Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English
Persian
bahama islands
جزایرباهاما واقع درهندغربی و جنوب فلوریدا
Other Matches
royal palm
نخل بلند جنوب فلوریدا و کوبا
southwest
واقع در جنوب غربی
southwestern
واقع در جنوب غربی
Monaco
ناحیه " موناکو" واقع در جنوب شرقی فرانسه
south-east
جنوب شرقی سوی جنوب شرق
south-west
جنوب غربی سوی جنوب باختر
south westerly
سوی جنوب غرب یا جنوب باختر
south east
جنوب خاوری جنوب شرقی
south west
جنوب باختر جنوب غربی
key
کی
[جزیره ای کوچک در ایالت فلوریدا]
Khotan rug
فرش ختن
[این شهر در جنوب ترکستان چین واقع می باشد و سابقه سیصد ساله در فرش بافی دارد. اکثر لچک های ترنجی را منسوب به این منطقه می دانند و از پودهای پشمی و گاه نخ های زربفت در طرح ها استفاده می شود.]
seminole
قبیله سرخ پوست ساکن فلوریدا
terrapins
لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
terrapin
لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
intercostal
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
to lie east and west
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
south
<adj.>
جنوب
south
جنوب
south eastern
جنوب خاوری
southland
سرزمین جنوب
southeast
جنوب خاوری
south easterly
جنوب خاوری
south east
در جنوب خاور
southeast
جنوب شرقی
south eastern
جنوب شرقی
south western
جنوب باختری
south west
جنوب غرب
south westerly
جنوب باختری
south western
جنوب غربی
south west
در جنوب باختر
the south pole
قطب جنوب
south wards
بسوی جنوب
south-western
جنوب غربی
south-west
جنوب غرب
south-eastern
جنوب شرقی
southerners
اهل جنوب
southerner
اهل جنوب
southbound
عازم جنوب
southern
اهل جنوب
sou'westers
جنوب غربی
south-east
جنوب شرق
azimuth
نقطه جنوب
soiuth ward
بسوی جنوب
soiuthern cross
صلیب جنوب
notus
باد جنوب
lowlander
اهل جنوب
south east
جنوب شرق
Antarctic
قطب جنوب
South Pole
قطب جنوب
southward
سوی جنوب
antarctic circle
مدار قطب جنوب
southernmost
در اقصی نقطه جنوب
southeastward
در جهت جنوب خاوری
southwestwards
بسوی جنوب غربی
southwester
باد جنوب غربی
celestial body south pole
قطب جنوب عالم
southwesterner
اهل جنوب غربی
in a south easterly direction
از جهت جنوب خاور
southwestward
بسوی جنوب غربی
southwestward
درجهت جنوب باختری
southwestwards
درجهت جنوب باختری
southeastward
بطرف جنوب شرقی
south west
سوی جنوب باختر
souithernism
رسوم واداب جنوب
libecchio
باد جنوب غربی
libeccio
باد جنوب غربی
south east
سوی جنوب خاور
southern
جنوبا بطرف جنوب
southeaster
باد جنوب شرقی
southeaster
توفان جنوب شرقی
Antarctic
مربوط به قطب جنوب
south easterly
سوی جنوب خاور
soputheasternmost
در دورترین نقطه جنوب شرقی
southeasterner
ساکن نواحی جنوب شرقی
soiuth ward
بطرف جنوب متمایل بجنوب
their p was toward the south
چشم اندازانهابسوی جنوب بود
souithernism
لغت و اصطلاحات مخصوص جنوب
south
بسوی جنوب نیم روز
southwester
توفان یا تندباد جنوب غربی
south wards
بطرف جنوب متمایل بجنوب
judea
یهودیه که قسمتی از جنوب فلسطین بوده
peafowl
قوقاول بزرگ صحرایی جنوب اسیا
zulu
اهل ناتال در جنوب افریقا ناتالی
galleta
چمن با دوام جنوب امریکا و مکزیکو
Makri
[Fethiye]
شهر بندری فتیه در جنوب ترکیه
water moccasin
مار سمی ابزی جنوب امریکا
aardwolf
