Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
general ability
توانایی عمومی
Other Matches
intelligence
1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
general quarters
اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introduce
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
general orders
دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general porpose
کارهای عمومی مصارف عمومی
consolidated dining facility
تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
potentiality
توانایی
ably
با توانایی
means
توانایی
qualification
توانایی
faculty
توانایی
abilities
توانایی
faculties
توانایی
potentialities
توانایی
powers
توانایی
ability
توانایی
powered
توانایی
power
توانایی
credential
توانایی
skill
توانایی
authority
توانایی
strenght
توانایی
expertise
توانایی
powering
توانایی
competence
توانایی
energies
توانایی
might
توانایی
potently
با توانایی
reaches
توانایی
reaching
توانایی
potence
توانایی
energy
توانایی
influence
توانایی
able-bodied
توانایی
influenced
توانایی
influences
توانایی
reach
توانایی
influencing
توانایی
reached
توانایی
capability
توانایی
puissance
توانایی
mental ability
توانایی ذهنی
if possible
در صورت توانایی
capacities
توانایی گنجایش
potency
توانایی نیرومندی
authority
توانایی اجازه
ability test
آزمون توانایی
special ability
توانایی اختصاصی
spatial ability
توانایی فضایی
convertibility
توانایی تغییر
sentience
توانایی حسی
numerical ability
توانایی عددی
risibility
توانایی خندیدن
capability
توانایی مقدورات
reasoning ability
توانایی استدلال
energy
توانایی کار
energies
توانایی کار
capacity
صلاحیت توانایی
capacity
توانایی گنجایش
capacities
توانایی کار
capacities
صلاحیت توانایی
powerlessly
با عدم توانایی
verbal ability
توانایی کلامی
non ability
عدم توانایی
to the best of ones ability
بامنتهای توانایی
feasibility
توانایی انجام
capacity
توانایی کار
working capacity
توانایی کار
strength
قوه توانایی
strengths
قوه توانایی
have (something) going for one
<idiom>
توانایی داشتن
vim
انرژی توانایی
get to
<idiom>
توانایی داشتن برای
one-upmanship
<idiom>
توانایی سر بودن از دیگران
nondeletable
عدم توانایی حذف
psi ability
توانایی فرا روانی
(have) what it takes
<idiom>
توانایی انجام کار
nonscrollable
عدم توانایی انتقال
starting power
توانایی راه اندازی
solvency
توانایی پرداخت بدهی
authority
توانایی انجام کاری
almightiness
توانایی برهمه چیز
absorptive
توانایی مکش یا جذب
capable
توانایی انجام کاری
I don't have it in my power to help you.
من توانایی کمک به شما را ندارم.
feel up to (do something)
<idiom>
توانایی انجام کاری رانداشتن
ability grouping
گروه بندی بر پایه توانایی
may
توانایی داشتن قادر بودن
authorization
اجازه یا توانایی انجام کاری
with all one's might
با تمام نیرو با همه توانایی
insolvent
فاقد توانایی پرداختن دیون
authorisations
اجازه یا توانایی انجام کاری
with might and main
با تمام نیرو با همه توانایی
mac quarrie test for mechanical ability
آزمون توانایی فنی مک کواری
potential
<adj.>
[توانایی برای انجام کاری]
overloads
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloaded
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
insolvency
عدم توانایی در پرداخت بدهی
as far as in me lies
تا انجاکه در حدود توانایی من است
overload
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
potential
توانایی انرژی برای کار کردن
circuits
اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
circuit
اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
knowledge is power
دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
to be out of one's depth
از توانایی و یا مهارت
[کسی]
خارج بودن
otis lennon mental ability test
آزمون توانایی ذهنی اوتیس-لنون
degradation
کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
waiting delay
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
conduction
توانایی یک ماده برای هدایت جریان
terman group test of mental ability
آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
conductive
مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان
to see what
[mettle]
he is made of
<idiom>
تا ببینیم او
[مرد]
چقدر توانایی
[تحمل]
دارد
civil nuclear powers
کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
reliability
توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
random access
توانایی دستیابی سریع به محلهای حافظه به هر ترتیبی
channels
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
Stress reduces an employee's working capacity'
استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
Let's see how much you can take.
<idiom>
ببینیم تا چه حد توانایی
[استقامت]
داری .
[اصطلاح روزمره]
channeling
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channel
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeled
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
arithmetic
توانایی یک وسیله برای انجام توابع ریاضی
channelled
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
to prove oneself
نشان دادن
[ثابت کردن]
توانایی انجام کاری
capacitance
توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
maintainability
توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
computing
میزان سرعت یا توانایی کامپیوتر برای انجام یک محاسبات
design load
حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
interoperability
توانایی دو وسیله یا کامپیوتر برای رد و بدل کردن اطلاعات
otis quick scoring mental ability test
آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
HRG
توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
reliability
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
numerical indicator tube
هر گونه لامپ الکترونی که توانایی نمایش اشکال عددی را دارد
autos
توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
fault
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
resolution
توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
failure safety
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
noise
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
auto
توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
to be unable to hold a candle to somebody
<idiom>
در برابر کسی پائین رتبه بودن
[در توانایی یا مهارت و غیره]
noises
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
multi tasking
توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
resolutions
توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
multitasking
توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرا دو یا چند برنامه همزمان
nanocomputer
کامپیوتری که توانایی پردازش داده ها را دربیلیونیمهای یک ثانیه دارا میباشد
stability
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر بدون لکه
faults
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faulted
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
congestion
وضعیتی که در آن نیازهای ارتباطی یا فرآیند ها بیشتر از توانایی مستقیم باشد
mysticism
مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
electronic
توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
adaptations
توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
image
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
images
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
automatics
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
automatic
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
adaptive channel allocation
توانایی سیستم برای تغییر پاسخ ها و فرآیندها طبق ورودی ها و رویدادها و موقعیتها
adaptation
توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
resolving power
اندازه گیری توانایی سیستم نوری برای تشخیص خط وط سیاه روی صفحه سفید.
resolution
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
auto
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
autos
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
voice
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voices
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voicing
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
resolutions
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
robustness
توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
common control
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
overstriking
توانایی یک چاپگر نسخه چاپی برای ضربه مکرر زدن به کاراکتربه منظور تولید حالت نمایانتری از ان
blind dialling
توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
widest
عمومی
general porpose
عمومی
wider
عمومی
wide
عمومی
generic
عمومی
hackneyed
عمومی
common user
عمومی
rife
عمومی
ecumenic
عمومی
oecumenical
عمومی
popular
عمومی
generals
عمومی
general
عمومی
commoners
عمومی
outline
خط عمومی
the public voice
عمومی
common
عمومی
overt
عمومی
common
:عمومی
universal
عمومی
commonest
عمومی
commonest
:عمومی
outlining
خط عمومی
outlines
خط عمومی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com