English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
rededication تقدیم مجدد
Other Matches
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerates 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
offer تقدیم
offers تقدیم
permutations تقدیم
offered تقدیم
permutation تقدیم
presentation تقدیم
presentations تقدیم
yours f. با تقدیم احترامات
yours respectfully با تقدیم احترامات
offers تقدیم داشتن
offer تقدیم داشتن
offered تقدیم داشتن
putting تقدیم داشتن
phase lead تقدیم فاز
presentation of credentials تقدیم استوارنامه
propounds تقدیم کردن
propounding تقدیم کردن
propound تقدیم کردن
put تقدیم داشتن
puts تقدیم داشتن
hold forth <idiom> تقدیم کردن
to bring up تقدیم یا مطرح کردن
tender تقدیم کردن پیشنهاد
tendered تقدیم کردن پیشنهاد
tenderest تقدیم کردن پیشنهاد
prolepsis تقدیم یا تقدم امری
tendering تقدیم کردن پیشنهاد
proffered تقدیم پیشنهاد کردن
proffering تقدیم پیشنهاد کردن
proffer تقدیم پیشنهاد کردن
proffers تقدیم پیشنهاد کردن
to offer تقدیم کردن [دادن]
presentative قابل تقدیم درک کردنی
libation تقدیم شراب به حضور خدایان
to pay one's respects to احترامات خود را به ........تقدیم کردن
submit تسلیم شدن تقدیم داشتن
submits تسلیم شدن تقدیم داشتن
submitted تسلیم شدن تقدیم داشتن
submitting تسلیم شدن تقدیم داشتن
libations تقدیم شراب به حضور خدایان
assessments تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
assessment تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
transposal پس وپیش سازی تقدیم وتاخیر جابجاشدگی
May I offer you a cigarette? اجازه می فرمایید من به شما یک نخ سیگار تقدیم کنم؟
to express one's heartfelt قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
petitioned عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitioning عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petition عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitions عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
demarche بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
adduce اقامه کردن تقدیم کردن
adduced اقامه کردن تقدیم کردن
adduces اقامه کردن تقدیم کردن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
adducing اقامه کردن تقدیم کردن
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
further on مجدد
furthermore مجدد
reflorescence مجدد
further مجدد
furthers مجدد
furthered مجدد
second مجدد
renewed مجدد
seconded مجدد
seconding مجدد
seconds مجدد
furthering مجدد
reexport صادرات مجدد
reorganization تشکیلات مجدد
reentrance دخول مجدد
reenlistment سربازگیری مجدد
reissue چاپ مجدد
reissued چاپ مجدد
revisit ملاقات مجدد
reformat فرمت مجدد
regelation انجماد مجدد
revisited ملاقات مجدد
revisits ملاقات مجدد
reintegration استقرار مجدد
recount شمارش مجدد
reinterpretation تفسیر مجدد
recounts شمارش مجدد
reinsurance بیمه مجدد
reinfection عفونت مجدد
recounting شمارش مجدد
recounted شمارش مجدد
replenishing تدارک مجدد
regeneracy تولید مجدد
reissues چاپ مجدد
reproduction تولید مجدد
crossecheck مقابله مجدد
re attachment توقیف مجدد
re claim تقاضای مجدد
redirection راهنمایی مجدد
re establishment تاسیس مجدد
reactivation فعالیت مجدد
replenishing پرکردن مجدد
reallocation تخصیص مجدد
replenishes تدارک مجدد
reconditioning تعمیر مجدد
recreation خلق مجدد
recreations خلق مجدد
reinforcement وضع مجدد
reproductions تولید مجدد
after shrinkage انقباض مجدد
recurrences رویدادن مجدد
recurrence رویدادن مجدد
restatements بیان مجدد
restatement بیان مجدد
reassurances اطمینان مجدد
reassurance اطمینان مجدد
replenishes پرکردن مجدد
reapparition فهور مجدد
replenished تدارک مجدد
remanding بازداشت مجدد
remanded بازداشت مجدد
recrystallization تبلور مجدد
remand بازداشت مجدد
rededication اهدا مجدد
reebtry ورود مجدد
reebtry دخول مجدد
reebtry تملک مجدد
reeducation تربیت مجدد
recoupment کسب مجدد
remands بازداشت مجدد
reconviction محکومیت مجدد
replenished پرکردن مجدد
replenish تدارک مجدد
replenish پرکردن مجدد
subdivisions تقسیم مجدد
subdivision تقسیم مجدد
recaption توقیف مجدد
recompile کامپایل مجدد
reconversion گرایش مجدد
reconveyance اعاده مجدد
reissuing چاپ مجدد
reorganization سازماندهی مجدد
reorganize سازماندهی مجدد
reloads بارکردن مجدد
reloads پر کردن مجدد
retread process تعمیر مجدد
reloading بارکردن مجدد
reloading پر کردن مجدد
reloaded بارکردن مجدد
reloaded پر کردن مجدد
reload بارکردن مجدد
reload پر کردن مجدد
re election انتخاب مجدد
resurgence طغیان مجدد
readjustment سازگاری مجدد
readjustments سازگاری مجدد
retrial ازمایش مجدد
reorganize تشکیلات مجدد
reorganising سازماندهی مجدد
reorganising تشکیلات مجدد
reorganises سازماندهی مجدد
reorganises تشکیلات مجدد
reorganised سازماندهی مجدد
reorganised تشکیلات مجدد
revaluation ارزیابی مجدد
revaluation بهاگذاری مجدد
retrials محاکمه مجدد
retrials ازمایش مجدد
retrial محاکمه مجدد
redistribution توزیع مجدد
repaint رسم مجدد
redrew رسم مجدد
repayments پرداخت مجدد
re-election انتخاب مجدد
repayment پرداخت مجدد
comeback دستیابی مجدد
comebacks دستیابی مجدد
re-ran نمایش مجدد
re-run نمایش مجدد
re-running نمایش مجدد
re-runs نمایش مجدد
retake گرفتن مجدد
retaken گرفتن مجدد
retakes گرفتن مجدد
reversion ترجمه مجدد
rearrangement ترتیب مجدد
redraws رسم مجدد
redrawn رسم مجدد
redrawing رسم مجدد
redraw رسم مجدد
rehearsals تکرار مجدد
rehearsal تکرار مجدد
regenerating تولید مجدد
regenerates تولید مجدد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com