کفتار بومی جنوب و مشرق افریقا
seato forces
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
platypus
پستاندار ابزی ومنقاردار و صدفخوار جنوب استرالیا
wilton
نام شهری در جنوب " ویلت شایر" انگلستان
ASEAN
مخفف همبستگی ملل جنوب شرقی آسیا
joshua tree
درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
shout song
سرودهای مذهبی خیلی بلندسیاه پوستان جنوب امریکا
razorback
خوک نیمه وحشی دورگه جنوب شرقی اتازونی
arrdwolf
[حیوانی شبیه کفتار بومی جنوب و شرق آفریقا]
hottentot
یکی از انواع بومیهای جنوب افریقا که اندامی کوتاه ورنگ قهوهای مایل به زرددارند
bestead
واقع
situated or situate
واقع
situates
واقع در
in reality
در واقع
post mortem
پس از واقع
situating
واقع در
postmortem
پس از واقع
situate
واقع در
As it were
در واقع
substantially
در واقع
indeed
در واقع
intervascular
واقع در میان رگ ها
down-to-earth
واقع بین
down to earth
واقع بین
intradermal
واقع در زیرپوست
intradermic
واقع در زیرپوست
intralogical
واقع در حدودمنطق
onshore
واقع در ساحل
intramontane
واقع در کوهستان
nether
واقع در زیر
hypodermal
واقع در زیرپوست
occur
واقع شدن
to take place
واقع شدن
dichasial
واقع در دو طرف
take place
واقع شدن
extraception
واقع نگری
extreme position
واقع درمنتهاالیه
flight from reality
واقع گریزی
hindered
واقع درعقب
haemal
واقع درسوی دل
sublunar
واقع در زیرقمر
hinder
واقع درعقب
subjacent
واقع در زیر
initiatory
واقع در اول
superjacent
واقع درفوق
occurs
واقع شدن
occurring
واقع شدن
occurred
واقع شدن
hindering
واقع درعقب
nether
واقع در پایین
osculant
واقع شونده
lies
واقع شدن
untrue
خلاف واقع
lied
واقع شدن
situated or situate
واقع شده
lie
واقع شدن
sinisteral
واقع درسمت چپ
postern
واقع درعقب
sincipital
واقع در جلوی سر
simultaneous with each other
با هم واقع شونده
shipside
واقع در کنارکشتی
precordial
واقع در پیش دل
meanest
واقع دروسط
meaner
واقع دروسط
mean
واقع دروسط
objectivity
واقع بینی
realism
واقع بینی
it lies on the east of
در خاور واقع
yonder
واقع درانجا
set
واقع شده
vertical
واقع در نوک
covenants
واقع شود
covenant
واقع شود
setting up
واقع شده
sets
واقع شده
life like
واقع نما
limitrophe
واقع در مرز
located inside
تو واقع شده
capsulate
واقع درکپسول
realism
واقع گرائی
realism
واقع گرایی
procephalic
واقع در جلو سر
alpha lyrae
نسر واقع
realistically
واقع گرایانه
initialed
واقع در اغاز
situated
واقع شده در
realistically
واقع بین
realistic
واقع گرایانه
realistic
واقع بین
centric
واقع درمرکز
realist
واقع گرا
initial
واقع در اغاز
trumped up
خلاف واقع
vega
نسر واقع
vanward
واقع درجلو
axile
واقع درمحور
transpontine
واقع در انسوی پل
trumped-up
خلاف واقع
initialing
واقع در اغاز
situated
واقع در جایگزین
realists
واقع گرا
realists
واقع بین
initials
واقع در اغاز
lumbar
واقع در کمر
to come to pass
واقع شدن
initialling
واقع در اغاز
initialled
واقع در اغاز
hinders
واقع درعقب
dereism
واقع گریزی
realist
واقع بین
nautilus
حلزونهای گرمسیری مارپیچی جنوب اقیانوس ساکن و اقیانوس هند
China denies militarizing South China Sea.
چین را تکذیب نظامی جنوب دریای چین است.
post natal
واقع شونده پس از تولد
mediates
درمیان واقع شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com