Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
scarf weld
جایی که دو میل اهن را نیم ونیم کرده باهم جوش داده باشند
Other Matches
scarf joint
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
colony
گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
varicosity
جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
as like as two peas
مانند سیبی که دو نیم کرده باشند
covenantee
کسیکه باوپیمانی کرده باشند متعهدله
like two peas in a pod
<idiom>
مثل سیبی که از وسط دو نیم کرده باشند.
shell sort
الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
vacuum concrete
ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
You can teel they're brothers, they're like two peas in a pod.
با یک نگاه می توان تشخیص داد که برادرند، مثل سیبی هستند که از وسط دو نیم کرده باشند.
exclusive
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که همه ورودی ها در یک سطح باشند ونادرست است اگر باهم فرق کنند
safe format
عملیات فرمت که داده موجود را خراب نمیکند ودرصورتی که یسک اشتباه را فرمت کرده باشید امکان ترمیم داده وجود دارد
pinole
ارد ذرت بو داده که با شکرامیخته باشند
concatenate
دستوری که دو داده یا متغیر را باهم ترکیب میکند
exchanges
جابه جایی داده بین دو محل
exchanging
جابه جایی داده بین دو محل
exchanged
جابه جایی داده بین دو محل
exchange
جابه جایی داده بین دو محل
funded debt
وامی که دربرابران وجوهی رااختصاص داده باشند
perfunctoriness
چگونگی کاری که سرسری انجام داده باشند
whitleather
پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
proxy server
کامپیوتری که کپی داده ها و فایلهای ذخیره شده روی سرور را ذخیره میکند تا به کاربران امکان دهد به سرعت به فایلها و داده دستیابی داشته باشند, اغلب حد وسط ی بین اینترنت یک شرکت و اینترنت عمومی است
dump
جابه جایی داده از یک وسیله یافضای ذخیره سازی به چاپگر
manhood suffrage
حق رای یا ا انتخاب که بمردهایی داده میشود که دارای سال قانونی باشند
overlaps
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlapped
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlap
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
advisory lock
قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند
to set by the ears
باهم بدکردن باهم مخالف کردن
map
با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
maps
با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
Kids of varying heights and ages .
بچه های قد ونیم قد
sesquipedalian
دارای یک وتد ونیم
lap joint
اتصال نیم ونیم
lisps
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisped
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisp
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisping
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
heroify
درگروه گردان ونیم خدایان دراوردن
deadlock
موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
anti-
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
demodulator
دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
burger
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
minotaur
جانوری که نیمی از بدنش گاو ونیم دیگرش انسان بودن
editing run
در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
swiss steak
گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
auto
توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
autos
توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
remote data concentrator
وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
viewer
امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود
viewers
امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود
I have a tooth abscess.
دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
flexowriter
علامت تجارتی نوعی ماشین ابتدایی که برای تولید نوارکاغذی منگنه شده از داده هایی که از یک صفحه کلیدوارد شده اند استفاده می کرده است
enquiry
تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
fee tail
تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
symmetric difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
to set at loggerheads
باهم بد کردن باهم مخالف کردن
equality
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
paralleled
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelled
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallel
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallel
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
paralleled
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
paralleling
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallels
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelling
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
paralleling
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallels
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelling
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelled
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
source
حرکت داده بین دو شبکه که داده را با Taken بررسی میکند و داده را به ایستگاه صحیح می فرستد
searchingly
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searching storage
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
search
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searched
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searches
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
lost cluster
تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
tails
داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
tailed
داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
tail
داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
data processing
پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
data preparation
امایش داده ها اماده سازی داده مهیاسازی داده ها
privacy
قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
tone and semitone
پرده ونیم پرده
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
CD
دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
CDs
دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
griffin
شیر دال جانوری که نیم بدنش شیر ونیم بدنش دال بوده
conjointly
باهم
concurrently
باهم
simoltaneous
باهم
simoltaneously
باهم
one with a
باهم
vis-a-vis
باهم
vis a vis
باهم
tutti
باهم
jointly
باهم
inchorus
باهم
simultaneously
باهم
concerted
باهم
at once
باهم
together
باهم
sql
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
structuring
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structure
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
array
می باشند
arrays
می باشند
the like of you
باشند
combine
باهم پیوستن
all at once
همه باهم
to huddle together
باهم غنودن
coexisting
باهم زیستن
coadunate
باهم روییده
interwove
باهم امیختن
to whip in
باهم نگاهداشتن
interweaving
باهم امیختن
interweaves
باهم امیختن
cohabitation
زندگی باهم
to work together
باهم کارکردن
to act jointly
باهم کارکردن
to grow together
باهم پیوستن
at loggerheads
<idiom>
باهم جنگیدن
combines
باهم پیوستن
kissing kind
باهم دوست
collocation
باهم گذاری
to keep company
باهم بودن
combining
باهم پیوستن
interweave
باهم امیختن
one anda
همه باهم
collaborating
باهم کارکردن
concomitancy
باهم بودن
collaborates
باهم کارکردن
coexists
باهم زیستن
coexisted
باهم زیستن
coexist
باهم زیستن
coincided
باهم رویدادن
contemporaneously
بطورمعاصر باهم
to be together
باهم بودن
coinciding
باهم رویدادن
coincides
باهم رویدادن
cooperate
باهم کارکردن
collaborate
باهم کارکردن
cowork
باهم کارکردن
simultaneous with each other
باهم رخ دهنده
collaborated
باهم کارکردن
We went together .
باهم رفتیم
coincide
باهم رویدادن
n tuple
N جایی
someplace
یک جایی
charnel house
جایی که
inopportunity
بی جایی
wherever
جایی که
inopportuneness
بی جایی
someplace
جایی
minx
زن هر جایی
implication
B درست باشند
implications
B درست باشند
inclusion
B درست باشند
shearling
چیده باشند
queried
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
to hang together
باهم پیوسته یامتحدبودن
cohabited
باهم زندگی کردن
cohabit
باهم زندگی کردن
cohabits
باهم زندگی کردن
correlation
بستگی دوچیز باهم
chum
باهم زندگی کردن
to keep company
باهم امیزش کردن
impacted
باهم جمع شده
confuses
باهم اشتباه کردن
symmetrize
باهم قرینه کردن
to hang together
باهم مربوط بودن
to grow together
باهم یکی شدن
interwed
باهم پیوند کردن
to bill and coo
باهم غنج زدن
to be good pax
باهم دوست بودن
to be together with somebody
با کسی باهم بودن
promiscuous bathing
ابتنی زن و مرد باهم
to grow into one
باهم یکی شدن
they had words
باهم نزاع کردند
chums
باهم زندگی کردن
cohabiting
باهم زندگی کردن
intercommon
باهم شرکت کردن
to keep friends
باهم دوست ماندن
coapt
باهم جور امدن
splicing
باهم متصل کردن
splices
باهم متصل کردن
spliced
باهم متصل کردن
cross fertilize
باهم پیوند زدن
coexistent
باهم زیست کننده
interchanged
باهم عوض کردن
splice
باهم متصل کردن
coextend
باهم تمدیدیاتوسعه یافتن
co-
پیشوندیست بمعنی با و باهم
grades
جورکردن باهم امیختن
grade
جورکردن باهم امیختن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com