Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover.
برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
Other Matches
in the short term
<adv.>
برای دوره کوتاه مدت
pearlies
جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
colporteur
کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
short round
فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
cooling-off periods
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
politic
مصلحت دان مصلحت امیز مقتضی
course of dealing
دوره خرید و فروش
short period
دوره کوتاه
short term
دوره کوتاه
costermonger
سبزی فروش دوره گرد
coster
میوه فروش دوره گرد
badgered
دوره گرد خرده فروش
badger
دوره گرد خرده فروش
badgering
دوره گرد خرده فروش
badgers
دوره گرد خرده فروش
door to door selling
فروش کالا بصورت دوره گردی
practical extraction and report language
برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
solstitial
دارای دوره تحول کوتاه
pulsed
دوره کوتاه سطح ولتاژ
pulse
دوره کوتاه سطح ولتاژ
pulse
اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
pulsed
اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
hits
دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
hitting
دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
hit
دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
Kaleida Labs
شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
psalmodic
مانندمزامیری که برای خواندن ترتیب دهند
electronic
سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
I am here for a language course
من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
zinjanthropus
شبه انسان دارای ابروی کوتاه و دندان اسیاب بزرگ دوره پلیستوسن سفلی
i am afriad
برای کاستن ازاثرخبری که به کسی می دهند به کار می برند
annunciator
ی که برای جلب توجه دیده یا شنیده میشود
introduces
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduce
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introducing
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduced
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
signaled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
turnkey system
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
sales
برای فروش حراجی
on offer
اماده برای فروش
for a language course
برای یک دوره زبان
ready
مناسب برای استفاده از یا فروش .
productions
ساخت مواد برای فروش
the book is print
کتاب برای فروش موجودایت
production
ساخت مواد برای فروش
spot price
قیمت برای فروش فوری
readying
مناسب برای استفاده از یا فروش .
readies
مناسب برای استفاده از یا فروش .
readied
مناسب برای استفاده از یا فروش .
woollen draper
پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
controlled airspace
قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
cash crop
محصولی که برای فروش فرآوری میشود
import
بردن محصولات به کشوری برای فروش
product
محصول تولید شده برای فروش
sales talk
مذاکره وبازار گرمی برای فروش
imported
بردن محصولات به کشوری برای فروش
lot
جنس عرضه شده برای فروش
products
محصول تولید شده برای فروش
importing
بردن محصولات به کشوری برای فروش
bracket
چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
stocked
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stock
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
colour
شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ
colours
شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ
electronic cottage
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
reciprocal agreement
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
to enrol
[oneself]
for a course
خود را برای دوره ای نام نویسی کردن
change of pace
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
lanyards
طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
lanyard
طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
change up
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
packs
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
pack
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
machine
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
block
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocked
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
machined
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machines
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
blocks
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
fastest
حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
fast
حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
short ski
اسکی کوتاه پهن برای مبتدیان و سالمندان
fasted
حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
fasts
حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
short iron
چوبهای شماره 7 و 8 و 9گلف برای ضربههای کوتاه
cooling-off period
دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods
دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
provident fund
وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
cooling off period
دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
painters
طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
hachures
خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
paragraphist
کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
balestra
پرش کوتاه و سریع شمشیرباز بجلو برای حمله
painter
طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
main
مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
current asset cycle
زمانی که برای تساوی حجم فروش با سرمایه جاری لازم است
sergeanty
انجام خدمات مختلف در دوره ملوک الطوایفی برای تملک تیول
clicks
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
click
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicked
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
flu flu
تیر مخصوص پرواز کوتاه ومستقیم برای شکار پرنده
floo floo
تیر مخصوص پرواز کوتاه ومستقیم برای شکار پرنده
mooring penant
طناب کوتاه وصل به گوی شناور برای بستن قایق به ساحل
debt finance
افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
key signature
گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود
chopped
کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
chop
کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
typhoons
نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoon
نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
dictatorship of proletariat
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
pre fetch
دستورات CPU ذخیره شده در صف کوتاه موقت پیش از پردازش برای افزایش سرعت اجرا
carring over
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
on licence
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
dead
دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
warm standby
وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
holocene
وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
wine seller
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
epos
سیستمی که از یک ترمینال کامپیوتر به عنوان سایت فروش برای محصولهای الکتریکی یا کنترل انبار و نیز مشخصات محصول به کارمی رود
pos
سیستمی که از ترمینال کامپیوتری در سایت نقط ه فروش برای ارسال الکترونیکی یا کترول مشابه به قیمت گذاری محصول و... استفاده میکند
advisability
مصلحت
interests
مصلحت
advice
مصلحت
expediency
مصلحت
interest
مصلحت
expedient
مصلحت
expedients
مصلحت
interregnum
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
straddle trench
خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
hard sell
سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sales force
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
sale maximization
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
expediential
مصلحت امیز
rede
وقوع مصلحت
pragmatist
مصلحت گرای
interest
سود مصلحت
expedient
مصلحت امیز
interests
سود مصلحت
To regard as advisable . To deem prudent .
مصلحت دیدن
advised
مصلحت امیز
pragmatism
مصلحت گرایی
expedients
مصلحت امیز
impolitic
مخالف مصلحت
vital interest
مصلحت حیاتی
inadvisability
خلاف مصلحت
policy
مصلحت اندیشی
impolicy
خلاف مصلحت
As deemed advisable . As expedient .
هرطور که مصلحت با شد
politicly
ازروی مصلحت
policies
مصلحت اندیشی
trick ski
اسکی کوتاه برای انجام حرکات نمایشی اسکی روی اب
politic
مصلحت امیز کاردانی
expediently
از روی مصلحت یا اقتضا
white lie
دروغ مصلحت آمیز
A white lie .
دروغ مصلحت آمیز
white lie
<idiom>
دروغ مصلحت آمیز
it is inadvisable to say that
گفتن ان مصلحت نیست
tapes
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
taped
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
tape
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
blasts
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blast
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
stub
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubs
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
point of sale
سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
inexpediently
از روی فلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
honesty is the best policy
عین مصلحت در راستی ودرستی است
impoliticly
از روی خلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
spats
زنگار کوتاه برای کفش زنگار
Do you think it advisable to wait here
آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
optional claiming race
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
foreign military sales
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
stop and go
پاس با دویدن گیرنده توپ به جلو و توقف کوتاه و دوباره به جلو برای پاس بلند
shorthorn
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
warehousing system
روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
pre
دستورات خوانده شده و ذخیره شده در یک صف کوتاه موقت در CPU که حاوی دستورات بعدی برای پردازش است و سرعت اجرا را افزایش میدهد
pre-
دستورات خوانده شده و ذخیره شده در یک صف کوتاه موقت در CPU که حاوی دستورات بعدی برای پردازش است و سرعت اجرا را افزایش میدهد
furrier
خز فروش پوست فروش
furriers
خز فروش پوست فروش
axle stub
اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
light period
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
short quard
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
sales promotion
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
unilateralism
اعتقادبهاینکهیککشورخودبایدازسلاحهایهستهایعاریشودنهاینکهمنتظرشودسایرکشورهااینکارراانجام دهند
i advised him to go there
به صلاح او دانستم که برود مصلحت دیدم که برود
action
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
actions
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com