Dictiornary-Farsi | حشیشه القزاز وعلفهای هرز دیگر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
chickweed	حشیشه القزاز وعلفهای هرز دیگر


Other Matches

stitchwort	حشیشه القزاز مرغدانه
rib wort plantain	حشیشه البرص
galax	حشیشه الحلیب
dove dock	حشیشه السعال
ribwort	حشیشه البرص
buckhorn plantain	حشیشه البرص
deadly nightshade	حشیشه الحمره
gold and silver plant	حشیشه القمر
spleenwort	حشیشه الطحال
mariposalily	حشیشه الجمیل
coltsfoot	حشیشه السعال
evening primrose	جنس علف خر حشیشه الحمار
chips	قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip	قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversion	وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions	وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time	دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling	روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered	جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifts	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile	1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say	دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML	مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment	انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
secus	از دیگر سو
next	دیگر
one an other	یک دیگر
else	دیگر
he is no more	او دیگر
another	دیگر
no more	دیگر نه
anymore	دیگر
thence	دیگر
other	دیگر
from each other <adv.>	از هم دیگر
from one another <adv.>	از هم دیگر
again	دیگر
furthering	دیگر
furthers	دیگر
others	دیگر
alternative	شق دیگر
of one another <adv.>	از هم دیگر
furthered	دیگر
alternatives	دیگر
of each other <adv.>	از هم دیگر
alternatives	شق دیگر
further	دیگر
alternative	دیگر
not any more	دیگر نه [بیشتر نه]
otherwise	طور دیگر
somewhere else	یک جای دیگر
It never occurred again.	دیگر رخ نداد.
t' other	بعدی دیگر
otherwhile	گاه دیگر
otherwhere	در مکان دیگر
otherwhere	جای دیگر
otherwhence	از جای دیگر
otherness	چیز دیگر
otherguise	جور دیگر
otherguess	بروش دیگر
otherguess	جور دیگر
what more do you want	دیگر چه می خواهید
shunt	به خط دیگر انداختن
withil	ازطرف دیگر
otherwhile	وقت دیگر
to wit	بعبارت دیگر
otherworld	دنیای دیگر
tother	بعدی دیگر
another	یکی دیگر
another	شخص دیگر
so muchthe worse	دیگر بدتر
the other two	دوتای دیگر
scilicet	بعبارت دیگر
again	از طرف دیگر
to be no more	دیگر نبودن
elsewhere	درجای دیگر
elsewhere	بجای دیگر
elsewhere	نقطه دیگر
shunted	به خط دیگر انداختن
shunts	به خط دیگر انداختن
about-face	سوی دیگر
about face	جهت دیگر
about face	سوی دیگر
no more of that	بس است دیگر
next year	سال دیگر
nevermore	دیگر ابدا
In our other words.	بعبارت دیگر
nevermore	هرگز دیگر
never more	هرگز دیگر
my other books	کتابهای دیگر من
on one's coat-tails <idiom>	همراه کس دیگر
about-face	جهت دیگر
about-faces	سوی دیگر
about-faces	جهت دیگر
otherguess	نوع دیگر
othergates	طور دیگر
othergates	جور دیگر
et al	و در جای دیگر
other people	مردم دیگر
on the other part	از طرف دیگر
on the other hand	ازطرف دیگر
on the other hand	از سوی دیگر
on the opposite side	در انسوی دیگر
on more	بار دیگر
none other than	هیچکس دیگر جز
in other words <idiom>	به کلام دیگر
by the same token <adv.>	از سوی دیگر
beside	ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	ازطرف دیگر
by the same token <adv.>	ازطرف دیگر
no longer	نه دیگر [زمانی]
no more	دیگر ن [فعل]
at the same time [on the other hand] <adv.>	طور دیگر
apart from that <adv.>	ازطرف دیگر
in other words <adv.>	به عبارت دیگر
other	نوع دیگر
on the other side <adv.>	از سوی دیگر
otherwise <adv.>	از سوی دیگر
in other words <adv.>	به کلام دیگر
alternatively <adv.>	ازطرف دیگر
once	یکبار دیگر
otherwise <adv.>	طور دیگر
no more	نه دیگر [بیشتر]
aliunde	از منبع دیگر
on the other side <adv.>	طور دیگر
alternatively <adv.>	به ترتیب دیگر
apart from that <adv.>	به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	به ترتیب دیگر
by the same token <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other side <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.>	طور دیگر
by the same token <adv.>	طور دیگر
over	بسوی دیگر
over-	بسوی دیگر
on the other hand <adv.>	ازطرف دیگر
on the other side <adv.>	ازطرف دیگر
otherwise <adv.>	ازطرف دیگر
alternatively <adv.>	طور دیگر
apart from that <adv.>	طور دیگر
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.>	از سوی دیگر
a horse of another colour [different colour]	مطلبی دیگر
in fact	به عبارت دیگر
namely <adv.>	به عبارت دیگر
to wit <adv.>	به عبارت دیگر
videlicet	به عبارت دیگر
at a later period	در موقع دیگر
alternatively <adv.>	از سوی دیگر
others	نوع دیگر
variant	نوع دیگر
another day	یک روز دیگر
alternative unit	واحدهای دیگر
yon	ان یکی دیگر ان
another guess	نوعی دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	از سوی دیگر
apart from that <adv.>	از سوی دیگر
another guess	قسمتی دیگر
pick off	رد شدن از راننده دیگر
once again	دوباره [بار دیگر]
among others	میان چیزهای دیگر
to p on any one's preserves	باپای دیگر جهیدن
among other things	میان چیزهای دیگر
inter alia	میان چیزهای دیگر
adjournment	احاله بوقت دیگر
nothing else	هیچ چیز دیگر
tomorrow week	هشت روز دیگر
otherworldly	متوجه دنیای دیگر
adjournments	احاله بوقت دیگر
spacemen	اهل کرات دیگر
spaceman	اهل کرات دیگر
additional production personnel	عوامل دیگر تولد
air-to-air	از یک هواپیما به هواپیمای دیگر
reseats	در جای دیگر نشاندن
the future	دنیای دیگر عقبی
again	باز [یکبار دیگر]
air to air	از یک هواپیما به هواپیمای دیگر
itineration	ازیک جابجایی دیگر
we have no more bread	دیگر نان نداریم
they sing small now	دیگر جیک نمیزنند
this da y month	یک ماه دیگر از امروز
dialogues	صحبت با شخص دیگر
interferes	با سم یک پا به پای دیگر زدن
hardly a child anymore	دیگر به سختی بچه ای
reseating	در جای دیگر نشاندن
reseated	در جای دیگر نشاندن
reseat	در جای دیگر نشاندن
onother's money	پول شخصی دیگر
inter alia	میان اشخاص دیگر
to rub a thing in	چیز دیگر دادن
i.e	مخفف به عبارت دیگر
dialogue	صحبت با شخص دیگر
like nowhere else <adv.>	بیشتر از هر جای دیگر
he no longer went there	دیگر انجا نرفت
and now to be serious	دیگر شوخی بکنار