English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (33 milliseconds)
English Persian
get تهیه کردن فهمیدن
gets تهیه کردن فهمیدن
getting تهیه کردن فهمیدن
Other Matches
laying up تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
compass محدود کردن فهمیدن
follow تعقیب کردن فهمیدن
realized درک کردن فهمیدن
realizing درک کردن فهمیدن
realised درک کردن فهمیدن
realize درک کردن فهمیدن
realizes درک کردن فهمیدن
follows تعقیب کردن فهمیدن
realising درک کردن فهمیدن
followed تعقیب کردن فهمیدن
realises درک کردن فهمیدن
purvey تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys تهیه کردن سورسات تهیه کردن
misapprehending بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehended بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehend بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehends بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misconsture بد تفسیر کردن دیر فهمیدن
read 1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
reads 1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
purveying تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveyed تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey تهیه اذوقه تهیه سورسات
schematize بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
pre engage ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
to pull off something [contract, job etc.] چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
castellation تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
process تهیه کردن
affords تهیه کردن
affording تهیه کردن
procuring تهیه کردن
administered تهیه کردن
supplied تهیه کردن
procures تهیه کردن
administering تهیه کردن
procure تهیه کردن
administers تهیه کردن
administer تهیه کردن
supply تهیه کردن
provision تهیه کردن
afforded تهیه کردن
afford تهیه کردن
procured تهیه کردن
processes تهیه کردن
provide تهیه کردن
preparing تهیه کردن
caters تهیه کردن
provides تهیه کردن
supplying تهیه کردن
cater تهیه کردن
catered تهیه کردن
catering تهیه کردن
prepares تهیه کردن
prepare تهیه کردن
to find in تهیه کردن
blends تهیه کردن
blend تهیه کردن
orchestrates هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back-up کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
back up کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
orchestrated هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrate هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
effigies تمثال تهیه کردن
harness اشیاء تهیه کردن
harnessing اشیاء تهیه کردن
harnessed اشیاء تهیه کردن
to lay in a stock موجودی تهیه کردن
enabled تهیه کردن برای
enable تهیه کردن برای
bills تهیه کردن صورتحساب
bill تهیه کردن صورتحساب
enables تهیه کردن برای
preparations تهیه کردن اتش
enabling تهیه کردن برای
quadruplicate در چهارنسخه تهیه کردن
conserve کنسرو تهیه کردن
extemporised فورا تهیه کردن
conserves کنسرو تهیه کردن
prearrange قبلا تهیه کردن
extemporize فورا تهیه کردن
extemporized فورا تهیه کردن
whomp up بسرعت تهیه کردن
program برنامه تهیه کردن
extemporizes فورا تهیه کردن
extemporizing فورا تهیه کردن
processes تهیه و تولید کردن
conserving کنسرو تهیه کردن
process تهیه و تولید کردن
programs برنامه تهیه کردن
extemporising فورا تهیه کردن
preparation تهیه کردن اتش
triplicate در سه نسخه تهیه کردن
conserved کنسرو تهیه کردن
funded تهیه وجه کردن
fund تهیه وجه کردن
effigy تمثال تهیه کردن
programmes برنامه تهیه کردن
programme برنامه تهیه کردن
extemporises فورا تهیه کردن
finance بودجه چیزی را تهیه کردن
to serve the city with water اب برای شهر تهیه کردن
mush حریره اردذرت تهیه کردن
aminister تهیه کردن بکار بردن
circumstantiate امارات لازمه را تهیه کردن
financed بودجه چیزی را تهیه کردن
drafted تهیه کردن پیش نویس
drafts تهیه کردن پیش نویس
handwrite نسخه خطی تهیه کردن
to raise funds تهیه وجه یاسرمایه کردن
to draw up تهیه کردن درصف اوردن
to provide for old age برای پیری تهیه کردن
draft تهیه کردن پیش نویس
financing بودجه چیزی را تهیه کردن
scabble زمخت وناصاف تهیه کردن
bossed نقش برجسته تهیه کردن
bosses نقش برجسته تهیه کردن
bossing نقش برجسته تهیه کردن
boss نقش برجسته تهیه کردن
finances بودجه چیزی را تهیه کردن
financed علم دارایی تهیه پول کردن
outlined مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
finance علم دارایی تهیه پول کردن
develop توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
outline مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
munition تدارکات جنگ افزار تهیه کردن
revictual دوباره غذا یا خواربار تهیه کردن
outlines مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
financing علم دارایی تهیه پول کردن
preparative تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
finances علم دارایی تهیه پول کردن
develops توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
outlining مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
mekeready تهیه واماده کردن فرم وصفحه و گراور
mekeready وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
formulation تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن
furnish تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishing تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
procurement تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
furnishes تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
financing درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financed درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finance درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finances درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
bookings نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
booking نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
make تهیه کردن طرح کردن
put out تهیه کردن اشفته کردن
To make reservations. To book seats. جا تهیه کردن ( رزرو کردن )
to draw out تهیه کردن طرح کردن
makes تهیه کردن طرح کردن
furnishes مزین کردن تهیه کردن
furnishing مزین کردن تهیه کردن
furnish مزین کردن تهیه کردن
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
twing فهمیدن
comprehends فهمیدن
grasped فهمیدن
catch فهمیدن
inducted فهمیدن
skill فهمیدن
telling-off فهمیدن
inducting فهمیدن
comprehend فهمیدن
tell فهمیدن
inducts فهمیدن
comprehended فهمیدن
induct فهمیدن
comprehending فهمیدن
tells فهمیدن
grasp فهمیدن
grasps فهمیدن
misconceive بد فهمیدن
gripe فهمیدن
to have a gust of فهمیدن
catch on <idiom> فهمیدن
understands فهمیدن
make out <idiom> فهمیدن
understand فهمیدن
see فهمیدن
sees فهمیدن
twigs : فهمیدن
twig : فهمیدن
to make out فهمیدن
to get on to فهمیدن
to catch on فهمیدن
have in mind <idiom> فهمیدن
savviest فهم فهمیدن
savvey فهم فهمیدن
misconstrue در فهمیدن مقصود
malentendu اشتباه فهمیدن
get it through one's head <idiom> فهمیدن ،باورداشتن
find out <idiom> فهمیدن ،یادگرفتن
put across <idiom> کاملا فهمیدن
savvier فهم فهمیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com