Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
labor power
توان نیروی کار
Other Matches
eight bit system
کم توان که CPU آن می توان کلمات هشت بیتی را پردازش کند
power meter
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
ratings
توان نامی توان قدرت
rating
توان نامی توان قدرت
lsb
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot.
<proverb>
در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
volt ampere meter
دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
mini
کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
magneto electricity
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
juggernauts
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
expeditionary
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
electromotive force
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy
نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force
نیروی دشمن نیروی مخالف
self propulsion
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
allocated manpower
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
army aircraft
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
ambidextral
دو سو توان
powers
توان
capacitance
توان
vigour
توان
exponent
توان
high-powered
پر توان
powering
توان
exponents
توان
vim
توان
ambidextrous
دو سو توان
equipotent
هم توان
vigor
توان
isoelectric
هم توان
low power
توان کم
p
توان
potency
توان
power
توان
oligotrophic
کم توان
throughput
توان
powered
توان
potential
توان
wattles power
توان کور
increase of output
افزایش توان
wattmeter
توان سنج
vector power
توان برداری
potential energy
نهان توان
received power
توان دریافتی
reactive power
توان راکتیو
indicated horsepower
توان فاهری
horsepower
توان اسب
recruitment
توان گیری
wattless power
توان هرز
valence
توان ارزش
real power
توان موثر
idle power
توان کور
power output
توان خروجی
reactive volt amperes
توان هرز
inputted
توان اولیه
reactor output
توان راکتور
h.p.
توان اسب
heating power
توان حرارتی
aerobic power
توان هوازی
inputted
توان ورودی
horse power
توان موتور
i. and evdevolution
توان یابی
i^ r loss
اتلاف توان
power circuit
مدار توان
idle current wattmeter
توان کورسنج
output power
توان خروجی
active power
توان موثر
useful power
توان مفید
input power
توان ورودی
instantaneous power
توان لحظهای
reactive power
توان هرز
maximum available powere
توان حداکثر
puissance
توان قدرت
thermal power
توان حرارتی
power function
تابع توان
microcomputer
کامپیوتر کم توان
tensile strength
توان کششی
simple circuit
مدار توان
rating
سنجش توان
motor output
توان موتور
power endurance
توان استقامت
rated output
توان نامی
power factor
ضریب توان
potency
توان جنسی
ratings
سنجش توان
power level
تراز توان
power level indicator
توان نما
omnipotent
همه توان
resolution power
توان تفکیک
input
توان اولیه
interference power
توان پارازیت
true power
توان واقعی
true power
توان متوسط
input
توان ورودی
true power
توان حقیقی
physical medicine
طب توان بخشی
power loss
اتلاف توان
light output ratio
توان نور
low power
توان کوچک
out put
توان دستگاهها
reactive power
توان واکنشی
real power
توان حقیقی
sounp power
توان صوتی
albedo
توان بازتاب
powering
توان برقی
biological potential
توان زیستی
cosine meter
توان سنج
electric power
توان برقی
engine performance
توان موتور
powered
توان برقی
rehabilitation
توان بخشی
brake horsepower
توان مفید
throughput
توان عملیاتی
explosive power
توان انفجاری
constant power
توان دائمی
constant power
توان ثابت
effective power
توان موثر
dynomometer
توان سنج
discriminating power
توان افتراق
powering
توان نیرو
powers
توان نیرو
powered
قوه یا توان
powers
توان برقی
powered
توان نیرو
powers
قوه یا توان
power
قوه یا توان
powering
قوه یا توان
power
توان برقی
dispersive power
توان پاشندگی
power
توان نیرو
micros
کامپیوتر کم توان
micro
کامپیوتر کم توان
connected load
توان اتصال
exponentiation
به توان رساندن
complex power
توان موهومی
purchasing power
توان خرید
power
توان
[ریاضی]
perhaps
توان بود
cubes
توان سوم
apparent power
توان فاهری
cube
توان سوم
complex power
توان مختلط
exponent
توان
[ریاضی]
circuit breaking capacity
توان قطع
to the power of
[three]
به توان
[سه]
[ریاضی]
compression strength
توان فشاری
capacity range
حیطه توان
flexural strength
توان خمشی
engine rating
توان موتور
fluctuating power
توان نوشی
pace
حفظ توان
paced
حفظ توان
paces
حفظ توان
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
failures
مین توان الکتریکی
roots
توان کسری یک عدد
motor rating
توان نامی موتور
square means second p
مجذوریعنی توان دوم
brake horsepower
توان حقیقی مهاری
nano
پیشوندی به معنای 01 به توان 9-
power of alternating current
توان جریان متناوب
specific rotatory power
توان چرخشی ویژه
octillion
توان هشتم میلیون
atto
پیشوندی به معنای 01 به توان 81-
powered
حذف توان کامپیوتر
failure
مین توان الکتریکی
power
توان از دست رفته
reactive power
توان غیر فعال
power factor correction
تقویت ضریب توان
original
که از آن می توان کپی گرفت
parameter
ولتاژ یا توان یک سیستم
parameters
ولتاژ یا توان یک سیستم
power factor meter
سنجه ضریب توان
power amplifying circuit
مدار تقویت توان
n.h.p.
توان اسمی دستگاه
battery output
توان برونداد باطری
cradle dynamometer
توان سنج جعبهای
resolving power
توان تفکیک تلسکوپ
perchance
توان بود اتفاقا
output per unit of displacement
توان در واحد جابجایی
root
توان کسری یک عدد
power
حذف توان کامپیوتر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com