Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
outdent
خطی از متن که نسبت به سایر خطوط یک پاراگراف بیشتر به سمت چپ بسط می یابد
Other Matches
stepped lines
خطوط کنگره ای
[خطوط شکسته]
[در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
He is the best physician as physicians go.
نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
more frequently than ever
<adv.>
نسبت به سابق خیلی بیشتر اوقات
outshoot
تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
power play
وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
boarded
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
cartridge
کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است
cartridges
کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است
orphans
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphaned
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphan
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
Afshar design
طرح افشاری
[ابعاد فرش مربع شکل بوده و بیشتر در فارس و کرمان با زمینه کف ساده صورتی و نارنجی بوجود آمده و لچک و ترنج و قندیل بکار رفته در طرح با استفاده از خطوط هندسی بافته می شوند]
isobar
خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
isobars
خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
isotherm
خطوط هم حرارت خطوط متحدالحرارت اب دریا
square design
طرح خشتی
[طرح مربع شکل]
[این طرح را به دربهای چوبی شبکه ای قدیم نسبت می دهند و بیشتر مربوط به شهرکرد یا چهارمحال می باشد گرچه در مناطق دیگر نیز بافته می شود.]
isohaline
خطوط هم نمک خطوط میزان منحنی نمایش غلظت نمک دریا
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
formulae
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
paragraphs
پاراگراف
paragraph
پاراگراف
bandwidth
صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
paragraph assembly
جمع اوری پاراگراف
stickup initial
حرف درشت اول پاراگراف
leverage
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
drop cap
حرف درشت اولین کلمه پاراگراف
ohm's law
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
coragne line
خطوط جذر و مد یکسان خطوط کشند یکسان
liftjet
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
widow
اولین خط یک پاراگراف که درانتهای یک صفحه متن تنهاقرار دارد
orphaned
اخرین خط یک پاراگراف که دربالای یک صفحه از متن تنهاقرار دارد
orphan
اخرین خط یک پاراگراف که دربالای یک صفحه از متن تنهاقرار دارد
widows
اولین خط یک پاراگراف که درانتهای یک صفحه متن تنهاقرار دارد
orphans
اخرین خط یک پاراگراف که دربالای یک صفحه از متن تنهاقرار دارد
isobath
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
harder
کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد
hard
کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد
hardest
کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد
attributable
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
standards
متن یا فرم یا پاراگراف چاپ شده طبیعی که چندین بار استفاده شود.
standard
متن یا فرم یا پاراگراف چاپ شده طبیعی که چندین بار استفاده شود.
fish fag
زن بدزبان یابد دهان
the old p should be continued
رویه پیش بایدادامه یابد
fast moving stock
موجودی که به سرعت کاهش می یابد
auxiliary contours
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
nationallism
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
continuous
آنچه بدون توقف ادامه یابد
alternates
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternated
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
CSLIP
نرخ ارسال داه افزایش می یابد
estate in reversion
هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
alternate
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
pipeline
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
ox fly
یکجور مگس که بزیرپوست گاو راه می یابد
pipelines
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
prosodemic
درباب ناخوشی ای که ازشخص به شخص دیگری انتقال می یابد
Appetite comes with eating.
<proverb>
با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد.
[ضرب المثل]
overnight
مسابقهای که ثبت نام 27ساعت پیش از مسابقه پایان می یابد
static economy
اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
dynamically
ساختار سیستم مدیریت داده که میتواند تغییر کند یا تط بیق یابد
wash in
پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
west coast computer faire
یک نمایشگاه تجاری بزرگ ریزکامپیوتر که سالانه درسان فرانسیسکو گشایش می یابد
dynamic
ساختار سیستم مدیریت داده که میتواند تغییر کند یا تط بیق یابد
rarefaction
جریان مافوق صوت درمجرای همگرا که در ان فشارکاهش یافته و سرعت شدیداافزایش یابد
prototype
اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
