English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (7 milliseconds)
English Persian
security incident حادثه امنیتی
Other Matches
fortuitous event حادثه جبری حادثه تصادفی
maximum security prison زندان فوق امنیتی
reasons of safety دلایل امنیتی
security cognizance هشیاری امنیتی
access control وسیله امنیتی
closed-circuit camera دوربین امنیتی
surveillance camera دوربین امنیتی
security camera دوربین امنیتی
observation camera دوربین امنیتی
security reasons دلایل امنیتی
CCTV camera دوربین امنیتی
security assistance کمکهای امنیتی
An important security authourity . یک مقام مهم امنیتی
for reasons of safety به خاطر دلایل امنیتی
for security reasons به خاطر دلایل امنیتی
security service خدمتکاران گروه امنیتی
security force خدمتکاران گروه امنیتی
security خدمتکاران گروه امنیتی
Due to the review security procedures were modified . به علت بررسی روش های امنیتی اصلاح شدند.
deny access جلوگیری از دستیابی به یک مدار یا سیستم به دلیل حجم کار بالا یا امنیتی
adventuress زن حادثه جو
adventures حادثه
adventure حادثه
phenomenon حادثه
incident حادثه
incidents حادثه
eventless بی حادثه
adventurous <adj.> حادثه جو
occurence حادثه
fortuity حادثه
events حادثه
adventurer حادثه جو
accident حادثه
accidents : حادثه
outbreaks حادثه
accidents حادثه
adventurers حادثه جو
uneventful بی حادثه
accident حادثه
disaster حادثه بد
outbreak حادثه
occurrence حادثه
occurrences حادثه
casualty حادثه
casualties حادثه
event حادثه
disasters حادثه بد
multisync monitor صفحه نمایش که حاوی قفل امنیتی برای فرکانس اسکن هر نوع کارت گرافیکی باشد
adventurism حادثه جویی
misadventure حادثه ناگوار
mishaps قضا حادثه بد
mishap قضا حادثه بد
accident reporting گزارش حادثه
a minor incident یک حادثه جزئی
errant سرگردان حادثه جو
supervening event حادثه طاری
miscarriage حادثه ناگوار
due to an accident ناشی از یک حادثه
outbreaks شروع حادثه
fortuitous event حادثه قهری
episodes حادثه ضمنی
episodes حادثه معترضه
miscarriages حادثه ناگوار
episode حادثه معترضه
episode حادثه ضمنی
misadventures حادثه ناگوار
incidents حادثه ضمنی
incidents حادثه عملیاتی
incident حادثه عملیاتی
outbreak شروع حادثه
incident حادثه ضمنی
accident proof علت وقوع حادثه
mischances رویداد بد حادثه ناگوار
mischance رویداد بد حادثه ناگوار
misadventures حادثه ناگوار بدبختی
epoch عصرتاریخی حادثه تاریخی
gentleman of fortune نجیب زاده حادثه جو
epochs عصرتاریخی حادثه تاریخی
errantry دربدری حادثه جویی
occupational accident حادثه در حین کار
misadventure حادثه ناگوار بدبختی
act of God حادثه قهری قوه قهریه
accidence حادثه اصول صرف و نحو
acts of God حادثه قهری قوه قهریه
force majeure حادثه غیر قابل پیشگیری
forcemajeure حادثه فوق العاده یا غیرمترقبه
straw in the wind <idiom> نشانه کوچک قبل از وقوع حادثه
improbability استبعاد حادثه یا امر غیر محتمل
cross a bridge before one comes to it <idiom> درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
S HTTP سیستمی که خط امنیتی بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده ایجاد تا به کاربران امکان پرداخت قیمت کالاها از طریق اینترنت بدهد
make the scene <idiom> به محل یا حادثه خاص رفتن ،حاضر شدن
introduced بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
monitors صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
monitor صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
monitored صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
interlocked رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlocking رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlocks رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlock رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
whats' up در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است
odyssey قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
odysseys قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
nsfnet یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
intermezzo حادثه عشقی نمایش کوتاه در میان پردههای نمایش جدی
firewall سیستم امنیتی سخت افزار یا نرم افزار بین سرور یا اینترنیت و اینترنت عمومی . سیستم اجازه عبور اطلاعات به اینترنت را میدهد ولی داده ورودی را بررسی میکند پیش از ارسال آن به سرور خصوصی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com