Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (38 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
overhaul
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
Other Matches
overhaul
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
deadlines
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadline
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
secondary landing
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
preventative
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventive
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
cannibalised
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
disembarkation
به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
mending
گردآوری شده برای تعمیر
detrain
از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
service time window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
maintenance window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
mean
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meanest
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meaner
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
overhaul
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
utilities'man
متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
pedestrian guard rail
جانپناه برای پیاده رو
treadway
پل برای عناصر پیاده
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car.
به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
dwelling
پیاده شدن برای استراحت
dwellings
پیاده شدن برای استراحت
safety island
سکوی وسط خیابان برای ایستادن پیاده رو
interim overhaul
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
disrepair
احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
toolbox
جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات
ttl
استفاده از طراحی TTL و قط عات برای پیاده سازی مدارهای منط قی و دروازه ها
darn
[conservate]
تعمیر کردن
rehashes
تعمیر کردن
repaired
تعمیر کردن
restore
تعمیر کردن
restores
تعمیر کردن
service
تعمیر کردن
restoring
تعمیر کردن
fix
تعمیر کردن
mends
تعمیر کردن
mend
تعمیر کردن
rehashed
تعمیر کردن
repair
تعمیر کردن
refashion
تعمیر کردن
to patch up
تعمیر کردن
mended
تعمیر کردن
rehash
تعمیر کردن
refit
تعمیر کردن
refits
تعمیر کردن
patch up
<idiom>
تعمیر کردن
refitting
تعمیر کردن
fixes
تعمیر کردن
refitted
تعمیر کردن
patches
تعمیر کردن
restored
تعمیر کردن
serviced
تعمیر کردن
patch
تعمیر کردن
vamp
وصله تعمیر کردن
to repair the roof
بام
[خانه]
را تعمیر کردن
grenadier
سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
to repair a flat tire
لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
to mend a puncture
لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
repair
درست کردن جبران کردن تعمیر
repaired
درست کردن جبران کردن تعمیر
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
thick Ethernet
شبکه پیاده سازی شده با استفاده ازکابل Loaxial ضخیم و دستگاههای ارسال و دریافت برای اتصال کابلهای منشعب که میتواند مسافت طولانی را طی میکند
graving dock
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
remodelling
عوض کردن تعمیر کردن
remodeling
عوض کردن تعمیر کردن
remodeled
عوض کردن تعمیر کردن
remodel
عوض کردن تعمیر کردن
remodelled
عوض کردن تعمیر کردن
remodels
عوض کردن تعمیر کردن
transit area
منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
roll up
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
overhauling
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
disassembly order
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
permanent
تشکیل شده از شیارهای دیسک پیاپی که از فایل جابجایی برای نرم افزار که حافظه مجازی را پیاده سازی میکند استفاده میشود مثل ویندوز ماکرو سافت
dismantle
پیاده کردن
disembarking
پیاده کردن
demodulation
پیاده کردن
unset
پیاده کردن
dismantling
پیاده کردن
disembark
پیاده کردن
disembarks
پیاده کردن
dismount
پیاده کردن
set down
پیاده کردن
dismantles
پیاده کردن
dismounting
پیاده کردن
dismantlement
پیاده کردن
take down
پیاده کردن
disembarked
پیاده کردن
disassemble
پیاده کردن
dismantled
پیاده کردن
dismounts
پیاده کردن
ethernet
شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور
To implement a project.
طرحی را پیاده کردن
setting out
پیاده کردن نقشه
dosmount command
فرمان پیاده کردن
disassembly
پیاده کردن موتور
dismounts
پیاده کردن یا شدن
dismount
پیاده کردن یا شدن
setting out
پیاده کردن مسیر
dismounting
پیاده کردن یا شدن
dismantle
پیاده کردن موتور
pedestrianizing
پیاده روی کردن
pads
پیاده سفر کردن
pad
پیاده سفر کردن
pedestrianises
پیاده روی کردن
pedestrianising
پیاده روی کردن
pedestrianize
پیاده روی کردن
pedestrianized
پیاده روی کردن
dismantled
پیاده کردن موتور
pedestrianised
پیاده روی کردن
pedestrianizes
پیاده روی کردن
staking
پیاده کردن مسیر
dismantling
پیاده کردن موتور
dismantles
پیاده کردن موتور
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
salvages
پیاده کردن کامل قطعات
salvaged
پیاده کردن کامل قطعات
salvaging
پیاده کردن کامل قطعات
salvage
پیاده کردن کامل قطعات
removable
قابل سوار و پیاده کردن
disassembly order
روش پیاده کردن وسیله
dismounting
پیاده کردن قطعات و وسایل
walk
گردش کردن پیاده رفتن
dismantles
پیاده کردن قطعات مونتاژ
walked
گردش کردن پیاده رفتن
dismount
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantling
پیاده کردن قطعات مونتاژ
walks
گردش کردن پیاده رفتن
dismantle
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantled
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismounts
پیاده کردن قطعات و وسایل
debarkation
تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
disassemble
پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن
terminals
محل پیاده وسوار کردن بارها
terminal
محل پیاده وسوار کردن بارها
removal
از بین بردن برداشتن پیاده کردن
temporary storage
فایل روی دیسک سخت که توسط نرم افزار برای ذخیره موقت داده یا نرم افزاری حافظه مجازی را پیاده سازی میکند مثل ویندوز ماکروسافت استفاده میشود
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
administrative landing
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
ramps
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
air landing
پیاده شدن از راه هوا هوانشست کردن
peg out
کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
ramp
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
tramp
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramped
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramps
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
take to pieces
پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
doctrine
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrines
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
transfer loader
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
intubation
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
autos
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
potatoes and point
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
auto
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
turnaround time
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
ship to shore
حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
unhorse
از اسب افتادن یا پیاده شدن اسب را از گاری یا درشگه باز کردن
ikon
نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
tractor group
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
times
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
service
تعمیر
instauration
تعمیر
upkeep
تعمیر
face lifting
تعمیر
repaired
تعمیر
serviced
تعمیر
repairs
تعمیر
maintenance
تعمیر
spot repair
تعمیر در جا
renovation
تعمیر
mending
تعمیر
remaking
تعمیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com