prototypes
اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
venturi
کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
backward chaining
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
half life period
مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
other
<adj.>
سایر
i/o
فایلی که محتوای آن از رسانه ذخیره سازی به رسانه جانبی انتقال می یابد
average propensity to consume
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
average propensity to save
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
subscribers
1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscriber
1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
other people
سایر مردم
mercantilists
مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
tricking
خطوط
tricked
خطوط
trick
خطوط
cotidal lines
خطوط هم مد
Other means of transport
سایر وسایل نقلیه
expansion card
کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
isostatic lines
خطوط ایزواستاتیک
street railway
خطوط تراموا
isocline
خطوط هم شیب
cotidal lines
خطوط مدیکسان
dark lines
خطوط تاریک
spectral lines
خطوط طیفی
isovent
خطوط هم باد
line of flux
خطوط قوا
line of communications
خطوط مواصلات
line of induction
خطوط القا
line spacing
فاصله خطوط
leading
فاصله خطوط
line to line fault
تماس خطوط
dedicated lines
خطوط اختصاصی
symmetry lines
خطوط تقارن
isochromatique
خطوط همرنگ
equipotential lines
خطوط هم پتانسیل
closed traverse
خطوط متقاطع
zigzags
خطوط منکسر
front lines
خطوط مقدم
lines of force
خطوط قوا
emission spectrum lines
خطوط نشری
curvature lines
خطوط منحنی
curvature lines
خطوط مدور
lines of force
خطوط نیرو
zigzagged
خطوط منکسر
grid lines
خطوط شبکه
zigzagging
خطوط منکسر
fraunhofer lines
خطوط فرانهوفر
outside lines
خطوط حمله
stream lines
خطوط جریان
absorption lines
خطوط دراشامی
absorption spectrum
خطوط جذبی
zigzag
خطوط منکسر
air way station
خطوط هوایی
extension lines
خطوط دنباله
along line
در امتداد خطوط
lines of communication
خطوط مواصلاتی
flow lines
خطوط جریان
flowlines
خطوط جریان
balmer lines
خطوط بالمر
head
توپی کامل و سایر متعلقات
leader
درباره سایر رکوردهای فایل
leaders
درباره سایر رکوردهای فایل
ceteris paribus
ثابت بودن سایر شرایط
river
سفیدی بین خطوط
trackage
خطوط راه اهن
rivers
سفیدی بین خطوط
phraseogram
خط یا خطوط نماینده عبارات
zigzag
خطوط جناغی پیوسته
open lines
خطوط باز شطرنج
zigzags
خطوط جناغی پیوسته
zigzagged
خطوط جناغی پیوسته
zigzagging
خطوط جناغی پیوسته
voltage between lines
ولتاژ بین خطوط
magnetic lines of force
خطوط قوای مغناطیسی
magnetic lines of force
خطوط نیروی مغناطیسی
meridians
خطوط نصف النهار
microwave transmission lines
خطوط انتقال ریزموج
vermiculate
دارای خطوط موجی
meridian
خطوط نصف النهار
sheetlines
خطوط حاشیه نقشه
sheetlines
خطوط کناره نقشه
rivulose
دارای خطوط مارپیچی
retrace blanking
خاموشی خطوط بازگشتی
magnetic path
مسیر خطوط قوا
magnetic line of force
خطوط قوای مغناطیسی
hoseline
خطوط لوله لاستیکی
leased line network
شبکه با خطوط استیجاری
front lines
خطوط جلو جبهه
isohyetal map
نقشه خطوط هم باران
dark line spectrum
طیف خطوط تاریک
contours
خطوط تراز زمین
contours
خطوط کناره نما
inside lines
خطوط حمله شمشیربازی
hypen ladder
خطوط تیره نردبانی
advance of defensive line
در جلو خطوط پدافندی
hypen ladder
ردیف خطوط تیره
grid interval
فاصله خطوط شبکه
air line of communications
خطوط مواصلات هوایی
contour interval
فاصله خطوط واصل
gules
خطوط موازی عمودی
contour lines
خطوط میزان منحنی
diplomatics
شناسایی خطوط باستانی
communications
خطوط مواصلاتی ارتباطات
cutting line of force
قطع خطوط قوا
endline
خطوط موازی با 04 مترفاصله
domestic air traffic
خطوط هوایی داخلی
electric line of force
خطوط نیروی برق
crawl trench
خطوط رابط سنگرها
collimate
منطبق کردن خطوط
equal cost lines
خطوط هزینه برابر
line of communications
خطوط ارتباطی زمین
curvilinear ornament
زینتکاری با خطوط خمیده
mask design
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
purer
پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
purest
پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
highlights
جدا کردن بخشی از متن از سایر آن
highlighted
جدا کردن بخشی از متن از سایر آن
inert
که با سایر مواد شیمیایی کار نمیکند
exhaustable resources
زغال سنگ و سایر مواد کانی
fills
رسم یک فضای بسته با یک رنگ یا سایر
pure
پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
naves
سالن کلیسا یا سایر سالنهای بزرگ
negative diheral
تمایل بال یا سایر ایرفویلهابطرف پایین
nave
سالن کلیسا یا سایر سالنهای بزرگ
FMS
ربات و سایر وسایل خودکار در تولید
fill
رسم یک فضای بسته با یک رنگ یا سایر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com