Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
power function
تابع توان
Other Matches
nests
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nest
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
power meter
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
eight bit system
کم توان که CPU آن می توان کلمات هشت بیتی را پردازش کند
rating
توان نامی توان قدرت
ratings
توان نامی توان قدرت
equivalence
1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
lsb
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
stub
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubs
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
libraries
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
library
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot.
<proverb>
در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
volt ampere meter
دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
mini
کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
re entry
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
equipotent
هم توان
powers
توان
vigour
توان
vim
توان
potential
توان
throughput
توان
ambidextrous
دو سو توان
power
توان
powering
توان
powered
توان
vigor
توان
isoelectric
هم توان
exponent
توان
ambidextral
دو سو توان
potency
توان
high-powered
پر توان
oligotrophic
کم توان
capacitance
توان
exponents
توان
low power
توان کم
p
توان
microcomputer
کامپیوتر کم توان
explosive power
توان انفجاری
exponentiation
به توان رساندن
sounp power
توان صوتی
fluctuating power
توان نوشی
simple circuit
مدار توان
inputted
توان اولیه
power circuit
مدار توان
flexural strength
توان خمشی
potential energy
نهان توان
physical medicine
طب توان بخشی
power factor
ضریب توان
engine rating
توان موتور
engine performance
توان موتور
dispersive power
توان پاشندگی
thermal power
توان حرارتی
rehabilitation
توان بخشی
out put
توان دستگاهها
inputted
توان ورودی
tensile strength
توان کششی
input
توان اولیه
input
توان ورودی
dynomometer
توان سنج
effective power
توان موثر
output power
توان خروجی
electric power
توان برقی
pace
حفظ توان
paced
حفظ توان
paces
حفظ توان
motor output
توان موتور
discriminating power
توان افتراق
rated output
توان نامی
puissance
توان قدرت
h.p.
توان اسب
increase of output
افزایش توان
reactive power
توان راکتیو
reactive volt amperes
توان هرز
purchasing power
توان خرید
reactor output
توان راکتور
indicated horsepower
توان فاهری
ratings
سنجش توان
wattles power
توان کور
idle current wattmeter
توان کورسنج
i^ r loss
اتلاف توان
i. and evdevolution
توان یابی
horse power
توان موتور
heating power
توان حرارتی
rating
سنجش توان
reactive power
توان هرز
idle power
توان کور
real power
توان حقیقی
input power
توان ورودی
power level indicator
توان نما
resolution power
توان تفکیک
recruitment
توان گیری
power level
تراز توان
apparent power
توان فاهری
maximum available powere
توان حداکثر
valence
توان ارزش
horsepower
توان اسب
power loss
اتلاف توان
power output
توان خروجی
real power
توان موثر
received power
توان دریافتی
instantaneous power
توان لحظهای
interference power
توان پارازیت
light output ratio
توان نور
low power
توان کوچک
power endurance
توان استقامت
reactive power
توان واکنشی
throughput
توان عملیاتی
power
توان نیرو
power
توان برقی
power
قوه یا توان
exponent
توان
[ریاضی]
powered
توان نیرو
powered
توان برقی
brake horsepower
توان مفید
perhaps
توان بود
cubes
توان سوم
cube
توان سوم
micros
کامپیوتر کم توان
micro
کامپیوتر کم توان
circuit breaking capacity
توان قطع
wattmeter
توان سنج
capacity range
حیطه توان
complex power
توان مختلط
potency
توان جنسی
wattless power
توان هرز
biological potential
توان زیستی
useful power
توان مفید
complex power
توان موهومی
compression strength
توان فشاری
true power
توان واقعی
true power
توان متوسط
powering
توان نیرو
true power
توان حقیقی
powers
توان برقی
powers
قوه یا توان
to the power of
[three]
به توان
[سه]
[ریاضی]
albedo
توان بازتاب
connected load
توان اتصال
constant power
توان ثابت
constant power
توان دائمی
aerobic power
توان هوازی
active power
توان موثر
vector power
توان برداری
cosine meter
توان سنج
powered
قوه یا توان
powers
توان نیرو
powering
قوه یا توان
omnipotent
همه توان
powering
توان برقی
power
توان
[ریاضی]
maxvo
حداکثر توان هوازی
nano
پیشوندی به معنای 01 به توان 9-
power factor meter
سنجه ضریب توان
power factor correction
تقویت ضریب توان
octillion
توان هشتم میلیون
n.h.p.
توان اسمی دستگاه
brake horsepower
توان حقیقی مهاری
maximum power operation
کار با توان حداکثر
absorption dynamometer
توان سنج جذبی
output per unit of displacement
توان در واحد جابجایی
original
که از آن می توان کپی گرفت
originals
که از آن می توان کپی گرفت
maximum power gain
تقویت توان حداکثر
motor rating
توان نامی موتور
battery output
توان برونداد باطری
power of alternating current
توان جریان متناوب
squared
مربع توان دوم
exponentiate
به توان رساندن
[ریاضی]
square
مربع توان دوم
squares
مربع توان دوم
squaring
مربع توان دوم
power amplifying circuit
مدار تقویت توان
atto
پیشوندی به معنای 01 به توان 81-
perchance
توان بود اتفاقا
attrition
کاهش توان رزمی
labor power
توان نیروی کار
acid base balance
توان اسیدی- بازی
powering
توان از دست رفته
flyback power supply
توان اور بازگشت
kickback power supply
توان اور بازگشت
square means second p
مجذوریعنی توان دوم
roots
توان کسری یک عدد
root
توان کسری یک عدد
effective through put
توان عملیاتی موثر
transmission dynamometer
توان سنج انتقالی
resolving power
توان تفکیک تلسکوپ
dynamometer instrument
توان سنج برقی
powers
توان از دست رفته
parameter
ولتاژ یا توان یک سیستم
powering
حذف توان کامپیوتر
specific rotatory power
توان چرخشی ویژه
parameters
ولتاژ یا توان یک سیستم
powered
توان از دست رفته
electrode dissipation
اتلاف توان الکترد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com