Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
hard handed
دارای دستهای پینه خورده سخت گیر
Other Matches
engrained
پینه خورده
callous
پینه خورده
inure or en
پینه خورده کردن
indurate
پینه خورده کردن
sclerous
متصلب پینه خورده
seared conscience
وجدان پینه خورده
bunion
پینه پا
bunny rabbits
پینه
bunnies
پینه
bunny
پینه
bunny rabbit
پینه
bunions
پینه پا
callus
پینه
calluses
پینه
ladybugs
پینه دوز
ladybug
پینه دوز
lady clock
پینه دوز
ladybeetle
پینه دوز
cobblers
پینه دوز
patchery
پینه دوزی
lady bug
پینه دوز
cobbler
پینه دوز
inurement
پینه خوردگی
induration
پینه خوردگی
patched
پینه دار
to p up
پینه کردن
callous
پینه زدن
callose
پینه دار
revamping
وصله پینه کردن
revamps
وصله پینه کردن
mending
وصله پینه شدنی
revamp
وصله پینه کردن
calluses
پینه استخوانی گیاه
sitfast
پینه در پشت اسب
callus
پینه استخوانی گیاه
revamped
وصله پینه کردن
soutar
کفاش پینه دوز
souter
کفاش پینه دوز
cobble
سنگ فرش کردن پینه دوزی
cobbles
سنگ فرش کردن پینه دوزی
callosity
سخت شدن یا پینه کردن پوست
congregational
دستهای
denominational
دستهای
claque
دستهای که
batch
دستهای
bunchy
دستهای
processionary
دستهای
batches
دستهای
fascicled
دستهای
party lines
خط دستهای
fascicular
دستهای
party line
خط دستهای
corn
میخچه
[پزشکی]
[ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
clavus
میخچه
[پزشکی]
[ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
block copolymer
همبسپار دستهای
gregarious
اجتماعی دستهای
batch processing
پردازش دستهای
productions
تولید دستهای
production
تولید دستهای
poppyhead
گل اذین دستهای
multiple contact
کنتاکت دستهای
group flashing light
چشمک زن دستهای
batch mode
باب دستهای
batch file
فایل دستهای
pentadelphous
پنج دستهای
batch compiler
همگردان دستهای
asterism
برج دستهای از ستارگان
splitting
چند دستهای شدن
wash your hands
دستهای خود را بشویید
gallowglass
دستهای سرباز مزدور
deadman's float
شناور بودن با دستهای باز
dinosaurs
دستهای ازسوسماران دوره تریاسیک
squadrons
دستهای از مردم گروه هواپیما
squadron
دستهای از مردم گروه هواپیما
processionist
کسیکه با دستهای راه میافتد
vespiary
اجتماع زنبوران دستهای زنبور
prone float
روی شکم با دستهای کشیده
feverweed
دستهای از گیاهان خانواده بوقناق
deme
دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
wide arm handstand
بالانس ژاپنی با دستهای فاصله دار
batches
سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
batch
سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
fascicle
دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fascicule
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
someone's hands are tied
<idiom>
دستهای کسی بسته بودن
[اصطلاح مجازی]
fasciculus
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
burst
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
bursts
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
maharajas
لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
maharajah
لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
strappado
مچ دستهای مجرم را بر پشت او بستن واویختن وی ازطناب
chain gang
دستهای از محکومین که بهم زنجیر شده اند
maharaja
لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
hurdy gurdy
نوعی الت موسیقی که باگرداندن دستهای کار میکند
monoprogramming system
سیستم پردازش دستهای که در هر لحظه یک برنامه را اجرا میکند
windrow
دستهای علف که برای خشک کردن جمع شده است
songfest
دستهای که اواز معروفومحبوب یا اهنگهای محلی جالبی را اجراء میکنند
happy family
دستهای ازجانوران جوربجورکه دریک قفس باهم زندگی میکنند
passionist
عضو دستهای از نصارا که پیوسته مصیبت حضرت مسیح رابایدیاداورشوند
queues
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queueing
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
forlorn hope
دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
queued
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
chains
لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
chain
لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
batch
فضای حافظه که سیستم عامل برنامههای دستهای را اجرا میکند
queue
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
batches
فضای حافظه که سیستم عامل برنامههای دستهای را اجرا میکند
little
خورده
irriguous
اب خورده
eaten
خورده
it was eaten
خورده شد
stream
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streamed
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streams
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
jobs
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
job
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
Jehovah's Witnesses
دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
capitulary
عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
rje
سیم پردازش دستهای که دستورات ازترمینال راه دور به کامپیوترارسال می شوند
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ends
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
end
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ended
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
sequential
خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
carious
کرم خورده
teched
بهم خورده
dehiscent
ترک خورده
maggoty
کرم خورده
hammer hard
چکش خورده
corrosion
خورده شدن
twisty
پیچ خورده
patsy
فریب خورده
aggresive
خورده شده
mildewy
باد خورده
indisposed
بهم خورده
messy
بهم خورده
stamped
تمبر خورده
belly pinched
گرسنگی خورده
writhen
پیچ خورده
writhen
تاب خورده
puckery
چین خورده
folded picture
تصویر تا خورده
brushed
شانه خورده
wounds
پیچ خورده
crimpled
چوروک خورده
failures
شکست خورده
withered
چروک خورده
failure
شکست خورده
jiggly
تکان خورده
distempered
بهم خورده
fretted by rust
زنگ خورده
underdog
سگ شکست خورده
worm eaten
کرم خورده
starveling
گرسنگی خورده
kaput
کاملا شک ست خورده
symphsis
عضوجوش خورده
eaten
خورده شده
crackly
چین خورده
dislocated
بهم خورده
cancelled
قلم خورده
worm-eaten
کرم خورده
picked
کلنگ خورده
clift
ترک خورده
clefts
ترک خورده
moth-eaten
بید خورده
moth eaten
بید خورده
deluded
فریب خورده
thrawart
پیچ خورده
corrodible
خورده شدنی
on oath
قسم خورده
underdogs
سگ شکست خورده
stickit
شکست خورده
wound
پیچ خورده
tetched
بهم خورده
conglomerates
به هم جوش خورده
turkeys
شکست خورده
turkey
شکست خورده
conglomerate
به هم جوش خورده
cleft
ترک خورده
grubby
کرم خورده
mussy
بهم خورده
grubbiest
کرم خورده
wounding
پیچ خورده
kinky
پیچ خورده
craven
شکست خورده
kinky
گره خورده
plicated
چین خورده
vermiculate
کرم خورده
crossed out
قلم خورده
butt welded
از سر جوش خورده
grubbier
کرم خورده
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
script
مجموعه دستوراتی که تابعی را انجام می دهند که توسط یک زبان ماکرو یا دستهای استفاده میشود
rolled glass
شیشه نورد خورده
rolled iron or steel
فولاد نورد خورده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com