Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
bpi
تعداد بایت در هر اینچ
Search result with all words
bytes per inch
تعداد بایت ها در یک واحد اینچ
Other Matches
tpi
تعداد شیار در هر اینچ
pitch
تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
pitches
تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
character pitch
تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
kpsi
[واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
cpi
تعداد حروف چاپ شده که در فضای یک اینچ جا می گیرد
bpi
تعداد بیتهایی که در یک اینچ از رسانه ذخیره سازی قابل ضبط است
tracked
تعداد شیارهای داده هم مرکز روی سطح دیسک در واحد اینچ
track
تعداد شیارهای داده هم مرکز روی سطح دیسک در واحد اینچ
tracks
تعداد شیارهای داده هم مرکز روی سطح دیسک در واحد اینچ
knot density
چگالی گره
[تراکم تعداد گره در مساحتی مشخص از فرش می باشد که اغلب بصورت متر مربع و یا اینچ مربع محاسبه می گردد.]
terabyte
یک هزار گیگا بایت یا یک میلیون مگا بایت داده
byte mode
وجه بایت حالت بایت
mini-
اینچ و معمولا به اینچ
combinatorics
محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
basic
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
roundest
تعداد تیر تعداد شلیک دور
round
تعداد تیر تعداد شلیک دور
odd
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
oddest
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
mini-
اینچ
by inches
اینچ اینچ
inching
اینچ
inch
اینچ
inch by inch
اینچ اینچ
pollex
یک اینچ
point size
اینچ
inches
اینچ
inched
اینچ
character per inch
دخشه در اینچ
typefaces
نقط ه در اینچ
dpi
نقطه در هر اینچ
typeface
نقط ه در اینچ
trackes per inch
شیار در اینچ
inches per second
اینچ بر ثانیه
in.
مخفف اینچ
square inch
اینچ مربع
microfloppy
اینچ دیسک
dots per inch
نقطه در هر اینچ
pound per square inch
پوند بر اینچ مربع
uncia
یک دوازدهم یک اینچ یک اونس
RPI
[row per inch]
رجشمار نسبت به اینچ
ounce per inch square
اونس اینچ مربع
print
معمولا با معیار نقط ه در اینچ
printed
معمولا با معیار نقط ه در اینچ
prints
معمولا با معیار نقط ه در اینچ
cpi
Inch Per Character دخشه در اینچ
I measure 30 inches round the waist .
اندازه دوز کمرم 30 اینچ است
cubit
مقیاس قدیمی طول معادل 81 تا 22 اینچ
micronlitre
یک لیتر گاز درفشار یک میلیونیم اینچ جیوه
turret guns
توپهایی که کالیبر انها بیش از 6 اینچ است
pica
نوعی نوشتن در چاپگر که ده حرف در اینچ چاپ میکند
elite type
یک اندازه تحریر که دوازده کاراکتر را در هر اینچ تحریرقرار میدهد
bite
بایت
bytes
بایت
b
یک بایت
bites
بایت
byte
بایت
m
بایت
mb
بایت
gigabyte
بیلیون بایت
TB
یک تریلیون بایت
data byte
بایت داده
nibble
نصف یک بایت
nibbles
نصف یک بایت
nibbling
نصف یک بایت
byte mode
وضعیت بایت
megabyte
میلیون بایت
sextets
بایت شش بیتی
sextet
بایت شش بیتی
nibbled
نصف یک بایت
terabyte
تریلیون بایت
terabyte
یک تریلیون بایت
enhancing
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhances
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhance
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhanced
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
byte addressable
بایت نشانی پذیر
byte addressable
بایت ادرس پذیر
mb
یک میلیون بایت egaByte
Kbit
معادل هزار بایت
nibbled
نصف طول بایت استاندارد
standards
اولین مگا بایت حافظه در PC.
nibble
نصف طول بایت استاندارد
nybble
نصف طول بایت استاندارد
PB
یک quadrilloion بایت چهار میلیون
standard
اولین مگا بایت حافظه در PC.
gulped
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulp
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulping
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
nibbles
نصف طول بایت استاندارد
gulps
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
nibbling
نصف طول بایت استاندارد
silicon
قطعه نازک کریستال سیلیکون خالص با قط ر چند اینچ که روی آن مدارهای مجتمع قرار دارند.
bytewide memory
بایت ادرس پذیر در حافظه اصلی
xmodem
بایت از بلاک داده را منتقل میکند
modes
روش ارسال داده به صورت یک بایت در هر زمان
mode
روش ارسال داده به صورت یک بایت در هر زمان
gulp
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulps
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulping
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
bytes
حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
byte
حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
gulped
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
media
کپی کردن داده از یک بایت رسانه ذخیره سازی به دیگری
access control
بایت اولیه Token که حق دستیابی ایستگاه را به شبکه نشان میدهد
machined
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machines
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed.
