Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (2 milliseconds)
English
Persian
interlocking
حلقوی بافتن
Other Matches
loop sling
مهار حلقوی بار بند حلقوی
inweave
باهم بافتن درهم بافتن
loop pile
پرزهای حلقوی
[این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
entwining
بافتن
entwines
بافتن
entwined
بافتن
entwine
بافتن
knits
بافتن
knit
بافتن
weave
بافتن
fabricate
بافتن
fabricated
بافتن
fabricates
بافتن
fabricating
بافتن
interweaving
در هم بافتن
interweave
با هم بافتن
interweave
در هم بافتن
interweaves
با هم بافتن
interwove
در هم بافتن
interlace
در هم بافتن
interweaving
با هم بافتن
weaves
بافتن
braided
بافتن
braid
بافتن
inwind
بافتن
interwove
با هم بافتن
interweaves
در هم بافتن
braids
بافتن
tine
بافتن
intwine
درهم بافتن
to chop logic
منطق بافتن
raddle
درهم بافتن
interlace
در هم امیختن در هم بافتن
tat
نوارتوری بافتن
pleach
درهم بافتن
interlocks
درهم بافتن
interlocking
درهم بافتن
interlocked
درهم بافتن
compact
ریز بافتن
compacted
ریز بافتن
compacting
ریز بافتن
compacts
ریز بافتن
to forge a lie
دروغ بافتن
carpet weaving
بافتن فرش
interlock
درهم بافتن
twines
پیچ بهم بافتن
tat
توری حاشیه بافتن
twining
پیچ بهم بافتن
twine
پیچ بهم بافتن
tress
بافتن طره کردن
twined
پیچ بهم بافتن
tresses
بافتن طره کردن
twill
پارچه جناغی بافتن
convolute
حلقوی
orbiculate
حلقوی
loop code
کد حلقوی
annulated
حلقوی
cricoid
حلقوی
annular
حلقوی
vortical
حلقوی
ring cartilage
حلقوی
vortiginous
حلقوی
sigmoid
حلقوی
terete
حلقوی
annulate
حلقوی
trump up
دروغ بافتن تهمت زدن
plat
نقشه کشیدن بافتن گیسو
fairy ring
قارچ حلقوی
curl field
میدان حلقوی
cup point
تیزی حلقوی
snap ring
خار حلقوی
verticillation
ارایش حلقوی
loop antenna
انتن حلقوی
ring nebula
ابری حلقوی
peristalsis
حرکات حلقوی
ring nebula
سحابی حلقوی
ring network
شبکه حلقوی
ring tension
کشش حلقوی
ringbolt hitching
خفت حلقوی
loop mill rolling
نوردکاری حلقوی
loop knot tie
گره حلقوی
ring armature
ارمیچر حلقوی
apple ring fender
دفرای حلقوی
annular burner
مشعل حلقوی
annular eclipse
کسوف حلقوی
annular jet
فوران حلقوی
annular projection
برامدگی حلقوی
ring
جسم حلقوی
annulus
حلقه حلقوی
ringing
حلقوی شدن
bustle pipe
لوله حلقوی
the next process is weaving
عمل یا مرحله بعداز بافتن است
strands
بهم بافتن وبصورت طناب دراوردن
strand
بهم بافتن وبصورت طناب دراوردن
crochet
بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
crocheting
بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
to knit up
بوسیله بافتن تعمیرکردن بپایان رساندن
crocheted
بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
crochets
بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
atolls
جزیره مرجانی حلقوی
vortices
جریان حلقوی یا گردابی
vortexes
جریان حلقوی یا گردابی
vortex
جریان حلقوی یا گردابی
vortex drag
پسای جریانهای حلقوی
convoluted
بهم تابیده حلقوی
wake
جریانهای حلقوی بال
loop feeder
سیم تغذیه حلقوی
atoll
جزیره مرجانی حلقوی
bagel
نان شیرینی حلقوی
lyraring nebula
ابری حلقوی شلیاق
lyraring nebula
سحابی حلقوی شلیاق
circular shift
تغییر مکان حلقوی
induction ring heater
گرمکن حلقوی القائی
wakes
جریانهای حلقوی بال
waked
جریانهای حلقوی بال
uncoil
غیر حلقوی کردن یا شدن
can annular
محفظه احتراق حلقوی شکل
toothed ring armature
ارمیچر حلقوی دندانه دار
uncoiled
غیر حلقوی کردن یا شدن
uncoiling
غیر حلقوی کردن یا شدن
cannular
محفظه احتراق حلقوی شکل
warp-loop fringe
ریشه حلقوی
[در قالی همدان]
uncoils
غیر حلقوی کردن یا شدن
mantle ring
تیر حمال حلقوی شکل
coil antenna
انتن حلقوی به شکل سیم پیچ
vortex filament
خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
vortex sheet
لایه نازک نامحدود سیال باحرکت حلقوی بینهایت
plug nozzle
نازلی در موتورهای راکت بامحفظه احتراق حلقوی وپیچشی
junk
ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
slots
تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
slotting
تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
annular
وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
rotate
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotated
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotates
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
slot
تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
ring and bead sight
دستگاه نشانه روی که دارای شکاف درجه حلقوی و مگسک میباشد
ruff
یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
ruffs
یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
ruffe
یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
vortex trail
دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
vortex separation
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
intertwining
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwines
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwined
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwine
درهم بافتن درهم بافته شدن
cards
فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
card
فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
vortex breakdown/brust
جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
circular list
لیست مدور لیست حلقوی
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com