English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
reunion تجدید جلسه
reunions تجدید جلسه
Other Matches
sederunt جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
rallied تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallies تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
for two weeks جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
resupply تجدید اماد تجدید تدارکات
meetings جلسه
meets : جلسه
seance جلسه
sittings جلسه
sitting جلسه
session جلسه
sessions جلسه
meeting جلسه
meet : جلسه
minutes صورت جلسه
chairmen رئیس جلسه
court session جلسه دادگاه
special session جلسه مخصوص
chairman رئیس جلسه
public session جلسه علنی
order of the day دستور جلسه
agendas دستور جلسه
nonresident غیرحاضر در جلسه
general meeting جلسه عمومی
in the meeting of d may در جلسه سوم می
agenda دستور جلسه
chairperson رئیس جلسه
chairpersons رئیس جلسه
minute صورت جلسه
meetings انجمن جلسه
meeting انجمن جلسه
record صورت جلسه سابقه
seance جلسه احضار روح
cabinet council جلسه هیات وزیران
stag جلسه یا مهمانی مردانه
marathons جلسه گروهی طولانی
convocations جلسه عمومی دانشجویان
convocation جلسه عمومی دانشجویان
rehearing جلسه دادرسی مجدد
private session جلسه غیر علنی
marathon جلسه گروهی طولانی
stags جلسه یا مهمانی مردانه
bull session جلسه محاوره ومرور
seance جلسه احضارارواح وغیره
The meeting was postponed. جلسه را عقب انداختند
the house went into secret session مجلس جلسه سری
to hold a meeting جلسه منعقد کردن
to hold a session جلسه منعقد کردن
walkouts اعتصاب ,ترک جلسه
walkout اعتصاب ,ترک جلسه
protocols صورت جلسه کنفرانس
protocols صورت جلسه ازمایش
protocol صورت جلسه کنفرانس
protocol صورت جلسه ازمایش
work out برنامه یک جلسه تمرین
special session جلسه فوق العاده
convene تشکیل جلسه دادن
convened تشکیل جلسه دادن
spectators مستمعین جلسه دادگاه
sitting in camera جلسه خصوصی دادگاه
convenes تشکیل جلسه دادن
convening تشکیل جلسه دادن
sitting in camera جلسه غیر علنی
presides ریاست جلسه را بعهده داشتن
proces verbal صورت جلسه نشست نامه
presided ریاست جلسه را بعهده داشتن
presiding ریاست جلسه را بعهده داشتن
critique جلسه انتقاد بعد ازعملیات
open the meeting رسمیت جلسه را اعلام کردن
preside ریاست جلسه را بعهده داشتن
critiques جلسه انتقاد بعد ازعملیات
critic report گزارش نتیجه جلسه انتقاد
adjournments احاله رسیدگی به جلسه بعد
adjournment احاله رسیدگی به جلسه بعد
Those who attended the meeting. کسانیکه در جلسه حاضر بودند
to sit درباره موضوعی جلسه کردن
The date of the meeting has been advanced. تاریخ جلسه جلو افتاده است
committee هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
committees هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
call a metting تعیین وقت و دعوت برای جلسه
seminar جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
minute خلاصه ساختن صورت جلسه نوشتن
the rules of protocol قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
seminars جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
masters of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
master of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
agendas لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
hansardize متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
agenda لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
convoke برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
quorum حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
briefings جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
briefing جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
to call a meeting of the board of directors برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
To conduct a meeting in an orderly manner. جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
national educational computing conferenc جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
peremptory undertaking تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
renew تجدید
refreshed تجدید
refreshes تجدید
revivals تجدید
renewal تجدید
reviews تجدید
refresh تجدید
turnover تجدید
reviewing تجدید
revival تجدید
renews تجدید
reviewed تجدید
renewing تجدید
review تجدید
renewals تجدید
anabiosis تجدید
repetition تجدید
instauration تجدید
recrudescence تجدید
repetitions تجدید
neogenesis تجدید
walkthrough جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
reinvigorate تجدید نیروکردن
reedify تجدید کردن
re edify تجدید کردن
rapporchment تجدید روابط
reimpression تجدید چاپ
reelection تجدید انتخاب
updating تجدید برنامه
rejuvenescence تجدید جوانی
refection تجدید قوا
recalculation تجدید محاسبه
recension تجدید چاپ
redintegrate تجدید شونده
re hearing تجدید نظر
re hearing تجدید محاکمه
reconstruction تجدید بنا
re establish تجدید کردن
reconstructions تجدید بنا
remilitarization تجدید تسلیحات
renascence تجدید حیات
renewability قابلیت تجدید
renewer تجدید کننده
reconditioning تجدید امادگی
renewable تجدید شدنی
republication تجدید چاپ
revisal تجدید نظر
revivor تجدید مرافعه
renewed تجدید شده
revisionist تجدید نظرخواه
reinforcement تجدید قوا
reproductions تجدید چاپ
reproduction تجدید چاپ
renewal offf lease تجدید اجاره
revisionary تجدید نظری
nonrecurring تجدید نشدنی
it is not subject to review تجدید نظر
instaurator تجدید کننده
renewal of the convention تجدید اتفاق
recollections تجدید خاطره
resumption تجدید شروع
reconstitute تجدید ساخت
reconstituted تجدید ساخت
reconstitutes تجدید ساخت
reconstituting تجدید ساخت
renewal of the convention تجدید پیمان
rebirth تجدید حیات
furbishing تجدید نظرکردن در
remarriages تجدید فراش
remarrying تجدید فراش
reorganization تجدید سازمان
furbish تجدید کردن
furbish تجدید نظرکردن در
reincarnations تجدید تجسم
revising تجدید نظر
furbished تجدید کردن
remarriage تجدید فراش
review تجدید نظرکردن
rebuilds تجدید ساخت
revision تجدید چاپ
rebuild تجدید ساخت
restoration تجدید بازگرداندن
revision تجدید نظر
revolving قابل تجدید
reviewed تجدید نظرکردن
reviewed تجدید نظر
furbishes تجدید نظرکردن در
furbishing تجدید کردن
re election تجدید انتخاب
repeats تکرار تجدید
repeat تکرار تجدید
renovation تجدید نظر
reviews تجدید نظرکردن
reviews تجدید نظر
reviewing تجدید نظرکردن
revises تجدید نظر
reincarnation تجدید تجسم
revise تجدید نظر
furbished تجدید نظرکردن در
reviewing تجدید نظر
furbishes تجدید کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com