
نرم افزاری که عملیات سخت افزاری ابتدایی و سطح پایین را انجام میدهد و مدیریت فایل بدون نیاز به کاربر
I must get hold of her at all costs.
بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
It makes me sick just thinking about it!
وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم!
queued
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queues
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queueing
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access
فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
theory of epigensis
فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
red herring
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herrings
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition
موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
pareto criterion
ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
of secondary importance
از حیث اهمیت د ردرجه دوم دردرجه دوم اهمیت
bolshevism
مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
reversed
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
IBM
اصط لاح کلی برای کامپیوتر شخصی که با سخت افزار و نرم افزار کامپیوتر IBM سازگار است بدون توجه به اینکه پردازنده Intel از کدام استفاده میکند. حاوی با EISA,ISA یا MCA است
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back.
بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
depress
پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses
پایین دادن لوله پایین اوردن
solid
رنگی که روی صفحه نمایش نمایش داده میشود یا روی چاپگر رنگی چاپ میشود بدون اینکه ترکیب شود
solids
رنگی که روی صفحه نمایش نمایش داده میشود یا روی چاپگر رنگی چاپ میشود بدون اینکه ترکیب شود
accelerationists
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
provided he goes at once
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
down
سوی پایین بطرف پایین
circular
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
I'd like ...
من ... را میخواهم.
I'd like ...
من ... میخواهم.
I'd like a ...
من یک ... میخواهم.
I'd like some orange juice.
من آب پرتقال میخواهم.
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
I'd like some ...
من کمی ... میخواهم.
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
I'd like a dye.
من رنگ مو میخواهم.
i am in a hurry for it
زود میخواهم
I'd like some hair gel.
من کمی ژل مو میخواهم.
iam inclined to think
میخواهم بگویم
I'd like to pay.
میخواهم پرداخت کنم.
I'd like a dessert, please.
لطفا دسر میخواهم.
an inceptive
یعنی میخواهم لرزکنم
I need them tonight.
من آنها را امشب میخواهم.
i wish to stay here
میخواهم اینجا بمانم
I'd like to try ...
من میخواهم ... را امتحان کنم.
i beg leave to say
اجازه میخواهم بگویم
I'd like a sinlge room.
من یک اتاق یک نفره میخواهم.
I want full insurance.
من با بیمه کامل میخواهم.
i want you to go
میخواهم شما بروید
I'd like a room with bath.
من یک اتاق با حمام میخواهم.
I'd like a room with twin beds.
من یک اتاق با دو تخت میخواهم.
I need them urgently.
من آنها را فوری میخواهم.
I will be staying a month
من میخواهم یک ماه بمانم.
I'd like a double room
من یک اتاق دو نفره میخواهم.
I need them today.
من آنها را امروز میخواهم.
I will be staying a few days
من میخواهم یک هفته بمانم.
Fine, I will take it.
خوب من اتاق را میخواهم.
I'd like a face-pack.
من ماسک صورت میخواهم.
I'd like breakfast, please.
لطفا صبحانه میخواهم.
I'd like some coffee.
من یه مقدار قهوه میخواهم.
I'd like some soup.
من مقداری سوپ میخواهم.
i express my regret for it
پوزش میخواهم که چنین شد
I'd like a shave.
میخواهم ریشم را بزنم.
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
I'd like something to drink.
چیزی برای نوشیدن میخواهم.
i beg your pardon
پوزش میخواهم معذرت می خواهم
I'd like a double bed room.
من یک اتاق با یک تخت دو نفره میخواهم.
I'd like a shave.
میخواهم صورتم را اصلاح کنم.
I'd like something to eat.
چیزی برای خوردن میخواهم.
I need them before friday.
من آنها را قبل از جمعه میخواهم.
I'd like a cup of coffee, please.
لطفا یک فنجان قهوه میخواهم.
I want one of these please.
لطفا من یکی از اینها را میخواهم.
I'd like a shampoo and set.
شامپو و خشک کردن میخواهم.
I'd like to hire a car.
من میخواهم یک اتومبیل اجاره کنم.
I'd like some small change.
من قدری پول خرد میخواهم.
I will be staying a few days
من میخواهم چند روزی بمانم.
I want these clothes washed.
من میخواهم این لباس ها شسته شود.
I'd like a haircut, please.
لطفا میخواهم موهایم را اصلاح کنم.
I want these clothes cleaned.
من میخواهم این لباس ها تمیز شود.
I'd like a shampoo for greasy hair.
من یک شامپو برای موهای چرب میخواهم.
I want these clothes ironed.
من میخواهم این لباس ها اتو شود.
I'd like a shampoo for normal hair.
من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
I'd like a shampoo for dry hair.
من یک شامپو برای موهای خشک میخواهم.
I'd like to change some 1000 euro.
میخواهم ۱۰۰۰ یورو را تبدیل کنم.
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
I want to leave the car in the railway station
من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.
I'd like to reserve a table for 5.
میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
give someone an inch and they will take a mile
<idiom>
اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
momentous
با اهمیت
inconseqential
بی اهمیت
mattering
اهمیت
nonsignificant
کم اهمیت
small change
کم اهمیت
weensy
بی اهمیت
negligible
بی اهمیت
of no significance
بی اهمیت
worthless
بی اهمیت
of no consequence
بی اهمیت
weightiness
اهمیت
matters
اهمیت
worthful
پر اهمیت
seriousness
اهمیت
notbility
اهمیت
inconsiderable
بی اهمیت
main
با اهمیت
emphasis
اهمیت
notability
اهمیت
unimportant
بی اهمیت
off the map
بی اهمیت
dimension
اهمیت
small-time
بی اهمیت
of no account
بی اهمیت
small time
بی اهمیت
piddling
بی اهمیت
two bit
بی اهمیت
two-bit
بی اهمیت
dimensions
اهمیت
technical
کم اهمیت
self importance
اهمیت
immaterial
بی اهمیت
momentousness
اهمیت
unmeaning
بی اهمیت
weeny
بی اهمیت
mattered
اهمیت
indifferent
بی اهمیت
inconsequential
بی اهمیت
concernment
اهمیت
matter
اهمیت
significance
اهمیت
importance
اهمیت
trifler
بی اهمیت
weenier
بی اهمیت
weeniest
بی اهمیت
materiality
اهمیت
moments
زمان اهمیت
moment
زمان اهمیت
to set at d.
اهمیت ندادن
imported
اهمیت داشتن
import
اهمیت داشتن
piece de resistance
کارپر اهمیت
emphasising
اهمیت دادن
playdown
اهمیت ندادن
small timer
ادم بی اهمیت
trivia
چیزهای بی اهمیت
small beer
چیز بی اهمیت
whippersnapper
ادم بی اهمیت
pith
مخ استخوان اهمیت
memorable
حائز اهمیت
stress
اهمیت تاکید
registered
قابل اهمیت
stresses
اهمیت تاکید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com