Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
subject to the british rule
تحت تسلط دولت انگلیس
Other Matches
Downing Street
دولت انگلیس
Whitehall
دولت انگلیس
potsdom agreement
موافقتنامه پوتسدام موافقتنامه منعقده بین امریکاو شوروی و انگلیس پس ازپایان جنگ جهانی دوم به سال 5491 که در ان سه دولت خط مشی خود را نبست به المان اشغال شده
identic notes
منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion
عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
open market operation
عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act
هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state
دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
federal state
دولت متحده یا دولت اتحادی
real will
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract
اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
dominance
تسلط
conquest
تسلط
domination
تسلط
ascendancey
تسلط
ascendance
تسلط
conquests
تسلط
predomination
تسلط
gripe
تسلط
holds
تسلط
hold
تسلط
sovereigns
تسلط
sovereign
تسلط
petticoats rule
تسلط زنان
masters
تسلط یافتن
masters
تسلط یافتن بر
mastered
تسلط یافتن
subject
تحت تسلط
mastered
تسلط یافتن بر
pornocracy
تسلط فواحش
master
تسلط یافتن بر
subjects
تحت تسلط
to get ones hand in
تسلط پیداکردن در
subjected
تحت تسلط
subjecting
تحت تسلط
condominium
تسلط مشترک
composure
تسلط برنفس
condominiums
تسلط مشترک
hegemony
تسلط پیشوایی
ball control
تسلط به توپ
mastery learning
تسلط اموزی
master
تسلط یافتن
self commend
تسلط بر نفس
mastery motive
انگیزه تسلط
under
تحت تسلط
self mastery
تسلط بر نفس
economic domination
تسلط اقتصادی
under-
تحت تسلط
masterdom
تسلط تفوق
possession
ثروت ید تسلط
exchange control
نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
dominate
حکمفرما بودن تسلط داشتن
indomitable
تسخیر نا پذیر تسلط ناپذیر
dominated
حکمفرما بودن تسلط داشتن
under the t. of
درزیر نفوذ درتحت تسلط
dominates
حکمفرما بودن تسلط داشتن
pull oneself together
بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
She leads her husband by the nose .
سوار شوهرش است ( تسلط ونفوذ )
the english
انگلیس ها
albion
انگلیس
Britain
انگلیس
british possessions
متصرفات انگلیس
Britisher
تبعه انگلیس
Britons
خاک انگلیس
Briton
خاک انگلیس
Britishers
تبعه انگلیس
englishism
انگلیس مابی
englander
اهل انگلیس
the british legation
سفارت انگلیس
Great Britain
کشور انگلیس
British
اهل انگلیس
hundredweight
وزنهای که در انگلیس با 211رطل
excalibur
شمشیرارتورپادشاه افسانهای انگلیس
briticism
اصطلاحات خاص انگلیس
half sovereign
سکه زر ده شیلینکی انگلیس
white hall
هیئت حاکمه انگلیس
he was sent to england
به انگلیس اعزام کردند
Union Jacks
پرچم ملی انگلیس
regiment
گردان در ارتش انگلیس
C. of E
مخفف کلیسای انگلیس
hundredweights
وزنهای که در انگلیس با 211رطل
tunics
کت کوتاه سربازان انگلیس
farthing
پول خرد انگلیس
farthings
پول خرد انگلیس
tunic
کت کوتاه سربازان انگلیس
regiments
گردان در ارتش انگلیس
Union Jack
پرچم ملی انگلیس
john bull
لقب ملت انگلیس
subject to the british rule
تابع حکومت انگلیس
House of Commons
مجلس عوام انگلیس
Anglican
وابسته بکلیسای انگلیس
Anglicans
وابسته بکلیسای انگلیس
House of Lords
مجلس لردهای انگلیس
terry
سربازمدافع مرزی انگلیس
anglicanism
اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
fusilier
هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
HMS
مخفف در خدمت پادشاه انگلیس
prince royal
پسر ارشد پادشاه انگلیس
fusileer
هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
plantagenet
خانواده سلطنتی پلانتاژنت انگلیس
shillings
شیلینگ واحد پول انگلیس
pict
مردمان غیر سلتی انگلیس
princessroyal
بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
duke
لقب موروثی اعیان انگلیس
shilling
شیلینگ واحد پول انگلیس
dukes
لقب موروثی اعیان انگلیس
