Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
gruff
دارای ساختمان خشن و زمخت
Other Matches
clownish
دارای رفتار زمخت وبدون اداب
dentigerous
دارای ساختمان مضرس
coarsen
زمخت شدن زمخت کردن
coarsened
زمخت شدن زمخت کردن
coarsening
زمخت شدن زمخت کردن
coarsens
زمخت شدن زمخت کردن
amorphous
دارای ساختمان غیر مشخص
lithoidal
دارای شکل سنگ یا ساختمان سنگی
an idiomatic experssion
عبارتی که دارای ساختمان ویژهای باشد
amphistylar
دارای دو ردیف ستون درطرفین یا در جلو و عقب ساختمان
hydathode
ساختمان پوششی گیاهان عالی که دارای عمل تراوش مایع میباشند
building system
اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
outline assembly drawing
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
protrusile
دارای ساختمان جلو امده جلو امدنی
dermoidal
دارای ساختمان پوستی وبافتهای زیر پوستی
dermoid
دارای ساختمان پوستی وبافتهای زیر پوستی
infundibulate
قیفی شکل دارای ساختمان قیفی
infundibular
قیفی شکل دارای ساختمان قیفی
angle-post
[تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
building material dealer
فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
dependency
[قسمتی از ساختمان های جدا از ساختمان اصلی]
gigantic building
ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
civil engineering contractor
مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
coach-house
ساختمان خدمه
[در کنار ساختمان اصلی]
building enterprise
مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
enterprise network
شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
constructional feature
ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
rotunda
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
block structure
ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
rotonda
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
rotundas
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
foundation soil
شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
double shell constraction
ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
rude
زمخت
ruder
زمخت
grosser
زمخت
blowzed
زمخت
grossed
زمخت
grossing
زمخت
harder
زمخت
rudas
زمخت
grosses
زمخت
impolite
زمخت
grossest
زمخت
clumsier
زمخت
clumsy
زمخت
ill grained
زمخت
crass
زمخت
rugged
زمخت
coarse fibred
زمخت
coarsest
زمخت
coarser
زمخت
coarse
زمخت
crudest
زمخت
crude
زمخت
rudest
زمخت
cruder
زمخت
clumsiest
زمخت
gross
زمخت
churlish
زمخت
tough
زمخت
tougher
زمخت
toughest
زمخت
hardest
زمخت
hard
زمخت
base shear
نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
trachyphonia
زمخت صدایی
blue
[joke]
<adj.>
زمخت
[جوک]
heavyset
کلفت زمخت
roughest
زمخت کردن
roughest
زمخت ناهموار
rough
زمخت کردن
rough
زمخت ناهموار
harsh
جنس زمخت
tougher
زمخت بادوام
blowsy
خشن زمخت
blowzy
خشن زمخت
tough
زمخت بادوام
stogie
کفش زمخت
broad tuning
میزانسازی زمخت
toughest
زمخت بادوام
stogy
کفش زمخت
raucous
زمخت ناهنجار
ungainly
زمخت و غیرجذاب
clodhoppers
کفشهای زمخت سنگین
rough hewn
طرح شده زمخت
rough-hewn
طرح شده زمخت
incult
زمخت کشت نشده
clodhopper
کفشهای زمخت سنگین
drugget
پارچه پشمی زمخت
of a coarse fibre
درشت بافت زمخت
grogram
نوعی پارچه زمخت
unflattering
<adj.>
برخورنده
[ناملایم]
[زمخت]
churl
ادم خشن و زمخت
gothicize
زمخت وبدون فرافت کردن
scabble
زمخت وناصاف تهیه کردن
an unlicked cub
جوان زمخت- ادم نتراشیده ونخراشیده
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
construction batalion
گردان مهندسی ساختمان گردان ساختمان
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
modular construction
ساختمان پیش ساخته ساختمان با بلوک پیش ساخته
grossest
جمع کردن زمخت کردن
grossed
جمع کردن زمخت کردن
gross
جمع کردن زمخت کردن
grosses
جمع کردن زمخت کردن
grosser
جمع کردن زمخت کردن
grossing
جمع کردن زمخت کردن
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
constructions
ساختمان
erections
ساختمان
structure
ساختمان
building line
بر ساختمان
structure of an animal
ساختمان
mechanisms
ساختمان
mechanism
ساختمان
structureless
بی ساختمان
building
ساختمان
types
ساختمان
typed
ساختمان
homoplastic
هم ساختمان
built-up
پر از ساختمان
erection
ساختمان
built up
پر از ساختمان
type
ساختمان
construction
ساختمان
carbody
ساختمان
stances
ساختمان
stance
ساختمان
making
ساختمان
substructure
پی ساختمان
substructures
پی ساختمان
foundation
پی ساختمان
frame
ساختمان
structures
ساختمان
structuring
ساختمان
smokestacks
دودکش ساختمان
construction
تعبیر ساختمان
smokestack
دودکش ساختمان
administration building
ساختمان اداری
main building
ساختمان اصلی
low loss construction
ساختمان کم تلفات
soil structure
ساختمان خاک
civil engineering
مهندسی ساختمان
handrail
نرده ساختمان
fleuron
[آراستن ساختمان با گل]
aircraft structure
ساختمان هواپیما
handrails
نرده ساختمان
banded structure
ساختمان نواری
cone
ساختمان مخروطی
headroom
ارتفاع ساختمان
situation of a building
موقعیت ساختمان
foundation soil
پی ریزی ساختمان
steel construction
ساختمان فولادی
physiques
ساختمان بدن
frontages
نمای ساختمان
apartment building
ساختمان اپارتمانی
frontage
نمای ساختمان
front
نمای ساختمان
makes
ساختمان ساخت
architectonic
تکنولوژی ساختمان
make
ساختمان ساخت
steel framed structured
ساختمان فولادی
physique
ساختمان بدن
site engineering
مدیر ساختمان
civil engineers
مهندس ساختمان
auxiliary construction
ساختمان کومکی
civil engineer
مهندس ساختمان
edifice
ساختمان بزرگ
edifices
ساختمان بزرگ
fabric
ساختار ساختمان
trench
گود ساختمان
trenches
گود ساختمان
constructions
تعبیر ساختمان
trisyly
ساختمان سه ستونی
stonework
ساختمان سنگی
cost of construction
بهای ساختمان
cost of construction
هزینه ساختمان
crane construction
ساختمان جرثقیل
data structure
ساختمان داده ها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com