Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
in the p sense of the word
بمعنی واقعی کلمه
Search result with all words
architecture proper
معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
Other Matches
acr
پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
acro
پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
somnambul
کلمه پیشوندی است بمعنی راه رفتن در خواب
abdomino
این کلمه بصورت پیشوند بکاررفته و بمعنی شکم میباشد
wisest
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wise
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
tetr
پیشوندیست مشتق از کلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
wiser
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
abio
کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
hyphen
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphens
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
logogriph
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
search and replace
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
cambridge equation
نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
worded
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
least significant bit
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
prefixes
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
prefix
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
statute at large
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
augmenting
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
worded
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
markers
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
marker
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augment
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmented
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augments
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
word
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
Persian rug
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
to rime one word with another
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
ring shift
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
processor
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
hypertext
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
synonyms
کلمه مترادف کلمه هم معنی
syllables
جزء کلمه مقطع کلمه
synonym
کلمه مترادف کلمه هم معنی
syllable
جزء کلمه مقطع کلمه
lsb
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
enclitic
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
softer
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
soft
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
softest
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
keyword
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
shift
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifted
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifts
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
softer
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softest
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
The real problem is not whether machines think but whether men do.
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
all-
: بمعنی
all
: بمعنی
allo
بمعنی
amph
پیشوندیست بمعنی
agro
: پیشوند بمعنی
micro
پیشوندی بمعنی
amphi
پیشوندیست بمعنی
actino
پیشوندی بمعنی
micros
پیشوندی بمعنی
co-
پیشوندیست بمعنی با و باهم
acephalo
پیشوندیست یونانی بمعنی
mal
پیشوندی بمعنی بد و مضر
semi
پیشوندی بمعنی : نیم
mac
پیشوندی بمعنی " فرزند"
macs
پیشوندی بمعنی " فرزند"
semis
پیشوندی بمعنی : نیم
uni
پیشوندیست بمعنی "یک " و"واحد" و "تک "
mono
پیشوند بمعنی " یک "و " تک " و " واحد"
ads
مانندad-hoc که بمعنی
hepta
پیشوندی بمعنی هفت
phage
پسوندی بمعنی خورنده
Mon
پیشوند بمعنی " یک "و " تک " و " واحد"
Co
پیشوندیست بمعنی با و باهم
ad
مانندad-hoc که بمعنی
neo-
پیشوند بمعنی جدید
hept
پیشوندی بمعنی هفت
neo
پیشوند بمعنی جدید
ad
حرف اضافه لاتینی بمعنی
sophy
پسوندی بمعنی " دانش "و " شناسی "
ace
پیشوندی ازکلمه acetic بمعنی
aces
پیشوندی ازکلمه acetic بمعنی
genesis
پسوند بمعنی ایجاد کننده
ads
حرف اضافه لاتینی بمعنی
acousis
پسوندیست در زبان لاتین بمعنی
UN
پیشوند بمعنی "لا" و " نه " وغیر و "عدم " و "نا"
un-
پیشوند بمعنی "لا" و " نه " وغیر و "عدم " و "نا"
helmintho
