Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (10 milliseconds)
English
Persian
We were afraid lest she should get here too late .
ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
Other Matches
we were not ourselves
از خود بیخود شده بودیم بیهوش بودیم
halted
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halt
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
Dont ever come here again.
دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار.
[اینجا نیا.]
strike with terror
ترسیده
affright
ترسیده
struck with teror
زیاد ترسیده
afraid
ترسنده ترسیده
discouraged
چشم ترسیده
Ha finally ( eventually ) acknowledged having been frightened .
با لاخره قبول کرد که ترسیده بود
we were
ایشان بودند ما بودیم
it was we who went first
ما بودیم که نخست رفتیم
absit omen
مبادا
for fealty that
مبادا
lest
مبادا
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces .
درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
we watched for his arrival
منتظر ورود او شدیم یا بودیم
in case
چنانچه مبادا
We were there just to make up numbers.
ما آنجا فقط سیاهی لشگه بودیم
We were all so anxious about you.
ما همه به خاطر تو اینقدر نگران بودیم.
up one's sleeve
<idiom>
برای روز مبادا
Dont you dare tell anyone .
مبادا بکسی بگویی
Be sure to lock ( shut , close ) the door .
مبادا در راباز بگذاری
card up one's sleeve
<idiom>
برای روز مبادا نگهداشتن
You must not relent on this point . You must stand firm.
مبادا سر این موضوع شل بیائی
Do you still remember how poor we were?
آیا هنوز یادت میاد، که چقدر فقیر بودیم.
I ran away lest I should be seen .
فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency .
فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
eat one's cake and have it too
<idiom>
هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
not to speak of
<conj.>
چه برسد به
much less
چه برسد به
not to mention
<conj.>
چه برسد به
let
[leave]
alone
<conj.>
چه برسد به
still less
چه برسد به
never mind
چه برسد به
fee tail
برسد
to say nothing of
<conj.>
چه برسد به
and certainly not
<conj.>
چه برسد به
let alone
<idiom>
چه برسد به
attentions
برسد به دست
attention
برسد به دست
Heaven help him this time.
خدابدادش برسد
Let her attend to her work .
بگذار بکارش برسد
multimillionaire
میلیونری که ثروتش بچندمیلیون برسد
to let it get to that point
اجازه دادن که به آنجا
[موقعیتی]
برسد
to be long in coming
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
Wait up!
صبر بکن!
[تا کسی بیاید یا برسد]
It must be put up to the prime minister .
باید بعرض نخست وزیر برسد
would be
کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
finallist
کسی که درمسابقه به مرحله نهایی برسد
iterative process
فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد
adventitious property
دارایی که بطورغیر مستقیم به ارث برسد
his days
عمرش نزدیک است به پایان برسد
He's due to arrive at ten.
او
[مرد]
قرار است ساعت ده برسد.
render
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
rendered
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
renders
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
to be a long time in the coming
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
would-be
کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
truncation
حذف رقم یک عدد تا به یک طول مشخص برسد
lip
ضربهای که به لبه سوراخ گلف برسد و در ان نیفتد
It is due to be signed this afternoon .
قرار است امروز بعد از ظهر به ا مضاء برسد .
wait up for
<idiom>
به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
the sands are running out
مدت ضرب الاجل نزدیک است بپایان برسد
bridged
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
He cannot sit up, much less walk
[ to say nothing of walking]
.
او
[مرد]
نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
bridges
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
Method to my madness
<idiom>
هدفی که شخصی دارد هر چند دیوانه وار به نظر برسد
in these parts
<adv.>
در اینجا
in this country
<adv.>
در اینجا
so far
تا اینجا
thus far
تا اینجا
hither
به اینجا
hither
اینجا
where
اینجا
hitherto
تا اینجا
here
در اینجا
here
اینجا
perfectionist
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
perfectionists
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
here and there
اینجا انجا
up and down
اینجا وانجا
i am a stranger here
من اینجا غریبم
passim
اینجا وانجا
We are short of space here .
اینجا جا کم داریم
pad character
حرف اضافی افزوده شده به رشته یا بسته یا فایل تا به اندازه مورد نظر برسد
reentry vehicle
مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
final setting time
مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
assembly line
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly lines
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
padding
حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
I am just passing through.
