Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
Where do I change for ... ?
برای رفتن به ... کجا باید مترو را عوض کنم؟
Other Matches
Where do I change for ... ?
برای رفتن به ... کجا باید عوض کنم؟
Which bus do I take for the opera?
برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
Which bus do I take to Victoria Station?
کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
bin
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
bins
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
infra red link
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
How can you ask?
این باید واضح باشد برای تو
You will have to pay duty on this.
شما برای این باید گمرکی پرداخت کنید.
overhead
کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
I must make a special note of that.
من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
little go
نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
beadroll
صورت مردگانیکه باید برای ارواح انها فاتحه یادعابخوانند
an underground
مترو
subways
مترو
subway
مترو
underground
مترو
prospectuses
شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
prospectus
شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
Where is the underground?
مترو کجاست؟
drops
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
job
دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
dropped
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropping
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
jobs
دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
languages
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
powered
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powers
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
language
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
powering
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
notification message
پیام نرم افزار نشر برای تشخیص اشیا دیگر که کار مشخص باید کامل شود
prompt to go
اماده برای رفتن
trip the light fantastic
<idiom>
رفتن برای رقصیدن
volleyball net
بطول 5/9 مترو پهنای 1 متر
Where is the nearest underground station?
نزدیکترین ایستگاه مترو کجاست؟
sick call
تجمع برای رفتن به بهداری
fluctuability
امادگی برای بالاوپایین رفتن
gressorial
مناسب برای راه رفتن
to stretch one's legs
برای ورزش راه رفتن
Do not lean out!
به پنجره تکیه ندهید!
[در اتوبوس یا مترو]
masks
طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
inherent addressing
دستوری که حاوی تمام داده مورد نیاز برای آدرس ی که باید دستیابی شود است بدون عمل اضافی
smoke test
بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
mask
طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
to step out
برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
sand shoes
یکجور گیوه برای رفتن در شن زار
to approach
به طرف کسی رفتن برای برخورد
to be coming up to meet
به طرف کسی رفتن برای برخورد
shop around
<idiom>
به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
turn out
<idiom>
رفتن برای دیدن یا انجام کاری
to come to meet
به طرف کسی رفتن برای برخورد
to come towards
به طرف کسی رفتن برای برخورد
fetch
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetches
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetched
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
shore leave
مرخصی ملوانان وافسران برای رفتن بخشکی
to go away
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to go clubbing
به باشگاه
[های]
شب رفتن
[برای رقص و غیره]
to be after somebody
پی
[دنبال]
کسی رفتن
[برای کیفری مجازاتی]
to ride on the bus
سوار اتوبوس شدن
[برای رفتن به جایی]
to go to
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
hypnotizable
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
shift
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
address
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
shifted
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
addresses
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
raw
1-اطلاعی که هنوز وارد سیستم کامپیوتری نشده است . 2-دادهای که در پایگاه داده ها که برای تامین اطلاعات کاربر باید پردازش شود
addressed
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
shifts
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
transaction
رکورد حاوی داده جدید که برای بهنگام سازی رکورد اصلی باید استفاده شود
clearance diving
شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
convention
استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
conventions
استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
coach dog
یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
to go catting
[to look for sexual partners]
<idiom>
رفتن برای دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
zone ride
کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
searched
1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
search
1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searchingly
1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searches
1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
pace lap
دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
pin money
وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید
restoration
احیا و مرمت فرش
[برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
cleans
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
double coincidence of wants
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
carrier
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carriers
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
bail out
کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
CSMA CD
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
okuns law
براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
queried
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch
راه رفتن دولادولاراه رفتن
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
trots
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
parading
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded
سان رفتن رژه رفتن محل سان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
outh
باید
the f. of a table
باید
in due f.
باید
there is a rule that...
که باید.....
maun
باید
shall
باید
should
باید
must
باید
ought
باید
to have to
باید
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
i must go
باید بروم
We have to go as well.
