English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
becket حلقه پارو
Search result with all words
butting حلقه چرمی دور دستگیره پارو
Other Matches
base ring حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
looped بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loops بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
write enable ring حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
positioning band حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
nests حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
nest حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
ferrules حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
ferrule حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
crisps موجدارکردن حلقه حلقه کردن
looped حلقه درون حلقه دیگر
loops حلقه درون حلقه دیگر
loop حلقه درون حلقه دیگر
crispest موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisp موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisper موجدارکردن حلقه حلقه کردن
bight حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
snow shovel پارو
oar پارو
catch پارو به اب
oars پارو
to trample on پارو
shovel پارو
shovels پارو
shoveled پارو
rowlock جا پارو
shoveling پارو
shovelled پارو
shovelling پارو
paddler پارو زن
oarsman پارو زن
oarsmen پارو زن
oarage پارو
paddling پارو
paddles پارو
paddled پارو
paidle پارو
rowlocks جا پارو
paddle پارو
quoit حلقه پرتاب حلقه
purls حلقه حلقه شدن
convolute حلقه حلقه کردن
eye bolt حلقه حلقه اتصال
purl حلقه حلقه شدن
purled حلقه حلقه شدن
purling حلقه حلقه شدن
wreathy حلقه حلقه شده
oars down پارو پایین
oars forward پارو به جلو
looms دسته پارو
rowlocks ضامن پارو
ship your oars پارو بیرون
oar پارو زدن
looming دسته پارو
loomed دسته پارو
single banked boat قایق تک پارو زن
loom دسته پارو
oars پارو زدن
rows پارو زدن
double banked boat قایق دو پارو زن
rowlock ضامن پارو
boat your oars پارو به قایق
scull پارو زدن
rowed پارو زدن
toss your oars پارو بالا
row پارو زدن
to ply the oar پارو زدن
sculled پارو زدن
sculls پارو زدن
pull a good oar خوب پارو زدن
loomed قسمت میانی پارو
backwaters برعکس پارو زدن
to pull a lone oar تنها پارو زدن
looming قسمت میانی پارو
to tug at the oar بزحمت پارو زدن
catch بل گرفتن دخول پارو در اب
oarlock جایگاه فلزی پارو
loom قسمت میانی پارو
to pull a good oar خوب پارو زدن
to row back به عقب پارو زدن
he rows 0 to the minute او دقیقهای سی پارو میزند
give way فرمان با هم پارو بزنید
die پارو زدن شدید
be in the money <idiom> پول پارو کردن
double banked boat قایق جفت پارو زن
backwater برعکس پارو زدن
oarsman پارو زن مسابقات قایقرانی
oarsmen پارو زن مسابقات قایقرانی
looms قسمت میانی پارو
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
have money to burn <idiom> پول از پارو بالا رفتن
sculls حرکت قایق در اب به وسیله پارو
sculled حرکت قایق در اب به وسیله پارو
finishes بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
finish بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
back wash حرکت اب در نتیجه پارو زدن
catch a crab تصادفا پارو را داخل اب کردن
scull حرکت قایق در اب به وسیله پارو
thole چوب یا میله اهرم پارو
paddle پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
I've shoveled snow all the morning. من تمام صبح برف پارو کردم.
paddled پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddles پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddling پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
feather تیغه پارو راافقی در اب بردن و پاروزدن با مقاومت کم اب و هوا
shelling قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shells قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shell قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
pushaway غلطاندن گوی بولینگ از جلوبدن حرکت پارو با دورشدن تیغه از قایق
strikes فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strike فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
scratching سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
scratches سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
scratched سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
scratch سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
grummet حلقه
for/next loop حلقه NEXT/FOR
hank حلقه
hanks حلقه
wreath حلقه گل
loops حلقه
curl حلقه
gyre حلقه
curls حلقه
collars حلقه
fascia حلقه
fascias حلقه
flower cup حلقه گل
whorls حلقه
hoop حلقه
wreaths حلقه گل
wisp حلقه
coil حلقه
hoops حلقه
convolutions حلقه
wisps حلقه
ear ring حلقه
convolution حلقه
collar حلقه
coiled حلقه
whorl حلقه
ran حلقه
vortices حلقه
vortexes حلقه
vortex حلقه
curled حلقه
cycle حلقه
anadem حلقه گل
cycled حلقه
cycles حلقه
coils حلقه
do while loop حلقه WHILE/DO
straps حلقه
eyeing حلقه
eyes حلقه
eye حلقه
strop حلقه
earring حلقه
ring aperture حلقه
verticil حلقه
gird حلقه
volute حلقه
volution حلقه
loop حلقه
strap حلقه
ring حلقه
reel حلقه
eying حلقه
reeled حلقه
reeling حلقه
reels حلقه
metamere حلقه
bell-flower حلقه گل
curly حلقه حلقه
mesh حلقه
meshes حلقه
meshing حلقه
looped حلقه
link حلقه
lunette حلقه
the ring finger انگشت حلقه
basket حلقه بسکتبال
baskets حلقه بسکتبال
bale sling strop حلقه بشکه
armature loop حلقه ارمیچر
becket حلقه اتصال
curls حلقه کردن
bight حلقه طناب
looping حلقه زنی
under neath زیر حلقه
looping ایجاد حلقه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com