از اینجا عبور میکنم.
i do not belong here
من اهل اینجا نیستم
hereon
در این مورد در اینجا
here lies
در اینجا دفن است
i wish to stay here
میخواهم اینجا بمانم
Make some room here.
یک قدری اینجا جا باز کن
At this point of the conversation.
صحبت که به اینجا رسید
Out with them!
بروند بیرون
[از اینجا]
!
I wI'll get off here.
اینجا پیاده می شوم
make oneself scarce
<idiom>
دور شو ،از اینجا برو
Come here tomorrow .
فردا بیا اینجا
I am just passing through.
فقط از اینجا میگذرم.
Let us get out of here!
برویم از اینجا بیرون!
i had hom there
اینجا گیرش اوردم
isn't he there
ایا او اینجا نیست
no one is here
هیچکس اینجا نیست
I've been here for five days.
پنج روزه که من اینجا هستم.
The bus to ... stops here.
اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
I feel like a fifth wheel.
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
He promised me to be here at noon .
به من قول داد ظهر اینجا با شد
Is there a car wash?
آیا اینجا کارواش هست؟
It has been a very enjoyable stay.
در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
I am here on business.
برای کار اینجا آمدم.
I am here on business.
برای تجارت اینجا آمدم.
It is extremely hot in here .
اینجا بی اندازه گرم است
Please sign here.
لطفا اینجا را امضا کنید.
None of that here. Nothing doing here.
اینجا از این خبرها نیست
I dropped in to say hello.
آمدم اینجا یک سلامی بکنم
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose.
ماندن او در اینجا بی فایده است
He usually drops by to see me .
غالبا" می آید اینجا بدیدن من
He came over here in a mad rush.
او
[مرد]
با کله اینجا آمد.
Left out of one place and driven away from another.
<proverb>
از آنجا مانده از اینجا رانده .
It is pointless for her to come here .
موضوع ندارد اینجا بیاید
Is there a car wash?
آیا اینجا ماشینشویی هست؟
i intend to stay here
قصد دارم اینجا بمانم
i have come on business
کاری دارم اینجا امدم
some one must stay here
یک کسی باید اینجا بماند
take away your things
اسباب خود را از اینجا ببرید
I am here on holiday.
من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
what is your business here
کار شما اینجا چیست
Can we camp here?
آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
How dare he come here .
غلط می کند قدم اینجا بگذارد
Just sign here and leave at that .
اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
She comes here at least once a week .
دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
Could you put us up for the night ?
ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
Can we camp here?
آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
It seems I am not welcome (wanted) here.
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
May I park there?
ممکن است اینجا پارک کنم؟
How long does the train stop here?
چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
I am leaving early in the morning.
من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
How long can I park here?
چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
I am working here non-stop.
یک بند دارم اینجا کار می کنم
His coming here was quite accidental.
آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
The bus stop is no distance at all .
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
This is an ideal spot for picnics .
اینجا برای پیک نیک ماه است
This is a good residential are ( neighbourhood ) .
اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
Do you think it advisable to wait here
آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
No one sent me, I am here on my own account.
هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
hic jacet
در اینجا خفته است ه کتیبه روی قبر
They dont recognize your high-school diploma here.
دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
She comes here once in a blue moon .
سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
Is there a camp site near here?
آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
Is there a camp site near here?
آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
commit no nuisance
ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
echo
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoed
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
linear
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
tweening
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
echoing
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
Well, now everyone's here, we can begin.
خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home .
اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
movable
نوک دیسک مغناطیسی که در روی دیسک حرکت میکند تا به شیار مورد نظر برسد
warm up
اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
Are there any antiquities here?
آیا اینجا آثار باستانی
[اشیا عتیقه و جاهای قدیمی]
وجود دارد؟
We consider it a great honor to have you here with us tonight.
این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years.
ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
wait condition
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait state
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
What is going on here?
اینجا چه خبر است؟
[وقتی قضیه نامفهوم است]
[اصطلاح روزمره]
My mind was elsewahere. My thouthts were wandering.
حواسم اینجا نبود ( حواسم جای دیگه بود )
I am here for a language course
من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
Fancy meeting you here ! this is indeed a small woeld ! this is pleasant surprise !
شما کجا اینجا کجا !
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com