ما هم باید برویم .
i ought to go
باید بروم
it is necessary for him to go
باید برود
it is to be noted that
باید دانست که
how shall we proceed
چه باید کرد
i ougth to go
باید بروم
one must go
باید رفت
i ougth to go
باید رفت
as it deserves
چنانکه باید
ought
باید وشاید
It must be granted that …
باید تصدیق کر د که …
you must know
باید بدانید
it is necessary to go
باید رفت
microsoft
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
to do a thing the right way
کاری راچنانکه باید
One must suffer in silence.
باید سوخت وساخت
shall i go?
ایا باید بروم
I must leave at once.
باید فورا بروم.
you might have come
باید امده باشید
the needful
انچه باید کرد
You should have told me earlier.
باید زودتر به من می گفتی
Let us see how it turns out.
باید دید چه از آب در می آید
to d. what to say
اندیشیدن که چه باید گفت
comme il faut
چنانکه باید وشاید
chicane
مانعی که باید دور زد
you must go
شما باید بروید
we must winnow away the refuse
اشغال انرا باید
Water must be stopped at its source .
<proverb>
آب را از سر بند باید بست .
meetly
چنانکه باید و شاید
it is to be noted that
باید توجه کردکه
enow
بسنده انقدرکه باید
prettily
بخوبی چنانکه باید
What can't be cured must be endured.
<idiom>
باید سوخت و ساخت.
he needs must go
ناچار باید برود
it is to be noted that
باید ملتفت بود که
he must have gone
باید رفته باشد
loads
کاری که باید انجام شود
I have some letters to write .
چند تا کاغذ باید بنویسم
One must take time by the forelock .
وقت را باید غنیمت شمرد
to which side do I have to turn?
به کدام طرف باید بپیچم؟
he is much to be pitted
بحالش باید رحم کرد
Two witnesses should testify.
دو شاهد باید شهادت بدهند
some one must stay here
یک کسی باید اینجا بماند
I must take the kid to school .
باید بچه راببرم مدرسه
We must find a basic solution.
باید یک فکر اساسی کرد
There must be a catch(trick)in it.
باید حقه ای درکار باشد
One must keep up with the times.
باید با زمان آهنگ بود
I must be going now.
الان دیگه باید بروم
I must make do with this low salary. I must somehow manage on this low salary.
بااین حقوق کم باید بسازم
you shoud rinse it in lukewarm water.
در آب ولرم باید آنرا آب بکشید
One must tackle it in the right way.
هرکاری را باید از راهش وارد شد
I've got to watch what I eat.
باید مواظب رژیمم باشم.
load
کاری که باید انجام شود
It must be quiet.
باید ساکت و آرام باشد.
how shall we proceed
چگونه باید اقدام کرد
i must answer for the damages
ازعهده خسارت ان باید برایم
You have to go back to ...
شما باید به طرف ... برگردید.
She must be at least 40.
او
[زن]
کم کمش باید ۴۰ ساله باشد.
if i know what to do
اگر میدانستم چه باید کرد
Protocol must be observed.
تشریفات باید رعایت شود
Every day that you go unheeded, you need to count on that day
هر روز که بیفتید، باید در آن روز حساب کنید
One must draw the line somewhere.
<proverb>
هر کس باید ید و مرزش را مشخص کند .
There must be some mistakes.
باید اشتباهی شده باشد.
What must be must be .
<proverb>
آنچه باید بشود خواهد شد .
it needs to be done carefully
باید بدقت کرده شود
backlog
کاری که باید انجام شود
backlogs
کاری که باید انجام شود
We had to queue
[line]
up for three hours to get in.
ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
You must make allowances for his age .
باید ملاحظه سنش را بکنی
parting of the ways
جایی که باید یکی از چندچیزرابرگزید
do the necessary
انچه باید کرد بکنید
you must know this
شما باید این مطلب را بدانید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com