Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (17 milliseconds)
English
Persian
fogging
برای ایجاد فضای سه بعدی طبیعی تر
Search result with all words
haze
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
Other Matches
geometry and rendering
مراحل اصلی برای ایجاد و نمایش شی سه بعدی
fifth generation computers
مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری که با استفاده از مدارهای سریع VLSI و زبانهای برنامه سازی قدرتمند برای ایجاد امکان محدوده افراد
deep space
فضای سه بعدی
perspective space
نمایش فضای سه بعدی
three-dimensional space
فضای سه بعدی
[ریاضی]
[فیزیک]
cull
مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
culls
مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
culled
مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
culling
مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
solid
سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
solids
سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
ActiveX
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
PHIGS
برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
land scaping
محوطه سازی و ایجاد فضای سبز
VRML
سیستمی که به سازندگان امکان ایجاد کلمات سه بعدی در صفحه وب میدهد
preemptive multitasking
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
break
ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
breaks
ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
space
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند
spaces
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند
scratching
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratched
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratch
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratches
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
wiring
ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
bank
مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
banks
مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
swap
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swapped
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swopping
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swaps
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swopped
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swops
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
hyphens
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphen
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
operation
دستور بعدی برای اجرا را می خوانند
holograms
تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
hologram
تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
dispatched
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
form
دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
dispatches
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatched
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
formed
دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
forms
دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
zone
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zones
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
capacity
فضای فراهم برای ذخیره سازی
capacities
فضای فراهم برای ذخیره سازی
Viewdata
سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود
fetches
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند.
fetched
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند.
fetch
رویدادهای که دستور بعدی برای اجرا را از حافظه بازیابی می کنند.
storage
فضای لازم برای ذخیره سازی داده
quadding
درج فضای خالی در متن برای پر کردن خط
counter shed
پودکشی
[عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
sequences
ثبات CPU که حاوی آدرس دستور بعدی برای پردازش است
IAR
ثباتی در CPU که حاوی محل دستور بعدی برای پردازش است
carry
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
sequence
ثبات CPU که حاوی آدرس دستور بعدی برای پردازش است
carrying
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carries
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carried
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
signalling
استفاده از کانال صوتتی طبیعی برای ارسال داده
normal
قالب استاندارد برای فضای ذخیره سازی داده
empties
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
area
اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
emptier
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
boundaries
جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
emptied
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
empty
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
intermediate
فضای موقت حافظه برای موضوعاتی که پردازش می شوند
areas
اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
boundary
جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
scratches
فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
emptiest
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
scratched
فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
dense index
لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد
scratch
فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
scratching
فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
disorderly close down
آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
list
لیستی که فضای خالی برای رکوردهای جدید در ساختارش ندارد
linear
لیستی که فضای خالی برای رکورد جدید در ساختارش ندارد
buckets
فضای ذخیره سازی حاوی داده برای یک برنامه کاربردی
string
فضای ذخیره سازی برای مجموعهای از حروف الفبا- عددی
work file
فضای کاری که برای کار جاری اشغال شده است
bucket
فضای ذخیره سازی حاوی داده برای یک برنامه کاربردی
projecting
تولید نمایش گرافیکی دو بعدی از یک صفحه سه بعدی تصویر
store
حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفادههای بعدی نگهداری می شوند
storing
حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفادههای بعدی نگهداری می شوند
stopped
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stop
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stops
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
takedown
حذف نوار یا کاغذ یا دیسک از یک وسیله جانبی پس از یک کار و آماده کردن آن برای بعدی
stopping
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
transistor
برای ایجاد تابع منط قی
nuptias non concubitus , sedconsensus ,
برای ایجاد علقه زوجیت
transistors
برای ایجاد تابع منط قی
I am a great believer in using natural things for cleaning.
