English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (8 milliseconds)
English Persian
information processing تقویم اخبار
Search result with all words
syntheses استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
synthesis استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
evaluation ارزیابی کردن تقویم اخبار
evaluations ارزیابی کردن تقویم اخبار
Other Matches
cross tell پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
gregorian calendar تقویم یا گاهنامه گریگوری تقویم مسیحی
almanacks تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanac تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanacs تقویم سالیانه تقویم نجومی
collection activity عملیات جمع آوری اخبار سازمان جمع آوری اخبار
news اخبار
communication اخبار
information اخبار
newsreader اخبار
traditions اخبار
assertion اخبار
electric bell زنگ اخبار
ruise اخبار دروغ
shocker اخبار موحش
buzzer زنگ اخبار
annals اخبار سال
broadcast پخش اخبار
broadcasts پخش اخبار
life blood جنبش بی اخبار
buzzers زنگ اخبار
shockers اخبار موحش
bell transformer ترانسفورماتور زنگ اخبار
evaluations ارزیابی اخبار رسیده
forebedement اخبار قبلی پیشگویی
essential elements of information عناصر اصلی اخبار
evaluation ارزیابی اخبار رسیده
action information center مرکز اخبار تاکتیکی
ponies پرداختن خلاصه اخبار
bell ringing transformer مبدل زنگ اخبار
pony پرداختن خلاصه اخبار
bell wire سیم زنگ اخبار
collection جمع اوری اخبار
sound bow کاسه زنگ اخبار
to break news فاش کردن اخبار
push botton دکمه زنگ اخبار
poney پرداختن خلاصه اخبار
newsman خبرنگار گوینده اخبار
newsmen خبرنگار گوینده اخبار
collections جمع اوری اخبار
newsy دارای اخبار زیاد
locals داخلی اخبار محلی
local داخلی اخبار محلی
newsreels فیلم اخبار جاری روز
monitoring رله کردن اخبار و پیامها
collection agency عامل جمع اوری اخبار
What is the latest news? آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
ring احاطه کردن زنگ اخبار
newsreel فیلم اخبار جاری روز
collection plan طرح جمع اوری اخبار
magneto bell زنگ اخبار جریان متناوب
disseminated توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminate توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminates توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminating توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
collective جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
calender تقویم
calendar تقویم
calendars تقویم
appraisal تقویم
appraisals تقویم
valuation تقویم
valuations تقویم
evaluations تقویم
evaluation تقویم
desktop تقویم
rating تقویم
ratings تقویم
assessing تقویم کردن
evaluate تقویم کردن
evaluated تقویم کردن
evaluates تقویم کردن
appraiser تقویم کننده
appraisable قابل تقویم
almanach تقویم نجومی
air almanac تقویم هوانوردی
ephemeris تقویم نجومی
ephermeris تقویم نجومی
assesses تقویم کردن
assessment تقویم براورد
assessments تقویم براورد
assessed تقویم کردن
assess تقویم کردن
julain date تقویم ژولین
address calendar تقویم نجومی
values تقویم کردن
estimated تخمین تقویم
estimating تخمین تقویم
calendars تقویم ورزشی
apprises تقویم کردن
apprising تقویم کردن
estimates تخمین تقویم
calendar تقویم ورزشی
estimate تخمین تقویم
apprise تقویم کردن
valuing تقویم کردن
evaluating تقویم کردن
value تقویم کردن
clock calendar board تخته ساعت / تقویم
misvalue اشتباها تقویم کردن
appraisal تقویم ارزیابی کردن
kalendar تقویم گاه نما
assessable قابل ارزیابی یا تقویم
appraisement تقویم و ارزیابی مال
anno hegirae مطابق تقویم هجری
appraisals تقویم ارزیابی کردن
estimation پیش بینی تقویم
estimations پیش بینی تقویم
misestimate بناحق تقویم کردن
ratable مشمول مالیات قابل تقویم
ratable قابل تقویم مشمول مالیات
the house was highly rated خانه رازیاد تقویم کردند
rateable مشمول مالیات قابل تقویم
appraising تقویم کردن تخمین زدن
appraises تقویم کردن تخمین زدن
appraised تقویم کردن تخمین زدن
September نهمین ماه تقویم مسیحی
appraise تقویم کردن تخمین زدن
undervaluation تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
Persian [Iranian ] calendar گاه شماری ایرانی [تقویم فارسی]
assessment تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
assessments تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
appraises تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraised تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraise تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraising تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
sidekicks تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekick تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
interpretations تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretation تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
personal امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
entry نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
Schedule+ برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
track telling ارتباط و مخابرات بین هواپیمای شناسایی و سیستم کنترل و ردگیری زمینی مبادله اخبار و اطلاعات ردگیری و تعقیب هدف
workgroup برنامهای که طوری طراحی شده که چندین کاربر استفاده کنند تا کارایی بالا رود. مثل تقویم یا زمان بند
dissemination انتشار اخبار انتشار اطلاعات
evaluating تقویم کردن قیمت کردن
process تقویم کردن تولید کردن
evaluates تقویم کردن قیمت کردن
processes تقویم کردن تولید کردن
evaluated تقویم کردن قیمت کردن
calender year سال کامل تقویم یک سال
evaluate تقویم کردن قیمت کردن
action agent مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com