English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
English Persian
furtherance تهیه وسایل
Search result with all words
furnish تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishes تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishing تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
procurement تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
mekeready وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
pioneer tools وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
Other Matches
laying up تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
prevention of stripping ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackled درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovers جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
purveyed تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying تهیه اذوقه تهیه سورسات
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
channeling واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
landing aids وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
projection سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
purveying تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey تهیه کردن سورسات تهیه کردن
kits جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
purveyed تهیه
procurement تهیه
purveying تهیه
supplying تهیه
counter preparation ضد تهیه
preparation تهیه
housing تهیه جا
supply تهیه
seating تهیه جا
preparations تهیه
ministration تهیه
purveys تهیه
purvey تهیه
provision تهیه
off hand بی تهیه
supplied تهیه
procures تهیه کردن
prepare تهیه کردن
counter preparation تیر ضد تهیه
catering تهیه کردن
on the stocks د رشرف تهیه
triplicity تهیه در سه نسخه
procured تهیه کردن
lighting feeder تهیه روشنایی
caters تهیه کردن
catered تهیه کردن
cater تهیه کردن
fabricator تهیه کننده
blends تهیه کردن
preparing تهیه کردن
blend تهیه کردن
prepares تهیه کردن
procure تهیه کردن
procuring تهیه کردن
administered تهیه کردن
administer تهیه کردن
afforded تهیه کردن
provision تهیه کردن
affords تهیه کردن
affording تهیه کردن
afford تهیه کردن
data processing تهیه و تولیداطلاعات
data processing تهیه اطلاعات
provides تهیه کردن
provide تهیه دیدن
provides تهیه دیدن
provide تهیه کردن
administering تهیه کردن
administers تهیه کردن
base development تهیه پایگاه
pitched تهیه دیده
suppliers تهیه کننده
supplier تهیه کننده
processes تهیه کردن
process تهیه کردن
placements تهیه شغل
placements تهیه کار
placement تهیه شغل
weaponry تهیه سلاح
placement تهیه کار
victualage تهیه اذوقه
preparation of food تهیه خوراک
preparation fire اتش تهیه
preparation fire تیر تهیه
the water supply of tehran تهیه اب تهران
the preparation day روز تهیه
supplied تهیه کردن
provided [that] <conj.> تهیه شده
preparation time زمان تهیه
preparator تهیه کننده
victual تهیه اذوقه
triplication تهیه در سه نسخه
vacuum-packed تهیه شده
to make provision تهیه دیدن
to find in تهیه کردن
provisionment تهیه خواربار
purveyance تهیه خواربار
prepare mortar تهیه ملات
to bargain for تهیه دیدن
preparatorily بعنوان تهیه
supply تهیه کردن
parasceve روز تهیه
supplying تهیه کردن
photo imagery تهیه عکس
preparation تهیه مقدمات
preparation اتش تهیه
laid on <past-p.> تهیه شده
preparation تهیه و ارایش
preparations تهیه مقدمات
preparations اتش تهیه
preparations تهیه و ارایش
provided <adj.> <past-p.> تهیه شده
appropriated <adj.> <past-p.> تهیه شده
programme برنامه تهیه کردن
conserves کنسرو تهیه کردن
to lay in a stock موجودی تهیه کردن
programmes برنامه تهیه کردن
tastier باسلیقه تهیه شده
tastiest باسلیقه تهیه شده
conserving کنسرو تهیه کردن
bill تهیه کردن صورتحساب
forge تهیه جنس قلابی
forges تهیه جنس قلابی
conserve کنسرو تهیه کردن
conserved کنسرو تهیه کردن
effigies تمثال تهیه کردن
bills تهیه کردن صورتحساب
effigy تمثال تهیه کردن
tasty باسلیقه تهیه شده
whomp up بسرعت تهیه کردن
hosting تهیه تسهیلات ورزشی
hosts تهیه تسهیلات ورزشی
enabling تهیه کردن برای
enables تهیه کردن برای
procured تهیه و تحویل اماد
enabled تهیه کردن برای
enable تهیه کردن برای
procure تهیه و تحویل اماد
extemporizing فورا تهیه کردن
extemporizes فورا تهیه کردن
extemporized فورا تهیه کردن
extemporize فورا تهیه کردن
fund تهیه وجه کردن
funded تهیه وجه کردن
extemporising فورا تهیه کردن
extemporises فورا تهیه کردن
hosted تهیه تسهیلات ورزشی
host تهیه تسهیلات ورزشی
procures تهیه و تحویل اماد
cold turkey بدون تهیه وتدارک
foresees قبلا تهیه دیدن
foresee قبلا تهیه دیدن
triplicate در سه نسخه تهیه کردن
preparatory مربوط به تهیه یامقدمات
affordable قابل تهیه و خریداری
programs برنامه تهیه کردن
program برنامه تهیه کردن
procuring تهیه و تحویل اماد
extemporised فورا تهیه کردن
programmer تهیه کننده برنامه
preparations تهیه کردن اتش
budgeteer تهیه کننده بودجه
budget directive دستورالعمل تهیه بودجه
beach unit یکان تهیه بارانداز
barrier tactics تاکتیک تهیه موانع
preparatory students شاگردان تهیه یا مقدماتی
procurement تهیه و تحویل اماد
artillery preparation اتش تهیه توپخانه
artillery preparation تیر تهیه توپخانه
area projection تهیه تصویر منطقه
area projection تهیه نقشه از منطقه
aggregate flow diagram نمودار تهیه مصالح
acetylene generator دستگاه تهیه استیلن
harness اشیاء تهیه کردن
harnessed اشیاء تهیه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com