English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
flyback power supply توان اور بازگشت
kickback power supply توان اور بازگشت
Other Matches
power meter دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
eight bit system کم توان که CPU آن می توان کلمات هشت بیتی را پردازش کند
rating توان نامی توان قدرت
ratings توان نامی توان قدرت
lsb رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot. <proverb> در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
volt ampere meter دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
mini کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
recursion بازگشت
relapse بازگشت
relapsed بازگشت
relapses بازگشت
relapsing بازگشت
recoveries بازگشت
recovery بازگشت
return بازگشت
returned بازگشت
returning بازگشت
reversion بازگشت
returns بازگشت
adverence بازگشت
recesses بازگشت
recession بازگشت
hark back بازگشت
recess بازگشت
recessions بازگشت
flyback بازگشت
regression بازگشت
retrace period دوره بازگشت
retrace time دوره بازگشت
references بازگشت مرجع
return interval دوره بازگشت
returning اعاده بازگشت
regression بازگشت به گذشته
retrace interval دوره بازگشت
returned اعاده بازگشت
irreversible بازگشت ناپذیر
return address نشانی بازگشت
chare کردن بازگشت
come around بازگشت کردن به
return اعاده بازگشت
return key کلید بازگشت
come back بازگشت بازیگر
return to zero با بازگشت به صفر
return to zero بازگشت به صفر
return account حساب بازگشت
repatriating بازگشت به وطن
repatriates بازگشت به وطن
repatriated بازگشت به وطن
chars کردن بازگشت
reentry point نقطه بازگشت
recursivity خاصیت بازگشت
cr بازگشت نورد
carriage return بازگشت نورد
repercussions بازگشت پسزنی
line of retreat خط بازگشت یکانها
homing pigeon بازگشت کبوتر
homing pigeons بازگشت کبوتر
charring کردن بازگشت
char کردن بازگشت
returnee بازگشت کننده
repatriate بازگشت به وطن
returns اعاده بازگشت
electron recoil بازگشت الکترون
cannot بازگشت شود به کن
rz بازگشت به صفر
reversibility بازگشت پذیری
reference بازگشت مرجع
returnees بازگشت کننده
references کتاب بس خوان بازگشت
reference کتاب بس خوان بازگشت
recidivation بازگشت به تکرار جنایات
recidivism بازگشت به تکرار جنایات
activate بازگشت بازیگر به زمین
refers فرستادن بازگشت دادن
recurrent راجعه بازگشت کننده
non renewable resource منبع بازگشت ناپذیر
non return to zero بدون بازگشت به صفر
payoff period دوره بازگشت سرمایه
payout period دوره بازگشت سرمایه
referred فرستادن بازگشت دادن
ball return بازگشت گوی بولینگ
nrz بدون بازگشت به صفر
refer فرستادن بازگشت دادن
curtain calls بازگشت هنرپیشگان به صحنه
regression بازگشت [به حالت کم توسعه]
curtain call بازگشت هنرپیشگان به صحنه
step backwards بازگشت [به حالت کم توسعه]
reversible figures شکلهای بازگشت پذیر
activated بازگشت بازیگر به زمین
activates بازگشت بازیگر به زمین
reversible perspective نمای بازگشت پذیر
activating بازگشت بازیگر به زمین
regress بازگشت [به حالت کم توسعه]
ball retour track مسیر بازگشت گوی بولینگ
irretrievable آنچه قابل بازگشت نیست
repatriating ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
repatriates ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
repatriated ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
repatriate ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
circulates چرخش در یک دایره و بازگشت به محل اول
circulate چرخش در یک دایره و بازگشت به محل اول
circulated چرخش در یک دایره و بازگشت به محل اول
reconversion هدایت مجدد بدین مسیحی بازگشت از گمراهی
walkabouts بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
walkabout بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
holdup بازگشت یا نگهداری یک مقدار یا خط ارتباطی یا بخشی از حافظه
return to base بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
Jehovah's Witnesses دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
latency تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
p توان
equipotent هم توان
potency توان
power توان
exponent توان
exponents توان
ambidextrous دو سو توان
isoelectric هم توان
high-powered پر توان
low power توان کم
potential توان
vim توان
vigor توان
vigour توان
oligotrophic کم توان
ambidextral دو سو توان
powering توان
powers توان
powered توان
throughput توان
capacitance توان
roll forward , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
flexural strength توان خمشی
explosive power توان انفجاری
fluctuating power توان نوشی
exponentiation به توان رساندن
electric power توان برقی
i^ r loss اتلاف توان
brake horsepower توان مفید
engine rating توان موتور
biological potential توان زیستی
idle power توان کور
engine performance توان موتور
compression strength توان فشاری
complex power توان مختلط
to the power of [three] به توان [سه] [ریاضی]
connected load توان اتصال
power توان [ریاضی]
circuit breaking capacity توان قطع
constant power توان ثابت
capacity range حیطه توان
constant power توان دائمی
cosine meter توان سنج
discriminating power توان افتراق
dispersive power توان پاشندگی
dynomometer توان سنج
effective power توان موثر
complex power توان موهومی
resolution power توان تفکیک
power loss اتلاف توان
power level indicator توان نما
power level تراز توان
power function تابع توان
thermal power توان حرارتی
power factor ضریب توان
power endurance توان استقامت
simple circuit مدار توان
potential energy نهان توان
physical medicine طب توان بخشی
true power توان حقیقی
power output توان خروجی
tensile strength توان کششی
real power توان موثر
real power توان حقیقی
reactor output توان راکتور
reactive volt amperes توان هرز
reactive power توان راکتیو
reactive power توان واکنشی
reactive power توان هرز
rated output توان نامی
received power توان دریافتی
sounp power توان صوتی
puissance توان قدرت
true power توان واقعی
output power توان خروجی
input power توان ورودی
indicated horsepower توان فاهری
increase of output افزایش توان
wattles power توان کور
idle current wattmeter توان کورسنج
i. and evdevolution توان یابی
horse power توان موتور
exponent توان [ریاضی]
heating power توان حرارتی
h.p. توان اسب
instantaneous power توان لحظهای
interference power توان پارازیت
out put توان دستگاهها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com