Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (2 milliseconds)
English	Persian
traverse	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
traversed	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
traverses	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
traversing	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
Other Matches
sinter	تراورس
crossarm	تراورس
sleepers	تراورس
sleeper	تراورس
railway sleeper	تراورس
trimmed joist	تراورس
hand traverse	تراورس با دست
grooved sleeper	تراورس شیاردار
stringer	تراورس عمودی
stringers	تراورس عمودی
longitudinal sleeper	تراورس طولی
cross traverse	تراورس عرضی
wading crossing	عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition	عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
traffic post	پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
rights of way	حق عبور
passage of lines	عبور از خط
right of passage	حق عبور
right of way	حق عبور
transit	عبور
tolls	حق عبور
transmissions	عبور
transmission	عبور
toll	حق عبور
crossing	عبور
tolling	حق عبور
alpha canis majoris	عبور
road haulage	حق عبور
passages	عبور
transmittancy	عبور
transmittal	عبور
passages	حق عبور
transmittance	عبور
fording	عبور از اب
passage	عبور
passage	حق عبور
cross-Channel	عبور
fare	هزینه عبور
fared	هزینه عبور
fares	هزینه عبور
faring	هزینه عبور
traverse	عبور کردن
fleet	عبور سریع
traverses	عبور کردن
cruises	عبور کردن
crossest	عبور کردن
ford	محل عبور
forded	محل عبور
fords	محل عبور
communication	عبور اطلاعات
fleets	عبور سریع
passable	قابل عبور
thoroughfare	راه عبور
thoroughfares	راه عبور
cruise	عبور کردن
cruised	عبور کردن
cruising	عبور کردن
cross	عبور کردن
crosser	عبور کردن
crosses	عبور کردن
transmission grating	شبکه عبور
traversed	عبور کردن
transit time	مدت عبور
overfly	عبور کردن
oil passage	عبور روغن
transit time	زمان عبور
transit traffic	عبور ترانزیتی
light passing	عبور نور
laissez passer	پروانه عبور
highway user tax	مالیات حق عبور
passavani	سند عبور
practicableness	قابلیت عبور
through traffic	عبور یکسره
tessera	کلمه عبور
traject	عبور گذرگاه
shallow fording	عبور از اب کم عمق
transduction	انقال عبور
transit bill	اجازه عبور
transit bill	پروانه عبور
transit error	خطای عبور
transmission factor	ضریب عبور
fordless	غیرقابل عبور
conge	اجازه عبور
band pass	نوار عبور
girdle traverse	عبور کمربندی
transoceanic	عبور از اقیانوس
traversable	قابل عبور
traversing	عبور کردن
wading crossing	عبور از پایاب
penstock	مجرای عبور اب
counter sign	اسم عبور
crossing area	منطقه عبور
fordable	قابل عبور
fordability	قابلیت عبور
electron transition	عبور الکترون
deep fording	عبور از اب عمیق
current passage	عبور جریان
crossing the line	عبور از خط استوا
transmittance	مقدار عبور
crossing the line	عبور از استوا
trafficability	قابلیت عبور
pass	عبور کردن
toll	عوارض عبور
tolling	عوارض عبور
safe-conducts	رخصت عبور
trafficked	عبور و مرور
passwords	اسم عبور
tolls	عوارض عبور
transit	راه عبور
transit	عبور کردن
password	اسم عبور
pass	گذر عبور
traffics	عبور و مرور
passed	گذر عبور
passed	اجازه عبور
passed	عبور کردن
passes	عبور کردن
passes	گذر عبور
passes	کلمه عبور
pass	اجازه عبور
pass	کلمه عبور
passed	کلمه عبور
safe conduct	رخصت عبور
passage	راه عبور
traffic	عبور و مرور
passes	اجازه عبور
passages	راه عبور
passages	اجازه عبور
passage	عبور سفر
safe conducts	رخصت عبور
passage	اجازه عبور
passageway	محل عبور
trafficking	عبور و مرور
passages	عبور سفر
passageways	محل عبور
transilluminate	عبور نور از یک عضو
transduction	عبور از ماوراء چیزی
airfield traffic	عبور و مرور فرودگاه
practicably	بطور قابل عبور
gas port	محفظه عبور گاز
cut	عبور کردن گذاشتن
traffic sign	علامت عبور و مرور
access structures	ساختمانهای عبور و مرور
way	راه عبور گذرگاه
indirect transition	عبور یا انتقال غیرمستقیم
innocent passage	عبور بدون ضرر
overflight	عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
gas port	لوله عبور گاز
pracitcable	عبور کردنی گذشتنی
forced crossing	عبور اجباری از رودخانه
wall entrance	عبور از داخل دیوار
traffic court	دادگاه عبور و مرور
electron transit time	زمان عبور الکترون
cuts	عبور کردن گذاشتن
deliberate crossing	عبور با فرصت از رودخانه
vapor trail	مسیر عبور بخار
transcutaneous	عبور کننده از پوست
deep fording	عبور از عمق زیاد اب
password	اسم شب کلمه عبور
treadway bridge	پل عبور موقتی پیاده
passwords	اسم شب کلمه عبور
traject	از محلی عبور کردن
light transition loss	تلف عبور نور
eligible traffic	عبور و مرور مجاز
I am just passing through.	از اینجا عبور میکنم.
bridgeable	قابل عبور یا پل زدن
controlled passing	عبور کنترل شده
bus traffic	عبور و مرور اتوبوسها
passtime	زمان عبور ستون
trafficability	قابلیت عبور ومرور
caution area	منطقه عبور بااحتیاط
hasty crossing	عبور تعجیلی از رودخانه
crossing site	محل عبور اجباری
goes	گذشتن عبور کردن
traffic density	تکاشف عبور و مرور
overflights	عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
ferryboats	قایق عبور از رودخانه
ferryboat	قایق عبور از رودخانه
blocked [with objects] <adj.> <past-p.>	غیر قابل عبور
traffic flow	کشش عبور ومرور
traffic peak	حداکثر عبور و مرور
traffic density	شدت عبور و مرور
sally port	دروازه عبور از قلعه
road time	زمان عبور از جاده
traffic density	تراکم عبور و مرور
transit	کنترل عبور و مرورکشتیها
traffic lane	مسیر عبور و مرور
traffic intensity	شدت عبور و مرور
impassable	غیر قابل عبور
slot	مجرای عبور روغن
traffic control	کنترل عبور و مرور
slots	مجرای عبور روغن
slotting	مجرای عبور روغن
ship influence	تاثیر عبور کشتی
time distance	زمان عبور ستون
go	گذشتن عبور کردن
controlled passing	عبور ومرور کنترل شده
indirect objects	ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
throttled	پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttle	پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com