English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
carring over تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
Other Matches
back wardation خسارت دیر کرد در تحویل سهام برقراری مدت برای تسلیم مبیع
contango بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
earnest مقداری از مبیع که پیش از قبض واقباض کل مبیع و ثمن به خریدار تسلیم میشود
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
debt finance افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
IRQ سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
stoporder دستورخرید یا فروش سهام بدلال سهام
check out تصفیه حساب کردن
settles تصفیه حساب کردن
settle تصفیه حساب کردن
buyer's option to duble خیار مشتری در این که درصورت ترقی ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
to pay up حساب پس از افت را تصفیه کردن
seller's option to duble خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
put option خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
cost plus contracts به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckonings تصفیه حساب صورت حساب
reckoning تصفیه حساب صورت حساب
signalled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
stock trading خرید و فروش سهام
have it out with someone <idiom> تصفیه حساب
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
time bargain قرارداد فروش سلم و سلف سهام
we squared for our meal حساب خوراکمان را تصفیه کردیم
clearance sales فروش به منظور تصفیه حراج
clearance sale فروش به منظور تصفیه حراج
skimming محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
creditor's bill رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
proforma صورت حساب فروش کالا
sexualize جنس برای چیزی تعیین کردن
imparlance مهلت برای مصالحه
imparlance مهلت برای اشتی
deferred share سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
stocked عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stock عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
close price دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
clearing a bill محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
to give up the ghost جان تسلیم کردن روح تسلیم کردن
call of more حق تقاضای زیاد کردن مبیع
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
Kaleida Labs شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
electronic سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
check register بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
reckon حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
take over bid پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
cost plus pricing تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
capital stock عنصر مالکیت شرکت که بصورت سهام وگواهی نامه سهام درامده
To cook the books. حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
caveatemptor اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
stop loss order دستور خرید یافروش سهام بدلال سهام
right of stoppage in transitu حق امتناع از تسلیم مال التجاره در حال حمل برای فروشنده
cards کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
card کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
stock dividend سهام صادره بابت سود سهام
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
tasking سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers انتقال دادن نقل کردن انتقال
deliveries تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
delivery تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
cessation قطع کردن مهلت
sales برای فروش حراجی
on offer اماده برای فروش
back wardation تعیین اجل برای بایع
tout temps prist تسلیم خوانده در برابرخواهان با اعلام این که همیشه برای تحویل یا انجام خواسته حاضر است
readies مناسب برای استفاده از یا فروش .
ready مناسب برای استفاده از یا فروش .
production ساخت مواد برای فروش
readied مناسب برای استفاده از یا فروش .
the book is print کتاب برای فروش موجودایت
readying مناسب برای استفاده از یا فروش .
spot price قیمت برای فروش فوری
productions ساخت مواد برای فروش
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
reprisals در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisal در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
woollen draper پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
stock watering سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
close corporation شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
call a metting تعیین وقت و دعوت برای جلسه
metronome اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
metronomes اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
short line محدوده تعیین شده برای فرودتوپ
stock jobber محتکر سهام دلال سهام
share holder دارنده سهام صاحب سهام
sales talk مذاکره وبازار گرمی برای فروش
products محصول تولید شده برای فروش
imported بردن محصولات به کشوری برای فروش
import بردن محصولات به کشوری برای فروش
product محصول تولید شده برای فروش
lot جنس عرضه شده برای فروش
importing بردن محصولات به کشوری برای فروش
cash crop محصولی که برای فروش فرآوری میشود
command altitude ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
bathometer دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
nominate تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
nominates تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
nominating تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
playoffs مسابقهی پایانی برای تعیین تیم قهرمان
playoff مسابقهی پایانی برای تعیین تیم قهرمان
bibliotics بررسی دست نوشته برای تعیین اصالت ان
advowson حق تعیین مقام برای تصدی اموروقفی کلیسا
service time window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
forel یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
par حساب امتیاز استاندارد برای هر بخش از بازی گلف
forrel یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
constructive placement تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
command heading مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
photo finish استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
packs قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
pack قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
facsimile transceiver واحدی برای انتقال و دریافت الکترونیکی
center تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
cone penetrometer وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
pibal دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
collusion برای تعیین قیمت مشترک و یا تقسیم بازار کالامیان خود
winter book تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
limits محدودههای بیشترین حد از پیش تعیین شده برای اعداد در کامپیوتر
loads برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
load برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
the thing sold مبیع
object of sale مبیع
lag زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
break up value قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
lags زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
lagged زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
current asset cycle زمانی که برای تساوی حجم فروش با سرمایه جاری لازم است
poma lift تله اسکی میلهای برای انتقال نفر بنفر
electronic استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
data movement time زمان صرف شده برای انتقال داده به دیسک
dump 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
bull گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bulls گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
tan alt ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
shadow factor ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
particulars of sale اوصاف مبیع
bridged استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
transfer limit حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
bridges استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
increments انتقال متن یا کارت به محل روبروی آن برای چاپ یا خواندن
increment انتقال متن یا کارت به محل روبروی آن برای چاپ یا خواندن
relocation کمیت افزوده شد به یک آدرس برای انتقال به محل دیگری ازحافظه
hydraulic fluid سیال ترکم ناپذیری برای انتقال و توزیع نیرو درسیستم
bridge استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
whack up تقسیم به سهام کردن
check point نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
shake bottle بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد
carries زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carried زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carry زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carrying زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
We consider it a great honor to have you here with us tonight. این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
subscribing پذیره نویسی کردن سهام
subscribes پذیره نویسی کردن سهام
subscribed پذیره نویسی کردن سهام
to declare a divident سود سهام را اعلان کردن
subscribe پذیره نویسی کردن سهام
infeoff تسلیم کردن
hand on تسلیم کردن
hand over تسلیم کردن
give up تسلیم کردن
committing تسلیم کردن
submits تسلیم کردن
betray تسلیم کردن
betrayed تسلیم کردن
submitted تسلیم کردن
to deliver up تسلیم کردن
submitting تسلیم کردن
betraying تسلیم کردن
consigning تسلیم کردن
betrays تسلیم کردن
consign تسلیم کردن
commit تسلیم کردن
consigned تسلیم کردن
committed تسلیم کردن
consigns تسلیم کردن
submit تسلیم کردن
to give in charge تسلیم کردن
to fork over تسلیم کردن
commits تسلیم کردن
fair trade laws قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
point designation شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
pill pool billiard بیلیارد کیسه دار با تعیین شماره گوی برای هر بازیگربا ژتون یا گویهای کوچک مخصوص
sublimating تصفیه کردن
rarefy تصفیه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com