English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
cross examination به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
Other Matches
cross examination بازجویی استنطاق بازجویی از شهود مواجهه دادن شهود
try by martial law به وسیله دادگاه نظامی محاکمه شدن طبق قوانین زمان جنگ محاکمه شدن
new trial محاکمه جدید تجدید محاکمه
In the fullness lf time . به موقع خود ( به موقع مقرر همگام با گذشت زمان )
nephrogenic ایجادشده در کلیه منشعب از کلیه
hottest کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hotter کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hot کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
trial محاکمه محاکمه کردن
trials محاکمه محاکمه کردن
intuition شهود
intuitions شهود
mysticism شهود
trustable witnesses شهود عادل
just witnesses شهود عادل
intuitionalism شهود گرایی
intuitionism شهود گرایی
court martial محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
witness box جایگاه شهود گواه جای
subornation جرم تهیه شهود کاذب
redirect بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
redirecting بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
redirected بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
redirects بازپرسی از شهود بعد ازبازجویی متهم
impeaching هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeaches هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeached هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeach هدی به علت شهود معارض تردید کردن
government officials مامورین دولتی
mandarin مامورین عالیرتبه
public servants مامورین دولتی
commissioning هیئت مامورین
officialdom قاطبه مامورین
commission هیئت مامورین
mandarins مامورین عالیرتبه
commissions هیئت مامورین
octroi مامورین نواقل
fire brigades مامورین اتش نشانی
fifth cloumn مامورین سازمانهای جاسوسی
financial mission هئیت مامورین مالی
fire brigade مامورین اتش نشانی
police مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
the police are on his track مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
polices مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
policed مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
rescous مقاومت در برابر قانون تمرد نسبت به مامورین دولت
cases محاکمه
case محاکمه
hearings محاکمه
hearing محاکمه
trials محاکمه
trial محاکمه
legal procedure محاکمه
court procedure محاکمه
jurisdiction محاکمه
trial at the bar محاکمه
try محاکمه کردن
He was put on trial. او محاکمه شد. [حقوق]
tries محاکمه کردن
day of the trial روز محاکمه
justiciable تحت محاکمه
retrials محاکمه مجدد
jurisdiction محاکمه کردن
he was on his trial او را محاکمه میکردند
mistrial محاکمه بی جهت
re hearing تجدید محاکمه
retrial محاکمه مجدد
summary trial محاکمه اختصاری
mistrial محاکمه غلط
to undergo a trial محاکمه شدن
drumhead court martial محاکمه صحرایی
sub judice قبل از محاکمه
to go t. a trial محاکمه شدن
trial attorney وکیل محاکمه
rule of law قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
corporation شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
retry دوباره محاکمه کردن
to put somebody on trial کسی را محاکمه کردن
to take somebody to court کسی را محاکمه کردن
clearance in ward گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
court martial در دادگاه نظامی محاکمه کردن
be tried at bar به طور علنی محاکمه شدن
court-martial دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialled دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialling دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martials دردیوان حرب محاکمه کردن
take one's own medicine <idiom> پذیرش محاکمه بدون شکایت
kidneys کلیه
reins کلیه ها
all کلیه
all- کلیه
kidney کلیه
lynches بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynched بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynch بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
entireforce کلیه نیرو
renal gravel ریک کلیه
renal calculus ریگ کلیه
floating kidney کلیه متحرک
reniform شبیه کلیه
reniform کلیه مانند
renal gravel حصات کلیه
entireforce کلیه قوا
all arms کلیه نیروها
renal وابسته به کلیه ها
all hands کلیه پرسنل
nephroptosis کلیه متحرک
nephralgia قولنج کلیه
all men کلیه مردم
paranephric مجاور کلیه
paranephros غده روی کلیه
reins محل کلیه در بدن
ornis کلیه مرغان یک سرزمین
against all risks در براب کلیه خطرات
tenantary کلیه مستاجرین یک ملک
azoth علاج کلیه دردها
kidney stone [Calculus renalis] سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
Chronic kidney disease [CKD] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
all available کلیه توپخانه حاضر به تیر
renal calculus [Calculus renalis] سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
demesne کلیه زمین مایملک یک شخص
disclaim all liability کلیه بدهیها را انکار کردن
chronic kidney failure [CKF] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
chronic renal failure [CRF] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
syngraph سندی که به مهر و امضا کلیه
chronic renal disease [CRD] نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
the t. population کلیه جمعیت همه مردم
the total population تمامی نفوس کلیه جمعیت
nephrolith سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
The ship and all its crew were lost . کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
flora کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
adrenal مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
adrenocortical وابسته به قشر غدهء فوق کلیه
tenantry اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
avifauna کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
fauna کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
nephrosis بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
To sweep the board . کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
suet چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
Cicim جاجیم و یا کلیه بافت های ساده کفپوش
showdowns چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
cortin ماده فعاله قشر غده فوق کلیه
troop test ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
To pool resources to gether . کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
All thing considered. باتوجه به کلیه مسایل (تمام جوانب امر )
corporative state حکومتی که صاحبان کلیه مشاغل در ان شریک باشند
All wages were scaled up to 15 per cent . کلیه دستمزدها به میزان 15درصد افزایش یا فتند
showdown چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
cyphers مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
ciphers مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cipher مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
unseasonably بی موقع بی جا
nails به موقع
nailed به موقع
nail به موقع
seasonably به موقع
inopportunely بی موقع
unseasonable بی موقع بی جا
inapposite بی موقع
periods موقع
period موقع
premature بی موقع
occasion موقع
term موقع
termed موقع
terming موقع
siting موقع
at an unearthy hour بی موقع
when در موقع
ill-timed بی موقع
occasioned موقع
occasioning موقع
behind time بی موقع
at the precise moment در سر موقع
occasions موقع
return گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
gentelmen's agreement کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
comprehensive job کاری که کلیه اجزا ان در رشته واحدی مجتمع شود
formalism اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
We ought to (should)examineit in all itsaspects. باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
banc جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
nails به موقع پرداختن
on one occasion دریک موقع
timed فرصت موقع
meal time موقع خوراک
prudent [discreet] <adj.> موقع شناس
belatedly دیرتر از موقع
discretional <adj.> موقع شناس
juncture موقع بحرانی
discrete <adj.> موقع شناس
time فرصت موقع
discreet <adj.> موقع شناس
payment in due cource پرداخت به موقع
belated دیرتر از موقع
post entry ثبت پس از موقع
thitherto تا ان موقع تاقبل از ان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com