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده که ورودی یا خروجی باشد
scanner
فضای حافظه برای ذخیره سازی تصویرکه اسکن شده است
scanners
فضای حافظه برای ذخیره سازی تصویرکه اسکن شده است
off screen buffer
فضای RAM برای نگهداری تصویر پیش از نمایش آن روی صفحه
offset knots
گره نامتقارن
[گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
storage
حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفاده بعدی ذخیره شده اند
smudge
ایجاد دود برای دفع حشرات
smudges
ایجاد دود برای دفع حشرات
contact ion engine
موتوری برای ایجاد تراست درفضا
smudging
ایجاد دود برای دفع حشرات
smudged
ایجاد دود برای دفع حشرات
buffer
فضای ذخیره سازی موقت برای اینکه داده وارد یا خارج شود
storage
فضای موقت حافظه برای داده هایی که در حال حاضر پردازش می شوند
list
فضای ذخیره سازی موقت در قالب LIFO برای لیست از موضوعات داده
scratchpad
فضای کاری یا محلی با حافظه سریع برای ذخیره موقت داده جاری
concentrate
ترکیب تعدادی خط یا دایره یا داده برای اینکه فضای کمتری اشغال کنند
concentrates
ترکیب تعدادی خط یا دایره یا داده برای اینکه فضای کمتری اشغال کنند
concentrating
ترکیب تعدادی خط یا دایره یا داده برای اینکه فضای کمتری اشغال کنند
dry plasma etching
روشی برای ایجاد یک پوشش روی یک قرص
incorporation
جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
gorge portion
محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
graphics
که برای ایجاد شکلهای ندیگر به کار می رود
overlay
فضای حافظه اصلی که برای ذخیره بخش قط عی از برنامه جاری قابل مدیریت است
pack
ارقام دهدهی ذخیره شده در فضای کوچکی با استفاده از فقط چهاربیت برای هر رقم
overlays
فضای حافظه اصلی که برای ذخیره بخش قط عی از برنامه جاری قابل مدیریت است
packs
ارقام دهدهی ذخیره شده در فضای کوچکی با استفاده از فقط چهاربیت برای هر رقم
overlaying
فضای حافظه اصلی که برای ذخیره بخش قط عی از برنامه جاری قابل مدیریت است
interword spacing
فضای متغیر بین کلمات متن برای اینکه خط وط وسط و مرتب قرار گیرند
buffer
فضای ذخیره سازی موقت برای داده که در حافظه اصلی خوانده یا نوشته شود
hike out
خم شدن یا اویختن به لبه قایق برای ایجاد تعادل
subliminal
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
breakpoint
حرف کاغذ برای ایجاد نقط ه توقف در برنامه
configure
نرم افزار واتصالات برای ایجاد یک سییستم خاص
subliminally
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
texture mapping
2-پوشاندن یک تصویر با دیگری برای ایجاد یک بافت در اولی
jus ex injuria non oritur
تعدی و تجاوز فرد برای اوحقی ایجاد نمیکند
entrance head
بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
stalking horse
کاندیدای نامزدشده برای ایجاد تفرقه در رای دهندگان
jumper
سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
jumpers
سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
alphamosaic
برای ایجاد حروف گرافیکی و الفبا عددی در تلتکس
Biomimicry
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
thinned
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
answering
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
shares
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
thin
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
aligns
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
center
تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
aligning
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
answers
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
mkdir
دستور DOS برای ایجاد دایرکتوری جدید روی دیسک
Her teacher's presence caused her considerable discomfort.
بودن دبیر او
[زن]
احساس ناراحتی زیادی برای او
[زن]
ایجاد کرد.
thinners
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
aligned
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
align
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
thinnest
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
answered
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
shared
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
thins
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
share
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
answer
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
buffer
فضای ذخیره سازی موقت برای وسیلهای که دادهای دریافت کرده ولی آماده پردازش نیست
buffering
استفاده از بافر برای ایجاد اتصال بین وسایل کند و سریع
DR DOS
سیستم عاملی که Digital Resaerch برای IBM PC ایجاد کرده است
transaction trailing
ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
handicaps
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
immediate
پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
feep
صدایی که ترمینال برای جلب توجه استفاده کننده ایجاد میکند
handicap
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
samplers
مدارالکترونیکی که الگوهای سیگنال را نگهداری میکند وآنها را برای آنالیزهای بعدی ذخیره میکند
fetches
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetched
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetch
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
sampler
مدارالکترونیکی که الگوهای سیگنال را نگهداری میکند وآنها را برای آنالیزهای بعدی ذخیره میکند
enumerated type
فضای ذخیره سازی داده یا رده بندی با استفاده از اعداد برای نمایش برچسبهای مناسب انتخاب شدنی
generation
مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری با استفاده از مدارهای VESI سریع و زبانهای برنامه نویسی قدرتمند برای امکان محاوره افراد
shifted
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
shifts
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
shift
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
generations
مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری با استفاده از مدارهای VESI سریع و زبانهای برنامه نویسی قدرتمند برای امکان محاوره افراد
bombed out
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombs
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
ribbon
تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح
bomb
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
ribbons
تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح
solenoid
سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی
precision
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی عدد و ایجاد دقت بیشتر
glideslope
شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
bombed
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bend allowance
فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
lift
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
physiographic
وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
voice
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
tristimulus values
مقادیر نسبی یه رنگ اصلی که برای ایجاد رنگهای دیگر باهم ترکیب می شوند
voices
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com