shaken
وابسته به شکسپیر شاعر نامی انگلیس
penny
کوچکترین واحد پول انگلیس وامریکا
pennies
کوچکترین واحد پول انگلیس وامریکا
Test matches
مسابقات قهرمانی کریکت انگلیس واسترالیا
shovel hat
کلاه لبه پهن کشیشان انگلیس
crown glass
شیشه پنجره
[در قرن نوزدهم انگلیس]
Test match
مسابقات قهرمانی کریکت انگلیس واسترالیا
Free Classicism
[سبک باستانری قرن نوزدهم انگلیس]
Whig
عضو حزب "ویگ " در انگلیس قدیم
florins
پول انگلیس برابر بادو شیلینگ
florin
پول انگلیس برابر بادو شیلینگ
Whigs
عضو حزب "ویگ " در انگلیس قدیم
lancastrian
در انگلیس طرفدار یاعضو خانواده سلطنتی لنکستر
knight bachelor
پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
nautical miles
میل دریایی انگلیس معادل 0806 فوت
yeoman of the guard
گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
Community architecture
[جنبش مداخله در طراحی ساختمان های انگلیس]
pax britannica
اشتی که انگلیس کشورهای جنگجوربدان دعوت میکند
to set out for England
به سوی انگلیس رهسپار شدن
[با وسیله نقلیه]
Prince of Wales
ولیعهد ذکور وارث تاج وتخت انگلیس
primate of all england
سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
the peninsular war
جنگ انگلیس و فرانسه در شبه جزیره ایبری
Jacobean
مربوط بدوره سلطنت جیمزاول و دوم در انگلیس
derby
نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
jacobite
طرفدارسلطنت جیمز اول پادشاه مخلوع انگلیس
derbies
نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
nautical mile
میل دریایی انگلیس معادل 0806 فوت
reunionist
کسیکه که هواخواه پیوندکلیسای کاتولیک باکلیسای انگلیس میباشد
BSI
سازمانی که طراحی و کنترل استانداردهای انگلیس را برعهده دارد
ell
نام اندازهای که در انگلیس نزدیک 511 سانتیمتر است
bow-pew
[نوعی نیمکت معمول در قرن هجدهم انگلیس و آمریکا]
E-plan
[طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
British Standards Institute
سازمان انگلیسی که طراحی و امنیت استاندارهای انگلیس را بررسی میکند
king's english
اصطلاحات و لغات خاص انگلیسی علمی مصطلح درجنوب انگلیس
roundheal
عضو پارلمان انگلیس درزمان شارل یکم که سرش را ازته میزد
curtana
شمشیر رحمت :شمشیربی نوکی که درتاج گذاری پادشاهان انگلیس پیشاپ
justiciar
قاضی عالیرتبهء دادگاههای عالی قرون وسطایی انگلیس دادرس عالیرتبه
roundhead
نماینده پارلمان انگلیس دردوره شارل اول و عضو فرقه مسیحیان کویکر
koh i noor
کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
crown colony
بعضی از کلنیهای ممالک مشترک المنافع انگلیس که مقام سلطنت بر انها نظارت دارد
mammon
دولت
respublica
دولت
stated
دولت
states
دولت
stating
دولت
powered
دولت
power
دولت
governments
دولت
powers
دولت
state-
دولت
state
دولت
powering
دولت
government
دولت
officer
کارمند دولت
official
کارمند دولت
military government
دولت نظامی
government treasury
خزانه دولت
head of the state
رئیس دولت
public officer
[American E]
کارمند دولت
independent state
دولت مستقل
civil servant
[British E]
کارمند دولت
mandatary
دولت قیم
lese majestyodhkj &odhkj fvqn
پادشاه یا دولت
money bag
دارایی دولت
quirinal
دولت ایتالیا
public debt
بدهی دولت
mafia
دولت ستیزی
Warsaw
دولت لهستان
war state
دولت جنگی
vassal atate
دولت پوشالی
public servant
مستخدم دولت
the policy of the government
سیاست دولت
the policy of the government
رویه دولت
the body politic
ملت و دولت
territory of state
قلمرو دولت
totaliarian state
دولت توتالیتر
state property
دارائی دولت
mafias
دولت ستیزی
office-holder
کارمند دولت
puppet government
دولت پوشالی
Ottawa
دولت کانادا
government department
وزارتخانه دولت
pillars of the state
ارکان دولت
govt
government دولت
office-holders
کارمند دولت
state government
دولت مرکزی
government stock
سهام دولت
government budget
بودجه دولت
forfeit to the state
ضبط دولت
cabinets
هیات دولت
loyalist
دولت دوست
nation-states
دولت ملی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com