Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English
Persian
straight arm
حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
Other Matches
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
loops
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
self suggestion
القاشدگی ازخود
orthotone
که ازخود دارای تیکه باشد
cock-and-bull story
داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock-and-bull stories
داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock and bull story
داستان جعلی برای تعریف ازخود
head and arm
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
findings
انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
finding
انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
self forgetful
نفس خود را فراموش کرده مستغرق در عالم خارج ازخود
put the ball on the floor
رد کردن توپ از حریف
marks
نشانه کردن حریف
dribbling
رد کردن توپ از حریف
dribbles
رد کردن توپ از حریف
clinching
بغل کردن حریف
dribbled
رد کردن توپ از حریف
clinches
بغل کردن حریف
clinched
بغل کردن حریف
dribble
رد کردن توپ از حریف
clinch
بغل کردن حریف
mark
نشانه کردن حریف
shoulder block
سد کردن حریف با ضربه شانه
squeezing
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezes
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezed
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeeze
سد کردن مدافع حریف با دونفر
to overcrow one's rival
از پیروزی بر حریف شادی کردن
hooking
سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
parried
دفع کردن حمله حریف
simple leg ride
شگک خراب کردن حریف
parries
دفع کردن حمله حریف
interference
سد کردن غیرمجاز راه حریف
parry
دفع کردن حمله حریف
parrying
دفع کردن حمله حریف
finger hold
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
overplayed
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplay
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
near all
نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
to backtrack
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
overplaying
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
kneeing
خطای سد کردن راه حریف بازانو
overplays
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
sweat out
بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
change of engagement
وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
triple team
سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
hook check
سد کردن راه چوب حریف ازعقب
wraparound check
سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
to row back
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
hip check
سد کردن راه حریف با کمر وباسن
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
jabbed
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabbing
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabs
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
disengaging
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
jab
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
disengages
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengage
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
flea flicker
پاس اشفته برای گیج کردن حریف
flange
لبه دار کردن لبه بیرون امده چرخ
flanges
لبه دار کردن لبه بیرون امده چرخ
angle block
سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
ceding parry
کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
clip
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clipped
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
spearing
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spears
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
speared
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
to turn the tables on any one
وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
clippings
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clips
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
spear
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
stunts
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
double leg pick up
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
high leg attack and shoulder control
زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
stunting
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
poke check
فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
stunt
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
trapdoor
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
protection
سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
skate off
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
clinching
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinched
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
ridgy
بر امده
gibbous
بر امده
who came?
که امده
who came?
کی امده
fordone
از پا در امده
incoming
امده
touch football
نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
prognathous
پیش امده
getting
بدست امده
worked up
ازکار در امده
protrusive
جلو امده
red-hot
تاب امده
red hot
تاب امده
unbred
بدببار امده
new come
تازه امده
underhung
پیش امده
exserted
پیش امده
landed
فرود امده
projective
جلو امده
overshot
پیش امده
jutting
پیش امده
exserted
بیرون امده
protrusile
جلو امده
overdue
دیر امده
enthetic
ازبیرون امده
exopathic
ازبیرون امده
aggregates
جمع امده
aggregate
جمع امده
saleintiant
بیرون امده
peregrin or rine
از خارجه امده
worker
ازکار در امده
saleint
بیرون امده
jamb
تیربیرون امده
jambs
تیربیرون امده
impassionate
به جنبش امده
in
:رسیده امده
left over
زیاد امده
leavened bread
نان ور امده
protrudent
جلو امده
protractive
جلو امده
gets
بدست امده
get
بدست امده
prognathic
پیش امده
in-
:رسیده امده
doubled
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
indian check
سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
neoteric
تازه بدنیا امده
petiolar
از برگدم بیرون امده
bay windows
پنجره پیش امده
peregrine
ازخارجه امده مسافر
projecting jaw
ارواره پیش امده
self born
از خود بوجود امده
bay window
پنجره پیش امده
take steps
اقدامات بعمل امده
you might have come
باید امده باشید
apogean
از زمین بالا امده
ecstatic
بوجد امده نشئهای
ecstatically
بوجد امده نشئهای
beetle brow
پیشانی پیش امده
inchoate
تازه بوجود امده
unhandy
مشکل بدست امده
twinborn
دوقلو بدنیا امده
cantilever
تیر پیش امده
born in the purple
در نازونعمت بدنیا امده
stacks
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
prognathous
دارای ارواره پیش امده
prognathic
دارای ارواره پیش امده
to run short
زیر short امده است
flanges
لبه بیرون امده چرخ
instances have occurred that
مواردی پیش امده است
flange
لبه بیرون امده چرخ
extrusive
اخراج کننده بیرون امده
visors
لبه پیش امده کلاه
rimrock
لبه بر امده صخره مزبور
visor
لبه پیش امده کلاه
air landed
فرود امده از راه هوا
his stomach sticks out
شکمش پیش امده است
hardly earned money
پول سخت بدست امده
lugs
هر عضو جلو امده چیزی
lugging
هر عضو جلو امده چیزی
lugged
هر عضو جلو امده چیزی
venose
دارای رگهای متعددوبر امده
bucktooth
دندان گراز یا پیش امده
lug
هر عضو جلو امده چیزی
bow windows
پنجره پیش امده کمانی
vizor
لبه پیش امده کلاه
weather worn
تحت تاثیر هوا در امده
bow window
پنجره پیش امده کمانی
to t. to account
زیر account امده است
ramus
قسمت بر امده واطاله یافته
kid glove
ازلای زرق وبرق بیرون امده
the bird took its perch
مرغ فرود امده بر چوب قرارگرفت
nook
قطعه زمین پیش امده برامدگی
ill gotten
با وسایل غیر مشروع بدست امده
oversailing of facade
قسمت برجسته یا پیش امده بنا
forestage
قسمت جلو امده صحنه نمایش
whyŠthere is the answer
شرط در امده تقریبا معنی میدهد
ventricous
بادکرده دارای شکم پیش امده
biologic
بدست امده اززیست شناسی عملی
post edit
ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
round shouldered
دارای شانههای جلو امده شانه گرد
industrial wealth
مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
ribby
دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com