Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
exq
تحویل در بارانداز
free docks
تحویل در بارانداز
Search result with all words
ex quay
تحویل در بارانداز مقصد
Other Matches
cumulative delivery diagram
منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
handover
تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
impact shipment
کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
wharf
بارانداز
docks
بارانداز
wharfs
بارانداز
quay
بارانداز
quays
بارانداز
dock
بارانداز
wharves
بارانداز
dockside
بارانداز
depots
بارانداز
depot
بارانداز
docked
بارانداز
jetty
:بارانداز
jetties
:بارانداز
hard stand
بارانداز هوایی
beach master
رئیس بارانداز
quay wall
دیوار بارانداز
dockers
کارگر بارانداز
dock yard
محوطه بارانداز
docker
کارگر بارانداز
terminal operations
عملیات بارانداز
quayside
زمین اطراف بارانداز
sea island terminal
بارانداز داخل دریا
beach unit
یکان تهیه بارانداز
discharge capacity
فرفیت تخلیه بارانداز
dock warrant
رسید انبار بارانداز
alternate water terminal
بارانداز ابی موقت
aerial port squadron
گردان بارانداز هوایی
aerial port squadron
گردان عملیات بارانداز هوایی
rear waistlock and side sweep
درو با مایه سالتو و بارانداز
terminal service company
گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
yardmaster
رئیس محوطه بارانداز راه اهن
truck head
سکوی نظامی یا بارانداز کنارایستگاه خودروها
railhead depot
بارانداز یا سکوی نظامی درایستگاه راه اهن
navigation head
بارانداز کنار اسکله دریایی محل مبادله بار کشتیها دراسکله
hard stand
بارانداز داخل فرودگاه محل پارک اسفالت شده برای خودروها
procurement rate
نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
beach group
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
terminal command
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
process
تحویل
utilization
تحویل
devolvement
تحویل
bailment
تحویل
processes
تحویل
landing, storage, delivery
تحویل
prehension
تحویل
deliveries
تحویل
free
تحویل
freeing
تحویل
freed
تحویل
delivery
تحویل
frees
تحویل
livery
تحویل
liveries
تحویل
solstice
تحویل
transter
تحویل
terminals
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
ex mill
تحویل در کارخانه
ex factory
تحویل در کارخانه
forwarded
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
delivered
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
delivery valve
سوپاپ تحویل
deliverer
تحویل دهنده
delivery date
تاریخ تحویل
delivery free
تحویل رایگان
delivery notice
اعلامیه تحویل
delivery order
حواله تحویل
delivery side
سمت تحویل
delivery speed
سرعت تحویل
delivery table
میز تحویل
delivery terms
شرایط تحویل
smooth delivery
تحویل بی اشکال
delivery terms
نحوه تحویل
delivery to the home
تحویل در خانه
demand satisfaction
تحویل درخواستها
delivery note
حواله تحویل
delivered at frontier
تحویل در مرز
consigned
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
committed
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
transferee
تحویل گیرنده
to take over
تحویل گرفتن
irreducibility
تحویل ناپذیری
to hand over
تحویل دادن
period of delivery
دوره تحویل
pick up and delivery
بارگیری و تحویل
polytropic
تحویل برزخ
terminal price
قیمت تحویل
prompt delivery
تحویل فوری
take over
تحویل گرفتن
take delivery of
تحویل گرفتن
exs
تحویل از کشتی
forward delivery
تحویل به وعده
forward delivery
تحویل دراینده
free on quay
تحویل دراسکله
hand over
تحویل دادن
to deliver over
تحویل دادن
theft, pilferage, non delivery
عدم تحویل
shortchange
کم تحویل دادن
transfer
واگذاری تحویل
cash dispenser
تحویل دارخودکار
supplying
تحویل ذخیره
takeovers
تحویل گیری
takeover
تحویل گیری
supplying
تحویل دادن
supply
تحویل ذخیره
bailee
تحویل گیرنده
bailment
تحویل جنس
supply
تحویل دادن
cash dispensers
تحویل دارخودکار
acceptance tests
آزمایشهای تحویل
surrendered
تحویل دادن
render
تحویل دادن
recorded delivery
تحویل سفارشی
renders
تحویل دادن
transfers
واگذاری تحویل
delivering
تحویل دادن
delivered
تحویل شده
delivering
تحویل تسلیم
transference
تحویل حواله
deliver
تحویل دادن
supplied
تحویل ذخیره
LSD
نگهداری تحویل
supplied
تحویل دادن
deliverable
قابل تحویل
rendered
تحویل دادن
surrender
تحویل دادن
surrenders
تحویل دادن
rendition
پرداخت تحویل
renditions
پرداخت تحویل
catcher's side
سوی تحویل
deliverable state
در حالت تحویل
delivers
تحویل دادن
transferring
واگذاری تحویل
fob
تحویل کشتی
cargo delivery
تحویل بار
terminal port
بندر بارانداز اخرین بندر حرکت
overdue goods
کالاهای تحویل نشده
reductions
تحویل استحاله کاهش
exw
تحویل در محل تولید
procures
تهیه و تحویل اماد
procure
تهیه و تحویل اماد
free on rail
تحویل در راه اهن
procuring
تهیه و تحویل اماد
goods inwards sheet
برگ تحویل کالا
goods receiving
کالاهای درحال تحویل
redeliver
دوباره تحویل دادن
goods inwards
کالاهای درحال تحویل
When do you take delivery of yourcar ?
اتوموبیلت را کی تحویل می گیری ؟
give in charge
تحویل پلیس دادن
named place of delivery at frontier
تحویل در مرز مشخص
procured
تهیه و تحویل اماد
delivery
قبض و اقباض تحویل
ex quay
تحویل در بندر مقصد
destination port
بندر تحویل کالا
cash on delivery
پرداخت هنگام تحویل
delivery order
دستور تحویل کالا
d. of goods
تحویل کالا یا اجناس
receipts
بزهکاران را تحویل گرفتن
receipt
بزهکاران را تحویل گرفتن
delivery car
واگن تحویل دهنده
turn over to the police
تحویل پلیس دادن
procurement
تهیه و تحویل اماد
ex ship
تحویل در کنار کشتی
ex warehouse
تحویل در کنار انبار
spot goods
کالاهای اماده تحویل
franco alongside ship
تحویل کنار کشتی
fot
تحویل روی کامیون
reduction
تحویل استحاله کاهش
delivery
تحویل کالا دادن
goods intake
کالاهای درحال تحویل
deliveries
قبض و اقباض تحویل
To take delivery of something.
چیزی را تحویل گرفتن
ex warehouse
تحویل در انبار فروشنده
for
تحویل روی قطار
deliveries
تحویل کالا دادن
becomes
مناسب بودن تحویل یافتن
issues
مسئله قضیه تحویل جنس
turn in
تحویل دادن جنس به انبار
received for shipment
تحویل شده برای حمل
become
مناسب بودن تحویل یافتن
issued
مسئله قضیه تحویل جنس
issue
مسئله قضیه تحویل جنس
tpnd
دله دزدی وعدم تحویل
p&d
delivery and up pick بارگیری و تحویل
document against payment
تحویل اسناد در ازای پرداخت
supply
تحویل دادن تغذیه کردن
discharge rate
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
delivery
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
capacity
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
lift
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
supplied
تحویل دادن تغذیه کردن
d/p
تحویل اسناددر مقابل پرداخت
daf
frontier at delivered تحویل مرز
to get something to somebody
تحویل دادن چیزی به کسی
delivered duty paid
تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
demand satisfaction
تحویل اماد مورد نیاز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com