Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 18 (3 milliseconds)
English
Persian
bridged
پل
bridged
جسر
bridged
برامدگی بینی
bridged
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridged
بازی ورق
bridged
پل ساختن
bridged
اتصال دادن
bridged
پل فرماندهی کشتی
bridged
پل فرماندهی
bridged
compassplatform : syn
bridged
پل زدن
bridged
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridged
وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
bridged
سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridged
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridged
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
Other Matches
bridged group
گروه پل شده
bridged ring
حلقه پل دار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com