Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
outgrwth
برامدگی گوشت زیادی
Other Matches
fuzz ball
گوشت زیادی
outgrowth
گوشت زیادی
growth
گوشت زیادی تومور
growths
گوشت زیادی تومور
polypus
گوشت زیادی ساقه دار
profound gangrene
یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
papillary
مانند برامدگی دارای برامدگی
salami
گوشت خوک ویا گوشت گاو خشک شده
pomace
گوشت سیب گوشت میوه
he inherited a large fortune
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
club steak
قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
cusp
برامدگی
burr
برامدگی
bulge
برامدگی
ledge
برامدگی
ledges
برامدگی
convexity
برامدگی
neuroma
برامدگی پی
bumpier
پر از برامدگی
bumpy
پر از برامدگی
antinode
برامدگی
knurr
برامدگی
knurl
برامدگی
bluging
برامدگی
knur
برامدگی
nub or nubble
برامدگی
bumpiest
پر از برامدگی
knosp
برامدگی
nurl
برامدگی
knop
برامدگی
heave
برامدگی
heaved
برامدگی
nibs
برامدگی
nib
برامدگی
bulged
برامدگی
bulges
برامدگی
bulging
برامدگی
turgescence
برامدگی
burring
برامدگی
knob
برامدگی
granulation
برامدگی
burrs
برامدگی
tuberosity
برامدگی
dome
برامدگی
domes
برامدگی
gibbous
برامدگی
ganglion
برامدگی
ridges
برامدگی
ridge
برامدگی
whaleback
برامدگی
nub
برامدگی
burred
برامدگی
entasis
برامدگی
mound
برامدگی
mounds
برامدگی
overhangs
برامدگی
overhang
برامدگی
extuberance
برامدگی
bump
برامدگی
knobs
برامدگی
verruca
گندمه برامدگی
verrucas
گندمه برامدگی
knobby
دارای برامدگی
protrude
برامدگی داشتن
lumps
غلنبه برامدگی
promontories
پرتگاه برامدگی
hump
برامدگی گرد
humping
برامدگی گرد
humps
برامدگی گرد
splint
برامدگی کوچک
circular projection
برامدگی گرد
villus
برامدگی مویی
tumor
تومور برامدگی
protruded
برامدگی داشتن
protrudes
برامدگی داشتن
protruding
برامدگی داشتن
tubercle
برامدگی گرد
thenar
برامدگی کف دست
promontory
پرتگاه برامدگی
protuberancy
برامدگی قلنبگی
lumped
غلنبه برامدگی
lump
غلنبه برامدگی
protuberances
برامدگی قلنبگی
eminence
برامدگی بزرگی
papilla
برامدگی کوچک
papillose
دارای برامدگی
phantom tumour
برامدگی موقتی
phyma
برامدگی پوست
nodules
برامدگی کوچک
nodules
برامدگی عقده
nodule
برامدگی کوچک
nodule
برامدگی عقده
protuberance
برامدگی قلنبگی
turgor
برامدگی
[تورم]
bridged
برامدگی بینی
protuberance
برامدگی
[تورم]
jag
برامدگی تیز
caput
نوک برامدگی
knar
برامدگی درچوب
knarred
دارای برامدگی
bunchout
برامدگی یافتن
bumpiness
دارای برامدگی
bulging test
ازمایش برامدگی
bulginess
برامدگی شکم
knuckle bone
برامدگی بندانگشت
cuspidal
دارای برامدگی
hyperostosis
برامدگی استخوان
eminency
برامدگی بزرگی
bridges
برامدگی بینی
tumidity
برامدگی
[تورم]
tumescence
برامدگی
[تورم]
swelling
برامدگی
[تورم]
node
دشواری برامدگی
nodes
دشواری برامدگی
lump
برامدگی
[تورم]
bulge
برامدگی
[تورم]
bridge
برامدگی بینی
bowing of bed
برامدگی کف نهر
boll
برامدگی مانند
annular projection
برامدگی حلقوی
sills
برامدگی دریایی
tumors
تومور برامدگی
bossed
برامدگی تزیینی
tumour
تومور برامدگی
tumours
تومور برامدگی
exostosis
برامدگی استخوان
bosses
برامدگی تزیینی
sill
برامدگی دریایی
boss
برامدگی تزیینی
midrib
خط یا برامدگی حد فاصل
mezzo rillievo
نیم برامدگی
bossing
برامدگی تزیینی
inion
برامدگی پشت کله
projection
پیش افکنی برامدگی
projections
پیش افکنی برامدگی
stigmas
لکه ننگ برامدگی
cockle
گره و برامدگی پارچه
hummock
برامدگی زمین در مرداب
cockles
گره و برامدگی پارچه
tubercular
برامدگی دار سلی
pigeon breast
برامدگی جناغ سینه
papilla
برامدگی نوک دار
hillock
برامدگی در سطح صاف
hillocks
برامدگی در سطح صاف
papula
برامدگی خارش دار
knuckle
برامدگی یا گره گیاه
knuckles
برامدگی یا گره گیاه
knag
گره چوب برامدگی
tubercle
برامدگی دندان اسیاب
stigma
لکه ننگ برامدگی
nubble
برامدگی یاگره کوچک
gyrus
برامدگی چین خورده مغز
finger
باندازه یک انگشت میله برامدگی
mount
سوار شدن قله برامدگی
fingers
باندازه یک انگشت میله برامدگی
glabella
برامدگی پیشانی میان دو ابرو
tuberous
دارای برامدگی گره دار
tuberculous
دارای برامدگی یا دکمه مسلول
mounts
سوار شدن قله برامدگی
cams
برامدگی قطعه گوشه دار
cam
برامدگی قطعه گوشه دار
chicken breast
برامدگی عظم قص یا استخوان سینه
caulk
برامدگی زیر نعل اسب
excrescency
اماس گیاهی یا حیوانی برامدگی
umbo
قبه سپر قوز برامدگی
surpluses
زیادی
inordinacy
زیادی
infiniteness
زیادی
surplus
زیادی
hugeness
زیادی
intenseness
زیادی
enormousness
زیادی
greatly
به زیادی
numerousness
زیادی
nimiety
زیادی
undue
زیادی
to a large extent
تا حد زیادی
abundance
زیادی
frequentness
زیادی
supervacaneous
زیادی
heaviness
زیادی
excessiveness
زیادی
excrescent
زیادی
excrescential
زیادی
extremeness
زیادی
profoundly
زیادی
unduly
زیادی
redundance
زیادی
greatness
زیادی
profuseness
زیادی
immensity
زیادی
profoundness
زیادی
immenseness
زیادی
immoderacy
زیادی
muchness
زیادی
excesses
زیادی
overly
زیادی
superfluous
زیادی
superfluity
زیادی
extra
زیادی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com