کلمات پیشوندیست بمعنی کرم
picto
پیشوندی بمعنی عکس وتصویر
hydro
پیشوندهایی بمعنی ابدار و ابزی
helminth
کلمات پیشوندیست بمعنی کرم
greco
پیشوند بمعنی یونان و یونانی
igni
پیشوندی است بمعنی اتش
hydr
پیشوندهایی بمعنی ابدار و ابزی
acousia
پسوندیست در زبان لاتین بمعنی
zoo
:پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
diabol
کلمات پیشوندیست بمعنی "شیطان " و " شیطانی "
pan
قاب پیشوندی بمعنی همه وسرتاسر
polys
پیشوندی بمعنی چند و بسیار وبس
infra
پیشوندی بمعنی زیر و پایین وپست
poly
پیشوندی بمعنی چند و بسیار وبس
arch
: پیشوندی بمعنی "رئیس " و " کبیر " و" بزرگ "
arch-
: پیشوندی بمعنی "رئیس " و " کبیر " و" بزرگ "
zoos
:پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
cardi
کلمات پیشوندی بمعنی >دل < یا >قلب < است
cardia
کلمات پیشوندی بمعنی >دل < یا >قلب < است
icosi
پیشوندی بمعنی بیست وبیست تایی
over
پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
over-
پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
pans
قاب پیشوندی بمعنی همه وسرتاسر
cardio
کلمات پیشوندی بمعنی >دل < یا >قلب < است
turbo
پیشوندی بمعنی توربینی ووابسته به توربین
pan-
قاب پیشوندی بمعنی همه وسرتاسر
turbos
پیشوندی بمعنی توربینی ووابسته به توربین
arches
: پیشوندی بمعنی "رئیس " و " کبیر " و" بزرگ "
pseudo
پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
demi
پیشوندی است بمعنی " نیم " و"نصف "
supra
پیشوندی بمعنی بالا و روی ومافوق
ado
مصدرحال فعل do toمثل ado have to بمعنی
pseuds
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
pseud
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
diabolo
کلمات پیشوندیست بمعنی "شیطان " و " شیطانی "
aut
پیوندیست بمعنی " خود" و " وابسته بخود" و" خودکار"
accept as true
گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
ants
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
ant
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
autos
پیوندیست بمعنی " خود" و " وابسته بخود" و " خودکار".
abs
پیشوندیست لاتینی که همان پیشوند ab میباشد و بمعنی
intra
پیشوند بمعنی در داخل ودرتوی و در درون و درمیان
auto
پیوندیست بمعنی " خود" و " وابسته بخود" و " خودکار".
acantho
کلمهء پیشوندی بمعنی خار وخادار میباشد
non
پیشوندی است بمعنی >منفی <یا >خیر< و غیر
grapho
پیشوند بمعنی نوشته و ثبت شده و نوشتن
ante
: پیشوندی است بمعنی- پیش- و- قبل از- و-درجلو-
sic
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده
achromato
کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
achromat
کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
anth
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد<و >مخالف < و >درعوض <و>بجای < و غیره مثل :ANTIchrist
sickest
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
hemi
پیشوندی است بمعنی نیم ونصف مانند hemisphereیعنی نیمکره
quasi
بصورت پیشوندنیز بکار رفته و بمعنی "شبه " و "بظاهرشبیه " است
tetra
پیشوندیست مشتق ازکلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
mis
پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
mis-
پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
anti
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
sick
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
ab
پیشوند لاتین بمعنی >دوراز< و>از< و >جدایی < و >غیر<مانند ABuse و ABaxial
multimult
پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
true life
واقعی
veracious
واقعی
actual
واقعی
unfeigned
واقعی
ex post
واقعی
lifelike
واقعی
factually
واقعی
very
واقعی
essential
واقعی
ex post saving
واقعی
virtual
واقعی
essentials
واقعی
literal
واقعی
factual
واقعی
veridical
واقعی
objective
واقعی
objectives
واقعی
positive
واقعی
real
واقعی
McCoy
واقعی
card-carrying
واقعی
veritable
واقعی
concrete
: واقعی
right
واقعی
righted
واقعی
righting
واقعی
actuals
واقعی
acr
میباشدو با کلمات ترکیب میشودمانند: Acro-Carpous که بمعنی " دارای میوه در راس " است
acro
میباشدو با کلمات ترکیب میشودمانند: Acro-Carpous که بمعنی " دارای میوه در راس " است
historical costs
هزینه واقعی
make a reality
واقعی کردن
real income
درامد واقعی
real address
آدرس واقعی
real memory
حافظه واقعی
put into practice
واقعی کردن
nominal
غیر واقعی
actualise
[British]
واقعی کردن
genuine
واقعی حقیقی
carry out
واقعی کردن
very
واقعی فعلی
truest
واقعی حقیقی
truer
واقعی حقیقی
true
واقعی حقیقی
bring into being
واقعی کردن
down-to-earth
حقیقی واقعی
down to earth
حقیقی واقعی
real numbers
اعداد واقعی
execute
واقعی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com