Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
Other Matches
interlocking directorate
حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
tie in sales
حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
underprice
قیمت کمتر از رقیب
group contracts
قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
polytonality
ایجاد چندلحن دران واحد
polytony
ایجادچند لحن دران واحد
farm price supports
حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
index of consumer prices
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
consumer price index
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
demand factors
جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
absolute advantage
برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
polyandry
اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
wheel well
محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
cost unit
قیمت واحد
unit price
واحد قیمت
unit price
قیمت واحد
basis
قیمت واحد
abc analysis
طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
close price
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
grand larceny
سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
unit price contract
قیمت واحد تصویب شده درقرارداد
cross action
در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
highway robbery
<idiom>
قیمت خیلی بالا
place utility
استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
good deal
<idiom>
قیمت ارزان باکیفیتی بالا
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
methought
چنین بنظرم میرسد چنین می نماید
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
Kbyte
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
kb
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
consolidation container
کانتینر کالاهای عمومی جعبه حمل کالاهای مشترک
branded goods
کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
kilos
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilo
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
put option
خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
executed contract
قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
kinked demand curve
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
absolute system of units
سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
producer's goods
کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
companies
کمپانی
company
کمپانی
practically
عملا"
bodily
عملا
on the job
عملا
practicably
عملا
in practice
عملا"
to all intents and purposes
عملا
actually
عملا
collective goods
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
scrolls
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
scroll
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
remote data concentrator
وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
entrepreneur
مقدم کمپانی
entrepreneurs
مقدم کمپانی
holding company
کمپانی مسلط
microsoft
کمپانی میکروسافت
FDDI
استانداردن ن لاANSI برای شبکههای با سرعت بالا که از کابل با فیبر نوری در توپولوژی حلقه دو سویه استفاده میکند. داده در واحد مگابایت در ثانیه منتقل میشود
reserve price
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
standard oil company
استاندارد اویل کمپانی
vendor
کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
vendors
کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
collusion
تبانی
cahoot
تبانی
conspiracy
تبانی
fixes
تبانی
conspiracies
تبانی
fix
تبانی
perishable goods
کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
resident school
مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
colluded
تبانی کردن
colludes
تبانی کردن
collude
تبانی کردن
collusion
تبانی کردن
colluding
تبانی کردن
tacit collusion
تبانی ضمنی
covinous
تبانی کننده
covin
تبانی دوزوکلک
tacit collusion
تبانی چند شرکت
current standard cost
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
cost plus pricing
تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
unbundled software
نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
to play booty
تبانی یاساخت وپاخت کردن
powering
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot
نات
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
cpu
واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
morpheme
واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
underprice
قیمت پایین تراز قیمت بازار
functional unit
واحد در حال کار واحد تابعی
overt collusion
تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
value added
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
list price
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
shadow price
شبه قیمت قیمت ضمنی
normal price
قیمت عادی قیمت معمولی
last price
اخرین قیمت حداقل قیمت
quantum valebat
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
democratic party
یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
emulative
رقیب
rival
رقیب
unrivaled
بی رقیب
unapproachable
بی رقیب
competitors
رقیب
competitor
رقیب
vier
رقیب
adversaries
رقیب
competitress
رقیب
adversarial
رقیب
adversary
رقیب
rivalled
رقیب
rivalling
رقیب
rivals
رقیب
corrival
رقیب
incomparable
بی رقیب
inimitable
بی رقیب
opponents
رقیب
opponent
رقیب
rivaled
رقیب
rivaling
رقیب
vie
رقیب شدن
antagonist
رقیب دشمن
vies
رقیب شدن
antagonists
رقیب دشمن
vied
رقیب شدن
outfoot
سریعتر از رقیب
corrival
رقیب شدن
contain
جلو رقیب را گرفتن
outkick
تندتر از رقیب دویدن
contained
جلو رقیب را گرفتن
contains
جلو رقیب را گرفتن
upsetting
باخت رقیب محبوب
upsets
باخت رقیب محبوب
upset
باخت رقیب محبوب
defacto recognition
شناسایی دوفاکتو شناسایی سیاسی کشوری که عملا" مستقل ودارای حق حاکمیت است ولی به عللی نمیتواند یا نمیخواهد به تعهدات بین المللی خود
likewise
چنین
thus
چنین
sic
چنین
such
یک چنین
like this
چنین
such
چنین
it happened thaf
چنین
so
چنین
i express my regret for it
که چنین شد
immortalize rug
فرش جاودانی و بدون رقیب
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
secus
نه این چنین
amen
چنین باد
exactly
چنین است
the report goes
چنین گویند
there is a rumour that
چنین میگویند که
so said darius
چنین گفت ....
such and such
چنین و چنان
i was given to understand
چنین فهمیدم
be it so
چنین باشد
beit so
چنین باد
methinks
چنین مینماید
beit so
چنین باشد
who said so?
که چنین حرفی زد
i imagine he is my friend
چنین می پندارم
be it so
چنین باد
one upmanship
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
area blocking
سد راه کردن رقیب در منطقه معین
one-upmanship
سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
spiral of wages and prices
حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
two state
دو حالتی
inexpressiveness
بی حالتی
trimorphous
سه حالتی
expressional
حالتی
trimorph
سه حالتی
To collude with someone . to be in league with someone.
با کسی روی هم ریختن (تبانی کردن ؟ساخت وپاخت کردن )
is it not
ایا چنین نیست
Fate had so decreed . I t was so destined .
قسمت چنین بود
in that case
حال که چنین است
i express my regret for it
پوزش میخواهم که چنین شد
that is not the case
مطلب چنین نیست
perhaps so
شاید چنین باشد
so-called
که چنین نامیده شده
it follows that.....
چنین برمی اید که ....
meseems
چنین بنظرم میرسد
semble
چنین به نظر می رسد
what
[some]
people would call
[may call]
<adj.>
که چنین نامیده شده
methinks
بنظرم چنین میرسد
so called
که چنین نامیده شده
it look as if
چنین مینماید که گویی
open water
فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
brush block
سد کردن سبک برای ایجادتاخیر در حرکت رقیب
multiphase
چند حالتی
two state circuit
مدار دو حالتی
degenerating
چند حالتی
two state algebra
جبر دو حالتی
degenerates
چند حالتی
degenerated
چند حالتی
degenerate
چند حالتی
two state jump
جهش دو حالتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com