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
wheelbase
فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbases
فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
ems
سیستمی در PC که بخشی از حافظه که بالای کیلو بایت است نشان میدهد
kb
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
Kbyte
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
YMODEM
بایت بلاک استفاده میکند و میتواند چندین فایل ارسال کند
capital ship
کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
doubled
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
doubled up
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
nibbled
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbling
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbles
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibble
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
scsi
بیتی با نرخ مگا بایت در ثانیه تامین میکند. این استاندارد وسایل را هم پوشش میدهد
kilos
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
DVD
پیشرفت تازه در ذخیره سازی دادههای با حجمم گیگا بایت روی دیسک از نوع ROM-CD
kilo
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
conventional memory
در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
conventional RAM
در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
large model
مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
trailer
بایت نهایی فایل که حاوی خصوصیات فایل وکنترل است
long integer
عدد صحیح که با چندین بایت داده نمایش داده شود
trailers
بایت نهایی فایل که حاوی خصوصیات فایل وکنترل است
Intel
بیتی استفاده میکند و تا چند مگا بایت از RAM را آدرس دهی میکند
Intel
بسیتی استفاده میکند تا چند گیگا بایت از RAM را آدرس دهی میکند
postbyte
بایت داده که کد اصلی ای را بیان میکند که ثابت مورد استفاده را معرفی میکند
precision
استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت
double
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
doubled up
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
doubled
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
multiple
استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت ممکن
mediums
مدل حافظه خانواده پردازنده Intel x که امکان ارسال چند کیلوبایت داده و تا چند مگا بایت کد میدهد
medium
مدل حافظه خانواده پردازنده Intel x که امکان ارسال چند کیلوبایت داده و تا چند مگا بایت کد میدهد
redundant
سیستم دیسک درایو سریع تا گنجایش بالا که از چندین درایو استفاده میکند که هر یک یک بایت از کلمه داده را ذخیره می کنند
extend
در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
extends
در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
extending
در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
magnitude
تعداد
numbers
تعداد
paul
تعداد کم
number
تعداد
masks
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
mask
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
population
[pop.]
تعداد مردم
quantities
تعداد زیاد
number of threads
تعداد پیچش ها
wheen
تعداد زیاد
number of cycle
تعداد تناوبها
number of rounds
تعداد گلوله ها
number of cycle
تعداد دوره ها
quantity
تعداد زیاد
volumes
تعداد میزان
volume
تعداد میزان
A smaller number . Fewer .
تعداد کمتر
counting
تعداد ایمپولز
work force
تعداد کارگر
count
تعداد ایمپولز
counts
تعداد ایمپولز
counted
تعداد ایمپولز
small lot
نوبه کم تعداد
compact
مدل حافظه در خانواده Index که فقط به چند کیلو بایت که برنامه اجازه ذخیره شدن میدهد ولی حجم مگابایت برای داده برنامه است
compacts
مدل حافظه در خانواده Index که فقط به چند کیلو بایت که برنامه اجازه ذخیره شدن میدهد ولی حجم مگابایت برای داده برنامه است
compacted
مدل حافظه در خانواده Index که فقط به چند کیلو بایت که برنامه اجازه ذخیره شدن میدهد ولی حجم مگابایت برای داده برنامه است
LIM EMS
استانداردی که حافظه جانبی بالاتر از کلید بایت را معرفی میکند. این حافظه فقط توسط برنامه هایی که خاص نوشته شده اند به کار می رود
compacting
مدل حافظه در خانواده Index که فقط به چند کیلو بایت که برنامه اجازه ذخیره شدن میدهد ولی حجم مگابایت برای داده برنامه است
day of duty
تعداد روزهای خدمت
polled
تعداد رای دهندگان
day of absence
تعداد روزهای نهستی
polls
تعداد رای دهندگان
parallel
تعداد آدرسهای متصل به هم
parallelling
تعداد آدرسهای متصل به هم
versions
تعداد گونههای یک محصول
string
تعداد حروف یک رشته
poll
تعداد رای دهندگان
parallels
تعداد آدرسهای متصل به هم
paralleled
تعداد آدرسهای متصل به هم
family size
تعداد افراد خانواده
width
تعداد حروف در یک صفحه یا خط
cyclic rate
تعداد تیردر دقیقه
paralleling
تعداد آدرسهای متصل به هم
parallelled
تعداد آدرسهای متصل به هم
day of supply
تعداد روزهای اماد
nests
تعداد توابع در یک تابع
counted
تعداد امتیاز توپزن
thereabouts
در حدود آن میزان یا تعداد
setting up
تعداد موضوعات مربوطه
sets
تعداد موضوعات مربوطه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com