Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
indict
تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicted
تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicting
تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicts
تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
Other Matches
arraign
احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
indict
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicting
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicts
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
presentment
اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
assize court
دادگاه جنایی
criminal court
دادگاه جنایی
state's evidence
گواه دادگاه جنایی
criminal court division
بخش دادگاه جنایی
contempt of court
اهانت به دادگاه
[جرم جنایی]
contempt
[criminal offence]
اهانت به دادگاه
[جرم جنایی]
contempt of court
توهین به دادگاه
[جرم جنایی]
assize town
شهر مقر دادگاه جنایی
contempt
[criminal offence]
توهین به دادگاه
[جرم جنایی]
arrests
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
dock
جایگاه متهم در دادگاه
docked
جایگاه متهم در دادگاه
docks
جایگاه متهم در دادگاه
committed for trial
تسلیم متهم به دادگاه
prisoner at the bar
کسیکه در نزد دادگاه متهم است
embraceor
متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
actionable
قابل تعقیب در دادگاه
penal
<adj.>
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
indictable
<adj.>
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
punishable
<adj.>
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
actionable
<adj.>
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
culpable
<adj.>
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
not even by
[not even through]
[not even by means of ]
نه حتی به وسیله
[به طریق]
criminal investigation
شعبه بازجویی جنایی تحقیقات جنایی
radar tracking
تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
purgation
روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
per curium
به وسیله دادگاه
speculum
اینه طبی یاسپکولوم وسیله معاینه از طریق سوراخهای بدن
expandsionism
اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
solemn form
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
docketed
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketing
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
dockets
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docket
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
export licence
جواز صدور مجوز صدور
photocomposition
کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
remote data concentrator
وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
mask design
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
provcation
در CL هرگاه برهیات منصفه ثابت شود که متهم در اثر فعل یا سخن یاهر دو تحریک شده باشدممکن است این موضوع باعث برائت متهم یا تجویز تخفیف بشود
neutralize track
هدف را تعقیب نکنید دررهگیری هوایی تعقیب موقوف
indictment
کیفرخواست
bill of indictment
کیفرخواست
indictments
کیفرخواست
witch hunt
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunts
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunt
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
indictments
تنظیم کیفرخواست
traverse of an indictment
تکذیب کیفرخواست
indictment
تنظیم کیفرخواست
judge advocate
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
discharges
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
try by martial law
به وسیله دادگاه نظامی محاکمه شدن طبق قوانین زمان جنگ محاکمه شدن
prize courts
دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause
احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
parquet
محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
purging a contempt of court
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
remanet
احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
manadamus
حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
elevation tracking
دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
associative storage
یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
summary court
دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
writs
دستور دادگاه حکم دادگاه
writ
دستور دادگاه حکم دادگاه
sensor
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
criminal
جنایی
criminous
جنایی
criminals
جنایی
state's evidence
گواه جنایی
criminal low
حقوق جنایی
criminals
جنایی کیفری
criminal
جنایی کیفری
assize
محکمهء جنایی
criminal conviction
محکومیت جنایی
criminals
جانی جنایتکار جنایی
assize court
محاکم سیار جنایی
criminal
جانی جنایتکار جنایی
trial lawyer
وکیل دادگستری که دردادگاههای جنایی حضورمییابد
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
to revisit a criminal case
[judicial proceedings]
یک پرونده جنایی
[رسیدگی قضائی]
را بازدید کردن
peine for et dure
مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
pursuits
تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
pursuit
تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
issuance credit
صدور
emissions
صدور
exporting
صدور
exported
صدور
export
صدور
export
[to]
صدور
[به]
issuance
صدور
exportation
صدور
issuing
صدور
emanation
صدور
emission
صدور
secondary emission
صدور ثانوی
releases
اجازه صدور
released
اجازه صدور
primary emission
صدور اولیه
release
اجازه صدور
specific emission
ضریب صدور
prescriptions
صدور فرمان
thermionic emission
صدور گرمیونایی
billing
صدور صورتحساب
date in issuing
تاریخ صدور
data export
صدور داده
issue
صدور مطلب
issued
صدور مطلب
issues
صدور مطلب
prescription
صدور فرمان
date of issuance
تاریخ صدور
emission
صدور خروج
issue note
برگه صدور
emissions
صدور خروج
issue a guarantee
صدور ضمانتنامه
emission
صدور الکترون
field emission
صدور میدانی
export licence
پروانه صدور
export bounty
جایزه صدور
emissive power
قدرت صدور
emission characteristic
مشخصه صدور
exportable
قابل صدور
electron emission
صدور الکترون
emissions
صدور الکترون
issues
انتشار دادن صدور
perfecting bail
صدور قرارقبولی کفالت
prohibition
صدور حکم منع
photo electric emission
صدور نور- برقی
secondary emission characteristic
مشخصه صدور ثانوی
bond issue
صدور اوراق قرضه
issued
انتشار دادن صدور
to request issuance
تقاضای صدور کردن
photo emission effect
صدور نور- برقی
issue
انتشار دادن صدور
secondary emission ratio
شدت صدور ثانوی
the export of ... is granted the premium.
صدور ... جایزه دارد.
taxed with
متهم به
prisoner at the bar
متهم
arretted
متهم
accused
متهم
culprits
متهم
culprit
متهم
asynchronous
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawlers
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
loop
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loops
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
contention
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
looped
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
connectivity
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
issue
[of something]
[ID card or check]
صدور
[چیزی]
[کارت شناسایی]
[چک]
prejudication
صدور رای پیش از رسیدگی
issuable
قابل صدور انتشار دادنی
devices
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
daisy chain
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulating
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulates
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
charge
متهم کردن
denounced
متهم کردن
charges
متهم ساختن
denounces
متهم کردن
charges
متهم کردن
plea of accused
دفاع متهم
plea of accused
مدافعات متهم
denouncing
متهم کردن
denounce
متهم کردن
primary accused
متهم اصلی
charged
متهم شده
indict
متهم کردن
indicted
متهم کردن
indicting
متهم کردن
indicts
متهم کردن
taxed
متهم کردن
tax
متهم کردن
to give one the lie
متهم کردن
impeach
متهم کردن
impeached
متهم کردن
impeaches
متهم کردن
taxes
متهم کردن
impeaching
متهم کردن
charge
متهم ساختن
accuses
متهم کردن
bewary
متهم کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com